eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @HENAS_213 @sarb_z_313 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
••↳🥀‌| اَللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ ڪُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِيعِ خَلْقِكَ . . خدايا پناهش ده از شرّ هر متجاوز و سرڪش، و از شرّ تمام آفريدگانت.. سلام‌باباجان🌸 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🕊 مرگ پایان نیست در قاموس مردان خدا باز را پرواز بیرون از قفس آسان تر است... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
💌حضرت محمد صلی‌الله علیه‌و‌آله: 🪧فَمَن لَم یُغفَر لَهُ فِی رَمَضانَ فَفِی أَیَّ شَهرٍ یُغفَرُ لَه کسی که در رمضان آمرزیده نشود، در کدام ماه آمرزیده خواهد شد؟ 📚امالی(صدوق)، ص۵۳ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 💠 سختی هایی که شیرینی آن به حدی عمیق و نافذ است که با هزار هزار آسایش و خواب نمیتوانید عوضش کنید .
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتــی شهــید صــدرزاده از دوراهـــی بین زندگی و شهادت میگوید 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۰ حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند... با ضجه میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد... در انتهای کوچه ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت قبرم میروم.. که زیر روبنده زار میزدم.. و او ناامیدانه دلداری ام میداد _خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه سوریه آزاد شده و مبارزه مون نتیجه داده! اما خودش هم.. فاتحه دیدار دوباره ام را خوانده بود.. که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود.. و من به آن خانه بروم.. که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم... تمام چادرم از خاک خیس کوچه. گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده.. و باید فرار میکردم.. که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید... طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد _اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده ات نمیذارن نازنین! روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و خون پیشانی ام پُر شده.. که چشمانش از غصه شعله کشید _چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟ با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد.. و نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه کردم _سعد بذار من برگردم ایران... روبنده را روی زخم پیشانی ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 31.mp3
12.66M
۳۱ ✨نور خدا، نفخه‌ی خدا، در درون همه‌ی ما، شبیه مرواریدی بینهایت ارزشمند در میان یک صندقچه است! افکار و رفتار و انتخابات و ارتباطات ما میتوانند؛ ۱ـ این را تقویت کنند! ۲ـ این نور را خاموش کرده، و با (آتش) جایگزینش کنند! " |خویشتن داری یعنی ؛ مراقبت از این نور، در لابلای جریانات زندگی!| " .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
°•°•° ✋💓 ☀ خورشید با اجازه ی رویت طلوع کرد ❤ قلبم سلام گفت و تپیدن شروع کرد 💐 آقای مهربان غزل های من سلام 🌹 باید که در برابر اسمت رکوع کرد ✨🕊 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir