eitaa logo
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
272 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین @HENAS_213 تبادل: @Ifdbudfko @Jahad_256 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃❤️ من محمد صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارم. @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ من محمد صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارم. @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ من محمد صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارم. @jihadmughniyeh_ir
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃❤️ من محمد صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارم. @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ پایان کار نزدیک است ان شاءالله @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ + چه جوری وحدتو به هم بزنم استاد؟ برو یه توییت بزن به حضرت زهرا اهانت کن بقیش با من. @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ به دهباشی بگید از یونجه اون طویله ای که برای تحریف تاریخ اسلام بهت وعده دادن نخواهی خورد! @jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات 3⃣0⃣ روایتی از دختر فرمانده شهید سردار سرلشگر یکی از دوستان بابا به اسم ابوجاسم در تعریف میکرد که بعد از بابا   به طور محرمانه و امنیتی با چند تا از بچه های ،سر مزار بابا اومد و ساعت ها سر مزار بابا نشست و خیلی گریه کرد و درد دل کرد. همه ی بچه ها میگفتن نمیدونیم از چی خواست تا اینکه تقریبا کمتر از یک ماه بعد به رسید و همه گفتن که    از گرفت. @jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات 3⃣1️⃣ جشن تولد يكی از دوستانمان بود با تصميم گرفتيم با هم برويم و برايش كادو بخريم من به يكی از بهترين پاساژ ها رو برای خريد معرفی كردم که به انجا برويم اما مخالفت كرد و از من خواست كه به يكی از مغازه ها برای خريد كردن برويم. وقتی رسيديم ديدم كمی چهرش درهم رفت و سرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقی افتاده ؟ گفت دلم ميگيرد وقتی جوانان را اينگونه ميبينم ديدم نگاهش به ان سمت خيابان رفت. چند دخترو پسر مشغول شوخی باهم و حركات سبكانه ای بودن، دستش را روی شانه ام گذاشت وگفت برويم. به داخل مغازه رفت وسريع چيزي برای هديه انتخاب كرد و برگشتيم. در داخل ماشين سرش پايين و زياد حرف نميزد مگر اينكه من با او صحبت ميكردم و او پاسخ دهد شب هنگامی كه ميخواستيم به مهمانی برويم ناگهان او را جلوی در خانه خود ديدم و پرسيدم اينجا چيكار ميكنی ؟ من فكر ميكردم رفتی!؟ گفت من نمياييم ولی از طرف من هديه را به او بده و تبريک بگو از او علت اينكار را سوال كردم گفت شنيدم جايي كه تولد را گرفته اند مكان مناسبی برای شركت ما نيست ما ابروی و جوانان اين راهيم آنوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟! راوی : یکی از دوستان شهید پی نوشت : حیا داشته باشیم ! همین … والبته آبروی دینمون هم حفظ کنیم ، چون مردم به دین نگاه میکنند و علاقه پیدا میکنند... مثل باشیم. @jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات 3⃣2⃣ 🔰 سجاده آسمانی این یک سجاده معمولی است؛ شاید هم نیست! چون از روی این سجاده یک روزی پنج نوبت اوج می‌گرفت و به می‌رفت.. نیمه‌شب‌ها همین سجاده شاهد سوز مناجات عاشقانه آن جوان مجاهد بود.. در سجده بعد از هر نماز، شبنم اشک زلال آن جوان مخلص از روی گونه‌های چون برگ گلش بر روی همین سجاده می‌غلتید.. پیشانی نورانی‌اش بر روی همین مهر فرود می‌آمد.. بند بند انگشتان دستش دانه‌های همین تسبیح را لمس می‌کرد.. این یک سجاده معمولی نیست.. بُراقی است که را به عرش می‌بُرد.. سجاده‌ای است که آن را از هدیه گرفته بود، و همیشه در گوشه اتاقش گسترده بود.. کهف حصینی بود که هر روز بارها در فرصت خلوت با به آن پناه می‌برُد.. كاش ما هم براى خودمان چنين مأمن و پناه‌گاهى براى خلوت با خدا داشته باشيم.. @jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات 3⃣3⃣ به فوق العاده علاقه داشت، در بسياری از كارها به خصوص دينش از كسب تكليف ميكرد،او تمام اين و و را از گرفته بود. ⁉️ اكنون اين براي ما سوال است كه چگونه به رسيد!؟ جواب اين سوال بسيار واضح است همه ی اينها را از داشت، كه و او بود در و دوستش بود در شادی و غم و ياور و همدردش بود در سختی ها، اون شــدن امــروزش را مديون است. @jihadmughniyeh_ir