°•°•°
سلام امام زمانم 🤚🌿
طاقتــم تــاب شد و از تو نیامــد خبری،
جـگــرم آب شــد و از تـو نیامــد خـبـری...
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند،
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری...✨🕊
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯⃟ 🥀
کسے را که در راه خدا کشته شد ، مرده نپندارید ، بلکه او زنده جاوید است ، ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت!
بقرھ۴۲۱🌿
#روزتون_شہدایۍ🌸'
#شهیدجھادعمادمغنیه♥️シ!
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🎥 قصه یک بند انگشت...
ننه علی؛ مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی.
🔹 این کوچهها به اسم سه تا شهید، دو تا شهیده، اونوقت ما از یک بند انگشت دریغ میکنیم؟
فردا همین انگشت شهادت میده ....
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💢 اجازه از شوهر برای شرکت در انتخابات
⁉️ سؤال:
اگر شوهر به همسرش اجازه شرکت در انتخابات را ندهد یا رضایت نداشته باشد، تکلیف زن چیست؟
✍️ پاسخ:
🔹 شرکت در انتخابات منوط به اذن شوهر نیست.
📚 پی نوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای.
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
جایشان خالی....
ما صحنه را خالی نمیکنیم ..
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۲۹
مضطرب از من پرسید
_بیماری قلبی داره؟
زبانم از دلشوره به لکنت افتاده.. و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم
_تورو خدا یه کاری کنید!
و هنوز کلامم به آخر نرسیده،..
سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد،..
ناله مصطفی در سینه اش شکست و ردّ خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید.
هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده..
و سعد آنچنان با لگد به سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد..
و سعد از ماشین پایین پرید...
چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت،..
درِ ماشین را به هم کوبید..
و نمیدید من از وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید.
زبان خشکم به دهانم چسبیده..
و آنچه میدیدم باورم نمی شد..
که مقابل چشمانم مصطفی #مظلومانه در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم.
سعد ماشین را روشن کرد..
و #انگارنه_انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم
_چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم!
و #رحم از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم #سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد،
جراحت شانه ام از درد آتش گرفت و او دیوانه وار نعره کشید
_تو نمیفهمی این بی پدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!
🔥احساس میکردم از دهانش #آتش میپاشد..
که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 20.mp3
16.43M
#کارگاه_خویشتن_داری ۲۰
📌 مؤثرترین و راهگشاترین خویشتنداری،
کنترل ذهن، گوش، چشم، قلب و فکرمان از پرداختن به عیوب دیگران، جزئیّات زندگی آنان، و مسائل خصوصی شان است!
✘ آنان که در کنترل خویش، در این زمینه لنگ میزنند، از ادراکات معنوی، محروم میمانند.
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷#شهدا_و_انتخابات
اصل در انتخابات از نظر شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلام_امام_زمانم ❤️
🌸السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام
🌸سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران
🌿سبز سبز،
جان ما و جای تو!
گرم گرم،
قلب ما و دستان تو ...
چه شادمانه جان و دلم را برای آمدنت مهیا کردهام!
بهارِ جانها!
🌿طراوت هدیهای است که به یمن قدوم تو نصیب زمین خواهد شد!
تو شکوفهی کدامین باغی که با تو چهار فصل دنیا بهار میشود؟!
#اللهمعجللولیکالفرج✨🕊
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir