eitaa logo
جوشیروان؛مهدفرهنگ وادب
799 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
کانال #ایتایی#جوشیروانگرام بنام جوشیروان ؛مهدفرهنگ و ادب تقدیم می کند راه ارتباطی با ما (در صورت لزوم ؛ #پیام #آگهی_ها #انتقادات #پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید)👇👇👇 @Iran_Ali2408 لینک کانال پرمخاطب ما ✦࿐❀°❤°❀࿐✦ @jhoshirvan
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 دلایل عجیب ابطال گارانتی توسط خودروسازان داخلی
پنج شنبه همین هفته ۱۴۰۳/۲/۶ همایش دوچرخه سواری وهمایش پیاده روی خانوادگی بابرنامه های متنوع ...همراه قرعه کشی وجایزه های نفیس وارزشمندبه شرکت کنندگان ساعت حرکت ۷:۴۵دقیقه پایگاه بسیج برادران ازکوچه بسیج به سمت کوه... باتشکر برگزار کننده هیت ورزش های همگانی شهرستان خنداب سواری مخصوص نوآموزان روی عمومی
✅ زمان توزیع کارت ورود به جلسه نوبت اول کنکور اعلام شد رئیس سازمان سنجش آموزش کشور: 🔹کارت ورود به جلسه نوبت اول آزمون سراسری سال ۱۴۰۳ از روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ماه تا روز چهارشنبه ۵ اردیبهشت توزیع می‌شود. 🔹داوطلبان باید با ورود به کارپوشه در درگاه اطلاع رسانی سازمان سنجش آموزش کشور خود از طریق درج کدملی/ شناسه یکتا و رمز عبور یک نسخه پرینت از راهنما و کارت شرکت در آزمون تهیه کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 برای اطلاع از اخبار به‌روز ملایر به ما بپیوندید 🗣کانال ملایر«شهر جهانی» آماده دریافت نظرات و پیشنهادات شما همراهان عزیز است. طرح مسائل و مشکلات از شما پیگیری از ما؛ 📱راه‌های ارتباطی : @Zahra_amiri_pari @sahar_yousefi1 ⬅️ لینک دعوت : https://eitaa.com/malayer_globalcity
اصلاحیه مکان با سلام و احترام ؛ به استحضار میرساند بانوان خیاط نیمه ماهر ، ماهر( راسته دوز) شهرستان ، جهت اشتغال در کارگاه تولیدی واقع در روستای دهنو در روزهای کاری با شماره ذیل تماس حاصل فرمایند . ۰۹۱۸۹۸۷۴۵۹۷ شرکت تعاونی زنان شهرستان خنداب
آقا جان یا صاحب الزمان؛❤ با هزاران عشق و ارادت سلام💚   اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ،   اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،   اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،   اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ "غـآفـلم"، بـٰاز خَـبـردٰارم ڪُن۔۔ ﴿یُوسُـــــف فٰـاطمهۜ𔘓﴾، بـیدٰارم ڪُن! بٰـارسَنـگـیـن گــنـآه آوردَم۔۔۔      أز سَر ""لُطف""، سبک بٰارم ڪُن◇◇ اِ؎ طَبـیـبے کِہ پِےبیمآر؎   «نَظـر؎ بَر دِل بـیـمآرم ڪُن۔۔»   
🌱    🍃     🌱     🍃       ۱۴۰۳/۲/۲ 🍃    🌱     🍃     🌸 🌱    🍃     🌸 🍃    🌸 🌸 یک‌شنبه و دومین روز 🍃🌸 اردیبهشت ماهتون زیبا امیدوارم که دومین🍃🌸  روز اردیبهشت مـاه بـراتـون سـرشـار 🍃🌸 از آرامش بـاشـہ و اردیبهشت بـراتـون🍃🌸 پر ازمـوفـقـيت در كـار و بـارش رحمـت الـهـی 🍃🌸 هميشہ در زندگيتون جارى باشہ🍃🌸 با آرزوی یک‌شنبه ای عالی وپراز موفقیت
📌خبر مهم برای صاحبان پروانه کسب 🔸مطابق قانون همه کسب وکارها فقط تا پایان اردیبهشت ماه فرصت دارند تا پروانه کسب خود را الکترونیکی(شناسه یکتا) کنند. و تمامی خدمات دولتی پس از آن فقط با داشتن شناسه یکتا ارائه می‌شود. 🔹برای تبدیل پروانه کسب های قدیمی کافیه وارد درگاه ملی مجوزها شوید و با ارائه سه کد(شماره سریال کارت ملی، شناسه/کد مجوز و کد پستی محل کسب) بصورت رایگان و غیرحضوری شناسه یکتا دریافت کنید. ⚛️همین الان اقدام کنید mojavez.ir جهت ثبت نام به دفتر پیشخوان روستای جوشیروان مراجعه فرمایید.
