eitaa logo
جیم
126 دنبال‌کننده
147 عکس
160 ویدیو
0 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰مقاومت غزه به روایت شهید آوینی: 📚خوانشی از کتاب نسیم حیات : 💎فلسطین همواره متعلق به مردمی بوده است که در آن زیسته‌اند. چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد ؟تاریخ و فرهنگ این امت نمی‌تواند پذیرایی این وضع جدید باشد .مقابل‌ها روز به روز شدیدتر خواهد بود و گرایش فلسطینیان برای بازگشت به وطن همیشگی‌شان بیشتر خواهد شد .هویت تاریخی و اجتماعی مردم فلسطین قابل انکار نیست، هرچند حاکمیت نیز روزی چند به دست شیطان بیفتد.
جیم
هو یاعلی مدد
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد، دلم، دستم بازگویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ! های! نپریشی صفای زلفکم را، دست! آبرویم را نریزی، دل! ای نخورده مست! لحظه ی دیدار نزدیک است سرفراز ؛ مهدی اخوان‌ثالث
جیم
بازگشت گسترده فلسطینی‌ها به شمال نوار غزه 🔹الجزیره: اشغالگران با استفاده از اقداماتی مانند انتشار
موی غزه بر فراز آسمان آبی جنوب از شمال سایه‌وار می‌وزید روی شانه‌های باد بود یا که نه باد لابلای زلف او عاشقانه می‌خزید چرخ می‌زدیم زیر چتر جنگل مسلسل گیسویش دست‌هایمان رها سوی آسمان سوی موی او خوب یادم است (که مثل سرخی پرچم سرزمینمان مثل یک فلش هم‌عنان باد رها هرطرف که مایل است موج می‌زند پرت می‌شود و باد مثل یک ندیمه‌ی مهربان چگونه عاشقانه شانه‌اش می‌زند ) باد می‌وزید خنک مثل یخ پیش خود در خیال خود حدس می‌زدم یکی از این دو حالت است یا کسی در مسیر باد سنگ روی یخ شده است یا که دانه‌های برف بر پر دامن و شال غزه‌مان نشسته است و خوب باز یادم است دیده‌اید یا که نه شنیده‌اید باد را موقع اذان صدای اشهد انّ لا ناگهان ادامه‌اش قطع می‌شود و یا فراز‌های دیگرش گاه صدا کم و یا زیاد می‌شود و یا دیده‌اید باد بوی خاطرات می‌دهد و لحظه‌ای حواس و فکرتان پرت می‌شود به چند سال قبل یا که چند سال بعد و شیرفهمتان نمی‌شود که کی و یا چه و کجا ولی مثل آب پشت سد [که مانده است و توی خود غلط می‌خورد] ناگهان دریچه‌ی خیال وا شود زنده می‌شوید مثل زنده‌رود و خیره، غافلید و خنده‌ای میان لب‌های شادتان نشسته است و یک خدا حرف نازده درون سینه و پشت سد لب‌های‌تان خیره منتظر نشسته است باد می‌وزید از شمال باد مثل یاد و خاطرات می‌وزید من به خود توی دل زیر لب آه گریه‌ام می‌گرفت از کار باد خنده‌ام می‌گرفت عجب من چرا مانده‌ام پس چرا نمی‌روم چرا نشسته‌ای هنوز بی‌هوا میان فکرهای آشفته‌ام در هوا فشان انگشت من می‌نوشت پس چرا نشسته‌ای هنوز چرا نرفته‌ای آه بازهم دیده‌اید در میان فکرهایتان نشسته‌اید و تند می‌روید که ناگهان باد مثل یک طناب مثل تازیانه سفت و تیز بین شاخ و برگ یک درخت می‌زند فکر می‌کنی جواب فکر‌های توست فکر می‌کنی که باد با تو حرف می‌زند باد می‌وزید و من بی‌قرار در میان جاده‌ام و گوئیا مثل من اهالی جنوب صدای باد را شنیده‌اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم امیر المومنین(ع) سیاهپوش شد 🏴حرم امام علی علیه‌السلام به مناسبت ایام فاطمیه اول سیاهپوش و کتیبه‌های عزا در ایوان نجف نصب شد. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹شب های غزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌کانال رسمی صابرین نیوز👇🏼 ▪️ @Saberin_fa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شلیک راکت‌های سنگین و موشک‌های رزمندگان فلسطینی به سمت تل‌آویو و دیگر مناطق آلوده در مرکز فلسطین. مقاومت اسلامی فلسطین با قدرت به شلیک ادامه می‌دهد دلمون هوادونا کرده بود خیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنان یمنی پول وجواهرات خودشون روبرای حمایت ازفلسطینی ها اهداکردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروهای الحشدالشعبی عراق در جنوب شرق موصل، جلوی عبور یک کاروان نظامی آمریکایی را گرفتند. @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
جیم
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
گر موج‌خیزِ حادثه سَر بَر فلک زند عارف به آب، تر نکند رخت و پخت خویش ... [خواجه] درون آن [همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود] درون آن روی یک تشک لمیده است و با خودش گرم اندیشه‌های پرحرارتی است صفا و عشق و فکر و حال می‌کند وهمزمان دود می‌کند خاطرات خوب را ... مراقب است پیر پاره کرده چند پیرهن با خودش حرف می‌زند: مباد! هوممم! ها مباد! و مثل یک معلم کهن مثل یک معلم زبان فارسی کوزه‌ی دست‌ساز شعر و فکر سرخ و داغ کوره‌‌های فکر و تجربت به‌تایید ساده و صفایِ (هان مباد) سری می‌دهد تکان و از برابر دیدگان چند دانش‌آموز زندگی [که روبروی تخته‌ی ظاهرا سیاه بخت او نشسته‌اند] پاک می‌کند خاطرات خوب مرده را گوید او هان مباد! که ناامید و سرد می‌کنند گرمی و حرارت زمان و لحظه‌های جاودانه‌ی حضور را خاطرات خوب هرچه بود بود هم بقول مولوی (ای برادرم در میانه‌ی اگر نمی‌توان نشست) خانه چیست؟ همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود خب بگو کجا رود گذشته ؟ گذشته خوب بود؟ اگر گذشته خوب بود ساک خاطرات خوب را چرا نبسته‌ای و برنگشته‌ای به شهر خاطرات خوب بگذرم نشسته روی یک تشک گرم و نرم روی شانه‌های لحظه‌های جاودانگی خویش را مبدا و منتهای این جهان دیده است که این‌چنین خرابه را بدل به خانه می‌کند خرابه‌ای که هیچ‌جا برای او مثل آن نمی‌شود و با زبان باز سفت و استوار به لحن روشن پیمبران آن اهالی یقین رو به دوربین حرف می‌زند پیرمرد دانای راز ما