eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْـم‌ِرَب‌ِّالــرضــا♡ہـ♡ـہــ♥️
.. تاکی‌به‌پس‌پرده‌نھان،چھره‌ماهت🌙• عمری‌ست‌ڪه‌من‌منتظرم‌،بـرسرِ‌راهت.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ " :)🤍
یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ "10مـرتبـه"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 دل من گم شده گر پیدا شد بسپارید امانات رضا واگر ازتپش افتاد دلم ببریدش به ملاقات رضا ازرضاخواسته بودم شاید بگذارد که غلامش بشوم همه گفتندمحال است ولی دلخوشم من به محالات رضا ✅| ❌|
ایـراݩ‌شـ‌رط‌دࢪ‌یافـٺ‌دو‌ دُز‌واڪسـ‌ن‌‌گـذاشـتـہ...💉 عـ‌راق‌شـ‌رط‌سـ‌فـࢪ‌هـوایـے'! ✈️ و‌مـایۍ‌ڪہ‌هـنـوز‌نـتـ‌ونـسـتـ‌یم‌واڪسـ‌ن‌ بـزنـیـم‌یـا‌شـ‌ࢪایط‌‌دیـگہ‌اۍ‌داࢪیـم،،🩹 فـقـ‌ط‌میـ‌تـونـیـ‌م‌منتـظـࢪ‌مـ؏ــجـزھ‌بـاشـ‌یـم'!🥀
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
یـا قاضِیَ الْحاجات.'🌱 💎«یعقوب» بود، در طلب پیراهن یار همه نگاه‌ها به سمت «یعقوب» کشیده شد. صورت
یـا حـیُّ یـا قیّوم.'🌱 💎«یعقوب» بود، در طلب پیراهن یار «یعقوب» که از فرط خستگی نفس کم آورده بود، خم شد و دستش را به زانوهایش گرفت. نفسی عمیق کشید. قامت راست کرد و در حالی که سرفه می‎کرد و دستش را جلوی دهانش گرفته بود، گفت: «به یک مفهوم عمیق از زندگی رسیدم.» برای «جعفر» همین بس که سکوت معنی دارش نشان از تشویش درونی‌اش باشد. بدون مقدمه پرسید: «یعقوب! به نظرت جهاد مهم تر است یا شهادت؟» «یعقوب» دستش را در موهای مشکی‌اش فروبرد. بعد به صورت و گردنش کشید تا شاید از هرم گرمایی که به تنش نشسته بود کم کند. نفس گرمش را بیرون داد و گفت: «نمیدانم. به نظرم شهادت تجلی جهاد است.» - پس میگویی شهادت مهم تر است؟ -درباره چیزی که تجربه نکرده‌ام نظر نمی‌دهم. اما چیزی که مهم است تکلیف است. باید به تکلیف عمل کرد. ...🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏لقد بنَيتُ لك بين أضلُعي منزلا، عسى المَقام بالمُقيمِ يَليقُ..❤️
مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ يُقْطِرُه السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ تو چون یخی جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب میکند پس بنگر آن را نزد چه کسی فرو می ریزی ..🍃 نهج‌البلاغـه | حکمت ۳۴۶
فاطمه مغنیه می گوید: «جهاد می گفت خواهر به جان تو، اگر بابا بود چه کیفی می‌کرد. چقدر از این موضوع خوشحال می شد که می دید ما شخصیتمان پخته تر شده و آگاه تر شده ایم [ و با او صحبت های جدی تر می کنیم].» بعد توضیح می دهد: «چون موقع شهادت حاج عماد ما هنوز کوچک بودیم، خصوصا جهاد.»🌿
؎○•روز بیست‌ویـکم‌ ᖰ⸼⊑21⊒⸼ᖱ ؎‌○•چلــه زیــارت عــاشورا ؎○•به‌نیت‌شهیـد🇦🇫 《سیـدمجتـبـی‌حسیـنـی》 ؎↻بھ‌‌؏شق‌امامـ‌حسـین‌بࢪاےظهوࢪ فرزند‌حسـین♥
الشّام، الشّام، الشّام .. سه روز است شما را پشت این دروازه نگه داشته‌اند. از سر و وضع شهر معلوم است این سه روز را در تکاپو بوده‌اند برای آراستن شهر. برای دعوت اهالی به هلهله و پایکوبی. چه شهر غریبی‌ست شام، چه دور است از حال و هوای بلاد مسلمین. قرابتش با بلاد غرب، از سر و روی شهر می‌بارد و همین بس است که همه کاروان را در غربتی مضاعف فرو ببرد، حتی اگر این هلهله و پایکوبی، این در و دیوارهای به زیور آراسته، این جماعت به تماشا آمده، این چشم‌های خیره ناپاک، نمک بر زخم‌هاتان نپاشد. این‌جا دیگر همه شما را به چشم اسرای خارجی می‌بینند. بانوان و دختران همراه‌تان را می‌بینید که از سیل آن‌همه نگاه نامحرم، آن‌همه ریشخند و شماتت، مضطر شده‌اند و زیر لب دعا می‌کنند زودتر این نمایش دردناکِ خیابانی به آخر برسد. خدا خیر بدهد سهل‌بن‌سعدصاعدی را که چهارصد درهم به سردسته نیزه‌داران می‌دهد تا سرهای بر نیزه را جلوتر از کاروان حرکت دهد که مردم به تماشای آن‌ها، نگاه‌های خیره‌شان را از حریم حرم پیام‌بر بردارند... به شام رسیده‌اید و این تازه آغاز ماجراست. ضیافتِ کاخ یزید و میهمانیِ خرابه پیشِ روست. خدا به شما صبر ببخشد بانو، نه! خدا شما را به صبر ببخشد! 
تا حالا بازار سنتی شهرها رو دیدین؟ بالای حجره‌ها یک نیم طبقه وجود داره که اغلب یک ایوون کوچیک جلوش هست بهش میگن طاق حجره یا ایوون حجره اگر بازار سنتی رفتین همین بازار بزرگ تهران. قبل از ورود دقت کنین که چون راهروی بازار از سطح زمین پایینتره، از مدخل بازار کل بازار مشخصه جمعیت رفت و آمدها ولوله‌ها زین‌العابدین علیه‌السلام. فرمود وقتی به مدخل بازار رسیدیم همه‌ در حال شادی بودند، تمام بازار رو آذین بسته بودند، آدمها در ایوون حجره‌ها میرقصیدند و ما میدیدیم الشّام و ای‌کاش بازار مسلمانان بود، نه یهودیان.