eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
🤚 دلم نموده دوباره هوای حضرت مهدی تمـام دار و ندارم فـدای حضرت مهدی اگر که‌دیده براهی بخوان دعای‌فرج را ظهور او برساند، خدای حضرت مهدی ✨🕊 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
باید شهیدانه زندگی کرد تا بتوان توفیق شهادت را بدست آورد. شهدا اگر الان بودن، هم در انتخابات شرکت می‌کردند و هم دیگران را به رای دادن توصیه می‌کردند. .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
31.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه ورود مقام معظم رهبری به حسینیه امام خمینی برای اخذ رأی 😍🥺
💢 رأی سفید ⁉️ سؤال: رأی سفید و بی نام دادن، چه حکمی دارد؟ اگر به دلیل اینکه شناخت و تحقیقی برای انتخاب اصلح انجام نداده یا تحقیقِ کافی صورت گرفته ولی نتیجه ای نداشته است، دچار سردرگمی شود؛ چطور؟ ✍️ پاسخ: 🔹 شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی بوده و واجب عینی است. 🔹 برای تشخیص فرد اصلح نیز می توان از کسانی که به لحاظ تعهد دینی و بصیرت انقلابی مورد اعتمادند، کمک گرفت و اگر شناخت و تحقیقی انجام نشده یا تحقیق، کافی بوده اما نتوانسته اصلح را بشناسد؛ عمل به اصل وظیفه رأی دادن، کفایت می کند. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای. 📎 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
علی به وقت حوادث عصا نمی‌گیرد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۱ با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم! دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش .. که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید. در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد که به ما محبت کرد.. و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید. در این تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و مرا به کجا میکشد.. که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید _پیاده شو! از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه ای روی صندلی مانده.. که نگاهش را پرده ای از اشک گرفت و بی هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از ترس میلرزید.. و گریه نفسم را برده بود که برایم سوخت... موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده.. و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد.. و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید _اگه میدونستم اینجوری میشه،هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم! سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت _داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه. دستم را گرفت تا... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 22.mp3
18.82M
۲۲ ♨️ انسان، زندانیِ منِ بزرگ خود (عصبانیتها، خشونتها، تجاوزها) است! که اگر این من بزرگ، در این دنیا شکسته و خرد نشود، میلیون‌ها سال آخرتی ذره ذره تراشیده خواهد شد و این چیزی جز جهنم نیست. ▫️ خویشتن داری یعنی؛ مراقب باشیم، مَن درونمان، به غولی بی شاخ و دُم، تبدیل نشود! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''