*آغاز عملیات عمره مفرده از دوشنبه* *مسئول عملیات حج شرکت فرودگاه‌ها:* 🔹عملیات عمره مفرده از دوشنبه سوم اردیبهشت با اعزام زائران خانه خدا از فرودگاه بین‌المللی مشهد و فرودگاه امام خمینی (ره) آغاز می‌شود و عملیات رفت تا ۱۳ اردیبهشت آغاز می‌شود. 🔹 عملیات عمره ۱۰ روزه است و روزی یک پرواز در فرودگاه‌های تحت مالکیت شرکت فرودگاه‌ها و یک پرواز در فرودگاه امام خمینی (ره) انجام می‌شود.
سهمیه سوخت چه خودروهایی قطع شد؟ 🔹 چندی پیش معاون صنایع و انرژی ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور از لزوم استفاده از بیمه‌نامه شخص ثالث موتور و خودروهای شخصی برای دریافت کارت سوخت خبر داد. 🔹سید کاظم عزیزی با اشاره به ماده 48 قانون بیمه اجباری خسارات وارده به شخص ثالث، اظهار کرد: 28 هزار تاکسی درون و برون شهری فاقد بیمه شناسایی و پس از اطلاع رسانی صورت گرفته به این گروه از ناوگان، دارندگان بیش از ۵۰۰۰ تاکسی تاکنون اقدام به دریافت بیمه نامه کردند و مابقی تاکسی‌ها پس از اعمال این ماده قانونی، مشمول عدم برخورداری از سهمیه سوخت شدند. 🔹این طور که به نظر می‌رسد وانت بارها در نوبت بعدی قرار دارند و به ترتیب سایر خودروها شناسایی و در صورت نداشتن بیمه شخص ثالث سهمیه سوخت این خودروها قطع می‌شود اما نکته‌ای که به درستی مشخص نیست که آیا پس از دریافت بیمه نامه شخص ثالث این خودروها مجدداً می‌توانند از سهمیه سوخت برخوردار شوند یا خیر
جوشیروان؛مهدفرهنگ وادب
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_ششم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺 ✍️ 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» 💠 نمی‌توانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم‌هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا می‌زدم که تا عروسی‌مان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به می‌رفت. تا می‌توانستم سرم را در حلقه دستانم فرو می‌بردم تا کسی گریه‌ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه‌هایم حس کردم. 💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی‌آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه‌های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمی‌گردم! تا سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!» شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی‌ام بریده بالا می‌آمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم می‌دیدم جانم می‌رود. 💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه می‌لرزید و می‌خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یه‌ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمی‌کَند، از کنارم بلند شد. همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو می‌گیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس می‌کردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت می‌درخشید و همین ماه درخشان صورتش، بی‌تاب‌ترم می‌کرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش می‌برد و نمی‌دانستم با این دل چگونه او را راهی تلعفر کنم که دوباره گریه‌ام گرفت. نماز مغرب و عشاء را به‌سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. 💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. 💠 شاید اگر می‌ماند برایش می‌گفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه‌ای که دست از سر چشمانم برنمی‌داشت، به سختی خواندم. 💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن‌عمو و دخترعموها می‌لرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!» کشتن مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم... ✍️نویسنده: 🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