نام و نام خانوادگی: علی حسن ابراهیم
اسم جهادی: ایهاب
تاریخ تولد:۱۹۹۳/۶/۲۷
محل تولد:یحمر الشقیف
تاریخ شهادت:۲۰۱۵/۱/۱۸
مکان شهادت:القنطیره_سوریه
وضعیت تاهل: مجرد
سن:۲۲
مزار:یحمر الشقیف_لبنان
شهدای القنطیره
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌾☘🌿
" عـلّمـنـي کـیـف رحـلـت ...💔
و کـیف إلي الملکوت مـضیت ...
(۳ روز تا سالروز شهادت...)
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#مصاحبه
#قسمت_دهم
علاقه به موسیقی
فاطمه گفتوگو با ما را در باب اینگه پدرش از چه چیزهایی خوشش میآمد و از چه چیزهایی بدش میآمد ادامه میدهد. بعد از ذکر چند غذای لبنانی که پدرش آنها را دوست داشت میگوید: «خیلی از سیگار و قلیان متنفر بود. عاشق موسیقی بود، البته طبعا عاشق مقاومت هم بود. موسیقی خاصی نه. از موسیقی خوب خوشش میآمد. خیلی ساز ویولن را دوست داشت.»
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمّا يَنْدَمِل|
اینزخمخوبشدنینیست...💔
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغلم نکن حسین نگاه میکنه....
شهادت حضرت ام البنین (س) تسلیت باد😔
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔
این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐🌹
به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔
کیا موافقن؟؟؟ ✅
کیامخالف؟؟؟؟ ❌
اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡
بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏
بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"😤
بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄
همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔
ولی استاد جواب نمیداد...😐
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودی؟؟؟😡😤
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️
همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟⁉️⁉️
گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓
درس خوندیم📚📖🖊
هزینه دادیم 💵💶💷
زمان صرف کردیم...🕒
هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝
استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄
استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌
دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،
پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔
بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔
تنها کسی که موافق بود ....
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر بابایش بود🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
*🌸🍃کپی با ذکر صلوات🌴*
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
میگفت:
یکے برامادرتون یھ کارۍ کنھ ،
-مگھ جبرانش نمےکنید !؟
برید در خونھ خانوم اُمُالبَنـین
تا مےتونید نوڪرۍ ڪنید ؛
-حضرتعبّاس؏ بےجواب نمیزارھ !!
-'کنیزتراکنیزماُمُالعَبٰاس💔'-
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
سخنشهیدجهاد:
امام زمانت را یارے ڪن و خودت را به گونهاے آماده ڪن که یارےڪنندهے امامزمانت باشے..🙂
(۲ روز تا سالروز شهادت...)
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
27.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیمِ آن دارم که زیاد
با تــو سخن بگویم
مبادا خسته شوی💔
و بیمِ آن دارم که سکوت کنم
مبادا گمان کنی که دیگر
برای قلبم مهم نیستی..🌱
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
امروز روز بی مادر شدن قمر بنی هاشمه رفقا✋🏻💔
رفتن مادر ماه ..😭🖇روزی که زینب (س) دوباره مادرش رو از دست میده 🥀
روز وفات سیدهی مادران شهداست ...🍂
تازه عروسہ ..
تازه عروس رو با ساز و دهل میارن خونہے بخت...🖐🏻😍
ام البنین ، سرڪوچہے امیر المومنین ڪه میرسہ ،
میگہ این ڪوچہ حرمت داره✋🏻💔
چشماے این ڪوچہ ، ڪبودے صورت زهرا (س) رو دیده😭💔
اسم زهراے مرضیہ رو آورد همہ ساڪت شدن ..
رفت سمت در خونہ ، چهارچوب در رو بوسید🖤
دم در ایستاده بود ..
– فاطمہ چرا داخل نمیشی ؟!
ام البنین میگہ بگید خانوم خونہ بیاد ..✋🏻
خانوم خونه ڪیہ ؟!
گفت بگید زینب بیاد ، من بی اذن زینب داخل نمیشم ..
خانوم زینب (س) اومد ..
بہ زینب گفت خانوم من ڪنیز شما هستم✋🏻💔
اجازه میدید من وارد این خونہ بشم ؟!
زبانم قاصره از این همہ ادب خانوم ...
برگشت رو بہ سمت حضرت امیر ڪرد ..
گفت آقاے من✋🏻
توے این خونہ من رو با اسم فاطمہ صدا نڪنید😭
بچہ ها اذیت میشن💔
خیلۍ معرفت داره ها ..
یه جا دیگہ قبل راهی شدن مسافران ڪربلا خانوم این ادب رو نشون میدن✋🏻🖇
آقا امام حسین (ع) فرمود ،
اونهایی ڪه بانوانشون در مدینہ میمونن برن وداع بڪنن💔🖐🏻
همہ اومدن بغل ڪردن ، ام لیلا اومد ، همہ اومدن دونہ دونہ بچہ هاشونو بہ آغوش ڪشیدن ..
أبالفضل العباس اومد با مادرش وداع ڪنہ ..
جلو اومد ام البنین رو در آغوش بگیره ..
خانوم یہ قدم پا عقب ڪشید ..💔🖇
آقا دو مرتبہ جلو رفتن ..
-مادر میخوام بغلت کنم ..🖐🏻😭
فرمود : نہ
حسین (ع) داره نگاهمون میڪنہ😭💔
مادر نداره ..😭💔🖇
نڪنہ دلش بخواد
همہے عالم به فداے محبتت خانوم جانم
براے یہ مادر خیلی سختہ ها!!!
از حق خودش گذشت عباسش رو بغل نڪرد ...
ام البنین شدن ، چه درد سر داشت ..
تابوتشو معلوم نشد کی برداشت😭😭💔🖇
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』