شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
#شهید_جهاد
#فرمانده_ارشد_حزب_الله
#بهترین_رفیق
#مهربون_برادرم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
📌آیهای که حاج قاسم هنگام تلاوت آن بهشدت میگریست
✍عبدالصمد مرزوقی، قاری و فعال قرآنی و از سربازان شهید سلیمانی در دهه ۷۰:طی دو سالی که سرباز ایشان بودم، هرساله در دهه فاطمیه یک روضه معروف در منزلشان برگزار میکردند و همیشه دم در میایستادند. گاهی که من آنجا میرفتم و قرآن میخواندم، وقتی به یک سری از آیات خاص قرآن مانند: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» که میرسیدم، بلند بلند گریه میکردند و با همان حال از مردم استقبال میکردند. همین طور که میخواندم صدای گریه ایشان در کل فضا میپیچید.
ایشان زمانهایی هم به لشکر میآمد و چند روز میماند و به خانه نمیرفت؛ این درحالی بود که تا مرکز شهر چهل دقیقه راه بیشتر نبود، اما اینقدر کار روی سرشان ریخته بود که میماند تا آنها را انجام دهد و در زمان نماز مغرب و جلسه قرآن در داخل مسجد میآمدند و در گوشهای مینشستند و با رفقای خود و فرماندهان دیگر حرف میزدند
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
⚠️#تلنگر
همیشه به دنیا مثل یه مسافرخونه نگاه کن..!
چمدونات که آماده اس رفیق؟!
نکنه یهویی بگن اتاق رو خالی کنی...!
#دیر_نشه!
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
رابطه شهید مغنیه با دبیرکل حزبالله سید نصرالله چگونه بود. البته ایشان ابتدا در تشکیلات دیگر مشغول بود، در این مورد چه اطلاعاتی دارید؟
وقتی سید موسی صدر جنبش امل را تأسیس کرد حاج عماد 12 سال داشت، نوجوان بود، آنوقت با این تشکیلات رابطه داشت و علاقمند به جنگیدن با رژیم صهیونیستی بود. با همه هماهنگ میکرد، گاهی مسائلی را نمیپسندید ولی مجبور بود که با دیگران عمل کند. برای ایشان مهم ترین مسئله، مسئله فلسطین بود.
حاج عماد سید حسن نصرالله را خیلی دوست داشت، ارتباط شخصی و صمیمانهای با سید داشت. در کوچکترین مسائل با ایشان هماهنگ میکرد و مشورت میکرد، اصلا مسئله ولایت و اطاعت خط قرمز عماد بود، در کارش خیلی دقیق بود و از سید اطاعت میکرد.
#حاجعماد
#مصاحبه
#بخش_هشتم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕊🌺🕊🌺🕊🌺
🌺🕊🌺🕊
🕊🌺
'بسمربمہدےزهرا ۜ ..♥️🌱'
#رویای_من
#فصل_دوم
#پارت_80
این دو روز مثل برق و باد گذشت...وقتی آدم یه جا دلش خوش باشه و بهش خوشبگذره همیشه براش زود میگذره و اصلا متوجه گذر زمان نمیشه..
هربار که میرفتم حرم به نیابت از کمیل هم زیارت میکردم...کمیل خیلی مشهد رو دوست داشت...تا اونجایی که من دیدم همیشه همهی مناسبت ها گازش رو میگرفت و میرفت مشهد..
سه سالی میشد مشهد نیومده بودم...بعد از اینکه بابا از بیمارستان مرخص شد یه بار اومدیم و دیگه قسمتمون نشد..
وسایلم رو جمع و جور کردم...ساکمون رو بستم و لباسم رو پوشیدم...امیررضا هم کاپشنش رو پوشید و دسته چمدون رو گرفت و از اتاق بیرون رفتیم...بعد از تصفیه کردن و تحویل کلید از هتل خارج شدیم...بقیه دوستای امیررضا با وَن رفته بودن...داداش هم برای اینکه من معذب نباشم، یه تاکسی گرفت..
*
وقتی از فرودگاه رفتیم بیرون، محمد اومده بود دنبالمون...بعد از سلام و احوالپرسی سوار ماشین شدیم...امیرعلی که از قبل ماشین داشت و با امیررضا مشترکی استفاده میکردن؛ امّا محمد و من با پس انداز هایی که داشتیم یه ماشین گرفتیم..
مسیر ترافیک نبود و نیم ساعته رسیدیم...عمو سعید هم اونجا بودن و با دیدنشون خیلی خوشحال شدم...عمو سعید تو این یک سالی که ارمیا نبود خیلی شکسته شده بود...موهای سرش یکی یکی سفید تر میشدن...دقیقا مثل عمو سهیل...عمو سهیل پسر از دست داده بود و عمو سعید دور از پسر بود..
البته این وسط خاله سمیه و زنعمو مریم هم کم پیر نشده بودن...از طرفی خیلی دلم برای نازنین و المیرا میسوخت...واقعا درد سخت و بدی بود...ذکر و دعای همیشگی هممون این بود که فقط ارمیا سالم به آغوش خانوادهاش برگرده..
وقتی اومده بودیم خونه یه چیزی برام عجیب بود...اینکه چرا امیرعلی خونه نیست! امروز که پنجشنبه بود و قاعدتاً باید خونه باشه...این فرضیه هم قابل قبول نبود که با سارا رفته باشه بیرون...چون سارا خونه ما بود...یکم نگران بودم اما هعی به خودم میگفتم نفوذ بد نزن...حتما کار داشته نتونسته بیاد.....
#بهقلمسعیدهیدیآزمایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
هدایت شده از گاندو
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
د؏ـاء الحُجّة:🌸
❁•┈┈🤍 ﷽ 🤍┈┈•❁
اَللّٰهُمَّ
کُنْ لِوَلِیِّکَ
الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة
وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً
وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیهاطَویلا
برحمتك يا أرحم الراحمين ...
﴿ ﺎللھُمَّ ؏َـجِّل لِوليِّڪَ ﺎلفَرَجْ﴾🤍
#التماس_دعا🙏🏻🥰♥