eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
به نیابت از شهید جهاد مغنیه🥀
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
__
🌸 طلَعَ البَدرُ حسین و ما اَدراکَ ما قَدرُ حسین 🎉🎊فرا رسیدن سالروز ولادت سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بر همگان تبریک و تهنیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🌱💠] •خبرپیچیده‌درعالم‌که‌درّناب‌آمد نگین‌پنجم‌آل‌کسا‌ارباب‌آمد♥️ عیدکم‌مبروک🌹 -یااباعبدالله- (ع) .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۵ و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش میزد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت _میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری! و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگی ام فرار کرد... تازه عروسی که خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در مسجدی رها شده،مبارزه ای که نمیدانستم کجای آن هستم... و قدرتی که پرده را کنار زد..و بی‌اجازه داخل شد... از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد.. و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد،.. با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید _برای کی جاسوسی میکنی ایرانی؟ دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان هایم زیر انگشتان درشتش خرد میشد.. و با چشمان وحشتزده ام دیدم خنجرش را به سمت صورتم میآورد.. که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی ام را صدا میزند.. _زینب! احساس میکردم فرشته مرگ به سراغم آمده که در این غربت کده کسی نام مرا نمیدانست و نمیدانستم فرشته نجاتم سر رسیده.. که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد _زینب! قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این قتلگاه تنها نگاهمان میکرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند.. و مچ این قاتل سنگدل را با یک دست قفل کرد... دستان وحشیاش همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 07.mp3
17.66M
۷ ✧ رعایت اصول و شروط موفقیت برای رسیدن به هر هدفی، رعایت تقوای مختص آن هدف است ! ✗ و گناه در مسیر هر هدفی یعنی: پذیرش آنچه مانع قدرت و سرعت می‌شود! ☜ پس با این نگرش، تنبلی و بی حوصلگی سرعت‌گیر انسان برای تمام اهدافش و درنتیجه گناهی عظیم، و مولّد گناهان دیگر است! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
💠 فراموشی در تعداد نماز قضای یومیه ⁉️ سؤال: کسی تعداد نمازهای قضای شبانه روزی خود را می دانسته و سپس فراموش کرده است، وظیفه او چیست؟ ✍️ پاسخ: 🔹 آیت الله خامنه ای: به مقداری که یقین دارد نمازها را قضا نماید کافی است و نسبت به مقدار مشکوک تکلیفی ندارد. 🔸 آیت الله مکارم: اگر به سبب سهل انگاری فراموش کرده است، بنابر احتیاط واجب به قدری بخواند که یقین کند تمام آنها را خوانده است. 🔹 آیت الله سیستانی: مقدار کمتر را بخواند کافی است؛ ولی بنابر احتیاط مستحب، به قدری بخواند که یقین کند تمام آنها را خوانده است. .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
😍✋ با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز 🌹 🌹 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
34.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
໑♥️⛓ • . شھادت یعنۍ نمـیر حیف اسـت بمـان، بسـاز ،ساختہ شـو و در ڪلـام آخر براۍ خدا شھید شـو :)♥️ 💌¦↫🕊✨ 📿¦↫💛! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
به نیابت از شهید جهاد مغنیه🥀
💠 حکم شرکت در انتخابات 💬 سؤال: آیا شرکت کردن در انتخابات جمهوری اسلامی ایران شرعاً واجب بوده و شرکت نکردن، حرام است؟ ✅ جواب: شرکت کردن در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی است. .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۶ کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید _این واسه ایرانیها جاسوسی میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد.. و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید _کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟ و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم... یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد و دیگر نمیدیدم چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند.. که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود.. و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی است... از پرده بیرون رفتند.. و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد _هنوز این شهر انقدر بیصاحب نشده که تو فتوا بدی! سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند.. و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد.. و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد... تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید.. و میترسید کسی قصد جانم را کند که و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد _شما هستید؟ ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 08.mp3
15.8M
۸ ✪ریشه‌ی تمام شکست‌ها در تمام خویشتن‌داری‌ها، است! 🔺بزرگترین بی‌تقوایی آن است که؛ برای تغذیه‌ی فکر و روح خویش، وقت کافی صرف نکنیم ... و تمام تصمیم‌گیری‌های ما با محوریت صورت گیرد! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
27.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدتون مبااارک😍 اینم عیدی من تو روز تولد آقا ابوالفضل ان شاالله امیرالمومنین دعاگوی همه مون باشند... 😍😍 تا آخر گوش بدید... خیلی قشنگه رزق بسیار با ارزشیه .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
♥️ ⃟🕯 - من‌سخت‌نمی‌گیرم... اماسخت‌است؛ جهانِ‌بی‌تو:)! السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّةَ‌اللَّهِ‌فـٖے‌أَرْضِهِ..✋🏻✨ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🌱🖤」 • . هر صبحدم به یاد شهیدان عشق او خونین کفن به جلوه درآید سحاب صبح... 🕊 ♥️(: .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
به نیابت از شهید جهاد مغنیه🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🥀•⊱ +حاج‌رجبعلی‌ذوالفقارے(پدرشهید) ‌پسرم‌قبل‌ازشهادت،سال۱۳۹۳ به‌ایران‌آمدوگفت،بابامن‌خواب‌دیدم شهیدمیشوم!گفتم‌پسرم‌ان‌شالله‌عمر طولانےداشته‌باشی،براےخودش‌قبر تهیه‌کرده‌بود،مزارشهیددر‌وادےالسلام‌ درشهرنجف،مقبره‌خانوادگےیک‌ خانواده‌عراقے‌است یک‌روزمحمدهادےهمراه‌فرزند این‌خانواده،براےزیارت‌مزارپدرش ‌به‌وادے‌السلام‌میرود وبادیدن‌آن‌مقبره‌خانوادگےبه‌دوستش ‌میگویدکه‌خوش‌به‌سعادتتان،چقدر مقبره‌خانوادگے‌تان به‌حرم‌امیرالمومنین(علیه‌السلام) نزدیک‌است!اگرمن‌شهیدشوم،اجازه‌میدهیدمن‌را اینجادفن‌کنند؟وبالاخره‌بااصراربسیار خانواده‌دوستش‌را،راضےمیکندکه‌هادے پس‌ازشهادت‌آنجادفن‌شود. 🕊" 🌦" .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردار سلیمانی در مراسمی رو کرد به حضار و درخواست کرد همه دو دقیقه فقط سقف را نگاه کنند !!! ... سپس سردار حرفی زد که مجلس دگرگون شد ! 😭😭😭 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواص و انتخابات پرشور توصیه اخیر رهبر انقلاب به نقش‌آفرینی خواص در ایجاد انتخابات پرشور چه بود؟ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
امروز دل اهل ولایت شاد است میلاد سعید اشرف ایجاد است آن قدر به درگاه خدا کرده سجود معروف از آن به سید سجاد است 🌸 میلاد سید الساجدین، امام زین العابدین علیه السلام بر حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان مبارک .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
__
~[🌱💠]~ •از‌عشق‌سجده‌های.هرشب‌شما سجاده‌ای‌شدم‌که‌به‌سجاد‌مبتلام..♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 احساس مسئولیت در انتخابات مثل شهدا 🔻شهدا برای اهدای جان، به بدی برخی مسئولین نگاه نکردند. 🔻شهدا می دانستند که عده‌ای سوءاستفاده خواهند کرد؛ اما برای اهدای جان، تردید نکردند! 🔻اگر ما در رأی دادن مثل شهدا احساس مسئولیت نکنیم، یعنی فرهنگ شهادت نداریم! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
💠 تقلید از مجتهد میت ✅ پاسخ: تقلید ابتدایی از مجتهد میت بنا بر احتیاط واجب جایز نیست. یعنی کسی که تاکنون مرجع تقلیدی نداشته و اکنون بخواهد از مجتهدی تقلید کند بنا بر احتیاط واجب باید از مجتهد زنده تقلید کند. 📚 «احکام مصور آیت الله خامنه ای» ص 53 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۷ سوال کرد _شما هستید؟ زبانم طوری بند آمده بود.. که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش میکردم نجاتم دهد.. و حرف دلم را شنید که با لحنی مردانه دلم را قرص کرد _من اینجام، نترسید! هنوز نمیفهمید این دختر غریبه در این معرکه چه میکند.. و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمیتوانستم کلامی بگویم.. که 🔥سعد🔥 آمد... با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود.. که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید _چی میخوای؟ در برابر چشمان سعد که از غیرت شعله میکشید،به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد.. و اینبار سعد بیرحمانه پرخاش کرد _چه غلطی میکنی اینجا؟ پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن مسجد فریاد کشید _بی‌پدر اینجا چه غلطی میکنی؟ نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او میدانست چه بلایی دورم پرسه میزند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت،... او را داخل پرده کشید و با صدایی که میخواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند _ دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست! سعد نمیفهمید او چه میگوید و من میان گریه ضجه زدم _همونی که عصر رفتیم در خونه اش، اینجا بود! میخواست سرم رو ببُره... و او میدید.. برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد _باید از اینجا برید، تا خونش رو نریزن آروم نمیگیرن! دستان سعد سُست شده بود،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir