eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افتابے ، نفس صبح دل اࢪایێ تو مَہ من ،شاخ گل نࢪگس ࢪعنایێ تو چشمهای من اگࢪ رخصت دیداࢪ نیافت رو به هࢪ سوی نماند دلم،انجایۍ تو عجل لولیک فࢪج
در محفل عاشقان نمےرقصیدیم... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 گاهی به بهزیستی سرمی زد وکمک مالی می کرد. وقتی پول نداشت،نصف روز می رفت با بچه ها بازی می کرد😁 یک جا نمی رفت ، هردفعه مکان جدیدی.. برای من که جای خود داشت ، بهانه پیدا می کرد برای هدیه دادن. اگر در مناسبتی دستش تنگ بود ، می دیدی چند وقت بعد با کادو آمده و می گفت:((این به مناسبت فلان روز که برات هدیه نخریدم!)) یا مناسبت بعدی ، عیدی می داد در حد دوتا عیدی .سنگ تمام می گذاشت💗 اگر بخواهم مثال بزنم ، مثلا روز ازدواج حضرت فاطمه علیه السلام وحضرت علی علیه اسلام رفته بود عراق برای ماموریت. بعد که امد ، یک عطر وتکه ای از سنگ حرم امام حسین علیه السلام برایم آورده بود،گفت: ((این سنگ هم سوغاتی تو . عطر هم برای روز ازدواج حضرت فاطمه علیه اسلام وحضرت علی علیه اسلام!)) درهمان ماموریت خوشحال بود که همه عتبات عراق را دل سیر زیارت کرده است. درکاظمین ، محل اسکانش به قدری نزدیک حرم بوده که وقتی پنجره را باز می کرد ، گنبد را به راحتی می دید😍 شب جمعه ها که می رفتند کربلا،بهش می گفتم: ((خوش به حالت ، داری حال می کنی از این زیارت به اون زیارت!)) درماموریت ها دست به نقد تبریک می گفت.. گلی پیدامی کردو ازش عکس می گرفت وبرایم می فرستاد.🙃 گاهی هم عکس سلفی اش را می فرستاد یا عکسی که قبلا باهم گرفته بودیم. همه را نگه داشته ام ، به خصوص هدایای جلسه خواستگاری را: کفن و پلاک و تسبیح شهید. درکل چیزهایی را که از تفحص آورده بود ، یادگاری نگه داشته ام برای بچه ام... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
[[۱۵مردادماه‌سالروزشهادت‌عباس‌بابایی]] 💚:) از شهید بابایی پرسیدند : عباس چه خبر ؟! چیکار میکنی؟! گفت ‌: به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی جز خدا وارد نشود ..🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سفر پر ماجرا 43.mp3
5.23M
۴۳ 💠چقدر برای دیگران، اَمنـــــی؟ 💠چقدر وجودت، برای بقیه آرامش بخشه؟ 💢اگه دیگران از وجودت در فشار نیستند، یعنی فشار نَفْــس نداری، پس= فشـــار قبـــر نداری .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 سلام علیکم خدمت شما عزیزان و سروران گرامی🌹 🏴عزاداری هاتون مقبول درگاه حق ان شاءالله شما هم میتوانید نذورات اربعینی خود را جهت خرید لیوان های موکب در کربلای معلی در ایام اربعین حسینی واریز نمایید لطفا این بنر رو تا جایی که امکانش هست به دوستان و آشنایان ارسال کنید تا ان شاءالله بقیه هم در این امر عظیم سهیم باشند. ۶۱۰۴۳۳۸۷۱۵۰۲۷۸۲۳ بانک ملت به نام خانم سلیمی اجرکم عندالحسین علیه السلام🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاقبت‌نوࢪتوپهناےجهان‌مےگیࢪد... جسم‌بےجان‌زمین‌از‌تو‌توان‌مےگیࢪد! السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ...
بزرگمرد‌و‌غیور‌و‌دلیر‌و‌بت‌شکن ... مقام‌اهل‌شھادت‌فرا‌ترازسخن‌است... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 تفحص را خیلی دوست داشت. اما بعداز ازدواج ، دیگرپیش نیامد برود ولی زیاد هم از ان دوران برایم تعریف می کرد. و می گفت:((با روضه کار رو شروع می کردیم ،با روضه هم تموم!)) از حالشان موقعی که شهید پیدا می کردند می گفت. جزئیاتش را یادم نیست،ولی رفتن تفحص را عنایت می دانست. کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت شهدا خوابیده است😢 اولین دفعه که رفتیم مشهد، نمی دانستم باید شناسنامه همراهمان باشد. رفتیم هتل ، گفتند باید از اماکن نامه بیاورید. .نمی دانستم اماکن کجاست. وقتی دیدم پاسگاه نیروی انتظامی است، هول برم داشت. جداجدا رفتیم در اتاق برای پرس وجو. بعضی جاها خنده ام می گرفت طرف پرسید: ((مدل یخچال خونه تون چیه؟چه رنگیه؟شماره موبایل پدر مادرت؟)) نامه که گرفتیم و امدیم بیرون تازه فهمیدم همین سوال هارا از محمد حسین هم پرسیده بودند ..😂 اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد علیه اسلام شروع کردیم. این شعر را خواند: ((صحنتان را می زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتراست جـان من اقا مرا سرگرم کاشی هانکن میهمان مشغول صاحب خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت درمیخانه باشد بهتراست اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده شکر به جا آورد ، نگاهی به من انداخت وبعدهم سمت حرم: ((ای مهربون،این همونیه که بخاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه شم دست خودتون ، تااخرِ آخرش😍!)) .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 44.mp3
6.04M
۴۴ همون خدایی که دنیا رو خلق کرده جهانِ بعد از دنیا رو هم خلق کرده❗️ وقتی میگه؛ دنیا هیچی نیست جز یه بازیچه و سرای بعد از دنیا، دارِ زندگیه؛ قبول کن! خدایِ هردوش یکیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✦•توزائرهرروزوشب‌ڪرببلایۍ ○عمريست‌عزاداريلِ‌عهدووفايۍ ✦•مشڪ‌‌ازغم‌دست‌وعلَم‌چشم‌ببارد ○برگردڪه‌تومنتقم‌آل‌عبايی..! السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّةَ‌اللَّهِ‌فـٖے‌أَرْضِهِ...
♢ڪـلاݦ شهید جهاد مغنیہ: 🥀این خــون ها جوێهایـے مے شود ، دࢪ مسیࢪ قــدس و فلسـطین... 🌿 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 گاهی ناگهانی تصمیم می‌گرفت. انگار می‌زد به سرش... اگه از طرف محل کار مانعی نداشت بی‌هوا می‌رفتیم مشهد 😍 یادم است یک بار هنوز خانواده‌ام نیامده بودند تهران . خانه خواهر شوهرم بودم ، که زنگ زد الان بلیط گرفتم بریم مشهد. من هم ازخداخواسته کجا بهتر از مشهد😁 ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ‌وقت مشهد این شکلی نرفته بودم. ناگهان بدون رزرو هتل .. ولی وقتی رفتم خوشم آمد. اصلا انگار همه چیز دست خود امام بود .. خودش همه‌چیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می کرد.🙃 داخل صحن کفش‌هایش را در می‌آورد.. توجیهش این بود که وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک می‌شد خدا بهشت گفت " اخلاق نهعلیک " صحن امام رضا را وادی طور می‌پنداشت. وارد صحن که می‌شد بعد السلام و اذن دخول گوشه ای می‌ایستاد و با امام رضا حرف می‌زد😢 جلوتر که می‌رفت محفل و روضه ای بود در گوشه‌ای از حرم ، بین صحن گوهرشاد و جمهوری .. که معروف بود به اتاق اشک .. آن اتاق که با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود غلغله می‌شد 😍 نمی‌دانم چطور این‌همه آدم آن داخل جا می‌شدند و فقط آقایان را راه می‌دادند و می‌گفتند روضه خواص است. اگر می‌خواستند به روضه برسند ، باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را، با نماز حرام می‌خواندند این‌طوری شاید جا می‌شدند. از وقتی در باز می‌شد تا حاج محمود، (خادم آن‌جا ) در را می‌بست شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید .. خیلی‌ها پشت در می‌ماندند. کیپِ کیپ می‌شد و بنده خدا به‌زور در را می‌بست.. چند دفعه کمی دورتر اشتیاق این جماعت را نظاره می‌کردم که چطور دوان دوان خودشان را می‌رسانند😁 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 45.mp3
6.59M
۴۵ ☑️همین جا اونقدر تلاش کن تا با یه روح خوشگل و سالم متولد بشی. ✨اونوقت استقبال فرشته ها با نـوایِ قشنگِ "اُدخلوها بسلامِ آمنین"... میشه مجوزِ خدا، برای ورودت به بهشت .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕗 ساعت سلام
تنها با یادت آرام می گیرم
و این عشق در تمام نفس هایم پیداست
«خوشبختی» همین محبّتی است که از تو در دل دارم.