📣 اجتماع بزرگ مردمی #عید_بیعت با امام زمان عجلالله تعالی فرجه
👤 سخنرانان:
🔹حجتالاسلام محمدصادق کفیل
🔸حجتالاسلام مهدی دانشمند
🔹استاد علیاکبر #رائفی_پور
👤 اجرا:
حامد سلطانی
👤 شعرخوانی:
علیاکبر فرهنگیان
👤 مناجاتخوانی:
مصطفی سماواتی
🔰 اجرای سرود «سلام فرمانده» توسط حاجابوذر روحی
👤 با نوای:
🔹کربلاییعلیاکبر حائری
🔸کربلاییمحمدجواد توحیدی
👤 با اجرای موسیقی:
🔹حسین حقیقی
🔸مُجال
🔹گروه سرود صبح ظهور زاهدان
📆 زمان: جمعه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۳، بعد از نماز مغرب و عشا
🔰مکان: تهران، میدان آیینی امام حسین (علیهالسلام)
▫️ مراسم بهصورت زنده از صفحه آپارات مصاف پخش میشود.
🌐 aparat.com/masaf/live
❇️ کانال رسمی استاد رائفیپور و مؤسسه مصاف
🆔 @Masaf
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
من نوشتم تا بیایی با شوق به دیدارت روم
پاسخ آمد غافلا ما هستیم و تو غایبی (:
#السلامعلیکیابقیهالله💙
شهید ، شهید می شود
ما مُرده ها هم ، خواهیم مُرد ...
هر آنطور که زندگی کنیم
هم آنطور می رویم ..!
#شهیدجهادعمادمغنیه
""𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@jihadmughniyeh_ir
“کهکشان نیستی” ❗️
نام رمانی است که بر اساس حیات ۸۱ سالهی آیت الحق سید علی قاضی طباطبایی توسط محمد هادی اصفهانی در شهر نجف اشرف به رشته ی تحریر آمده است، نویسنده در آن سعی نموده که زندگی آیت الله سیدعلی قاضی را ازبدو ورود به نجف و آشنایی ایشان با اساتیدشان و همچنین نحوه تربیت و سیر و سلوک و تربیت شاگردان ایشان را به طور مستند داستانی به رشته تحریر درآورده و به تصویر کشد.
این کتاب، کتابی جامع در شناخت شخصیت برجسته آیت الحق سید علی قاضی که زاویه دید نویسنده به زندگی و شخصیت ایشان که گاهی مطلب را از زبان خود آقا قاضی وگاهی از زبان همسر وگاهی علمای مختلف و حتی گاهی از نگاه مخالفین به این شخصیت پرداخته جذابیت کتاب را بالا برده و همچنین خواننده کتاب علاوه بر شناخت این شخصیت برجسته با فضای معنوی نجف اشرف و حوزه های علمیه در زمان ایشان آشنا میشود البته کتاب اشارتهای ظریف به معرفی اولیاء الهی دیگر حاضر در نجف و ظرائف فکری و شخصیتی آنها و دستور العملهای عرفای واخلاقی این اسوهای بی بدیل دارد.
#معرفی_کتاب
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_ششم
فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبرة الشهدا تشییع شد .
همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند .
یادشب عروسی افتادم ، قبل از اینکه از تالار برویم خانه ، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک😢
مداح داشت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام می خواند .
نمیدانستم آنجا چه خبر است ، شروع کرد به لالایی خواندن .
بعد هم گفت :همین دفعه آخر که داشت میرفت ، به من گفت :
« من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون!»😭
محمد حسین ، نوحه ی :
« رسیدی به کرب وبلا خیره شو / به گنبد به گلدسته ها خیره شو
اگه قطره اشکی چکید از چشات / به بارون این قطره ها خیره شو»
را خیلی می خواند و دوست داشت ...
نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند!😭
یکی از رفقای محمد حسین که جزو مدافعان هم بود ، آمد که
« اگه میخواین ، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا! »
خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ، موقع سوارشدن به من گفت :
« محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده . اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد ، اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه!»
گفتم :
« میتونین کاری کنین برم توی قبر؟؟»
خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد ..
آبان ماه بود و خیلی سرد . باران هم نم نم میبارید .
وقتی رفتم پایین قبر ، تمام تنم مورمور شد و بدنم به لرزه افتاد ..
همه روضه هایی را که برایم خوانده بود ، زمزمه کردم .
خاک قبر خیس بود و سرد . گفته بود :
« داخل قبر برام روضه بخون ، زیارت عاشورا بخون ، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر ، تاحدی که یه خرده از خاکش گل بشه!»💔
برایش خواندم . همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه می خواندند ، خیلی دوستش داشت :
« دل من بسته به روضه هات
جونم فدات میمیرم برات
پدر و مادر من فدات
جونم فدات میمیرم برات
سر جدا بيام پایین پات
جونم فدات میمیرم برات »
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
برنامه ریزی روزانه چه اهمیتی دارد؟
۱_تقویت مهارت مدیریت زمان
۲_افزایش تمرکز و بهرهوری
۳_تبدیل شدن به شخصی منظم، پاسخگو و عاقل
۴_کمک به تندرستی و سلامتی
#برنامه ریزی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
اگر این دو کار را انجام دهید ،
خیلی پیشرفت کردهاید ؛
یکی این که نماز را اول وقت بخوانید ،
دیگر این که دروغ نگویید !
[ آیتﷲبهاءالدینی ]
☘💚
#امام_مهربانی💞
🌷 مهدیا!
هرطرفے در طلبتــ رو کردم
هر چه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
🌷 آفتابا!
به سَر شیعه دلخسته بتاب
تا نگویند که بیهوده هیاهو کردم
هنـر آنست کہ بمیری،
پیش از آن کہ بمیرانندت
و مبدأ و منشأ حیـات،
آنانند کہ چنین مردهاند!
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_آخر
صدای
« این گل پرپر از کجا آمده » نزدیک تر می شد ...
سعی کردم احساساتم را کنترل کنم .
می خواستم واقعا آن اشکی که داخل قبر میریزم ، اشک بر روضه امام حسین علیه السلام باشد نه اشک از دست دادن محمدحسین!
هرچه روضه به ذهنم می رسید ، می خواندم و گریه می کردم ..
دست و پاهایم کرخت شده بود و نمی توانستم تکان بخورم 😭
یاد روز خواستگاری افتادم که پاهایم خواب رفته بود و به من می گفت :
« شما زودتر برو بیرون! »
نگاهی به قبر انداختم ، باید میرفتم .
فقط صداهای درهم و برهمی می شنیدم که از من می خواستند بروم بالا اما نمی توانستم ..
تازه داشت گرم میشد ، دایی ام آمد و به زور من را برد بیرون!😭
مو به مو همه وصیت هایش را انجام داده بودم ..
درست مثل همان بازی ها.
سخت بود در آن همه شلوغی و گریه زاری با کسی صحبت کنم ..
اقایی رفت پایین قبر ..
در تابوت را باز کردند . وداع برایم سخت بود ، ولی دل کندن سخت تر😭😭
چشم هایش کامل بسته نمیشد .
می بستند ، دوباره باز می شد!
وقتی بدن را فرستادند در سراشیبی قبر ، پاهایم بی حس شد.
کنار قبر زانو زدم ، همه جانم را آوردم در دهانم که به آن آقا حالی کنم که با او کار دارم ...
از داخل کیفم لباس مشکی اش را بیرون آوردم ، همان که محرم ها می پوشید . چفیه مشکی هم بود . صدایم می لرزید ، به آن آقا گفتم :
« این لباس و این چفیه رو قشنگ بکشید روی بدنش! »
خدا خیرش بدهد ، در آن قیامت ، با وسواس پیراهن را کشید روی تنش وچفیه را انداخت دور گردنش...
فقط مانده بود یک کار دیگر ..
به آن آقا گفتم :
« شهید می خواست براش سينه بزنم . شما میتونید ؟ »
بغضش ترکید . دست و پایش را گم کرده بود ، نمی توانست حرف بزند .
چند دفعه زد روی سینه اش ...
بهش گفتم :
« نوحه هم بخونید!»
برگشت نگاهم کرد ، صورتش خیس خیس بود ..
نمیدانم اشک بود یا آب باران . پرسید :
« چی بخونم؟! »
گفتم :
« هرچی به زبونتون اومد!»
گفت :
« خودت بگو!»
نفسم بالا نمی آمد .
انگار یکی دست انداخته بود و گلویم را فشار میداد😣
خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم ، گفتم :
« از حرم تا قتلگه زینب صدامیزد حسین / دست و پا میزد حسین
زينب صدا میزد حسین!»
سینه میزد برای محمد حسین و شانه هایش تکان می خورد .
برگشت . با اشاره به من فهماند که: « همه را انجام دادم ! »
خیالم راحت شد که پیش پای ارباب ، تازه سینه زده بود ..😭😭
#به_پایان_آمد_این_دفتر_حکایت_همچنان_باقیست
#رمان_شهید_محمد_خانی✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
چگونه برنامه ریزی روزانه انجام دهیم؟
پیش از شروع روز، فکر کنید!
طریقه برنامه ریزی روزانه برای هر روز به نیاز شما بستگی دارد. یعنی اگر در محل کار باید برخی از کارها را خیلی سریع انجام دهید و بعد از تحویل گرفتن در همان روز به پایان برسانید، حتما فضاهای خالی در روزتان برای این کارها کنار بگذارید.
یعنی باید برنامه منعطفی داشته باشید. برای اختصاص دادن زمان بیشتر به پروژههای خود، باید برنامهریزی را هم دقیقتر انجام دهید.
پیشنهاد ما این است که پیش از برنامهریزی برای هر روز، نیازهای اصلی و مشکلات احتمالی را در جایی بنویسید، در این صورت برای تنظیم برنامه روزانه خود بهتر تصمیم میگیرید.
فکر کردن به کارها، نیازها و مشکلات احتمالی، یکی از مهمترین مراحل آموزش برنامه ریزی روزانه به حساب میآید، زیرا ما سعی داریم هر فرد برنامهی مخصوص و شخصی خود را طراحی کند. یادتان باشد که تنها استفاده از یک ابزار واقعی و پیگیری برنامه ریزی روزانه میتواند روی مدیریت بهتر زمان تاثیر بگذارد. فرقی ندارد از چه ابزاری برای این کار استفاده میکنید، To-Do List، تقویم یا یک نرمافزار در تلفن همراه.
#برنامه ریزی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه عزت نفس 05.mp3
13.82M
#کارگاه_عزت_نفس ۵
اخطــــار ⛔️
هروقت کسی رو به خدا ترجیح دادی
و به خاطر اون ، پا گذاشتی روی خدا؛
بالاخره یه جایی، از جانب همون فرد ، خوار و ذلیل و غم زده میشی!
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سَلامٌ عَلَى آلِ یس
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَهَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ
السَّلامُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ💙