سید هاشم موسوی حداد یکی از عارفان نامیِ شیعه و از شاگردان برجستهی سید علی قاضی بود.
سید هاشم در شهر کربلا متولد شد و در نجف اشرف به تحصیل علمِ دین پرداخت. این طلبهی وارسته هیچ در بند دنیا و تجملات مادی نبود، و از درآمد حاصل از نعلسازی، به سادهترین شکل ممکن روزگار میگذرانید؛ در واقع لقب حداد (به معنی آهنگر) با توجه به حرفهی ایشان به وی اطلاق شد.
از وی نامههایی چند به جامانده، که توسط شاگردشان، سید محمدحسین حسینی طهرانی گردآوری شده، و ذیل کتاب روح مجرد در اختیار علاقهمندانِ این موحد نامی قرار گرفته است.
#معرفی کتاب📚📖
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
همه ما برای انجام کارهای خود به یک برنامه نیاز داریم، ولی آیا شما با نحوه برنامه ریزی روزانه آشنایی دارید؟
آیا میدانید باید چگونه به آن پایبند بمانید و از کارها عقب نیفتید؟
آموزش برنامه ریزی روزانه به تمام این سوالات شما پاسخ میدهد و به شما کمک میکند تا بدون هیچ مشکلی به کارهای خود برسید.
برای شروع یه سال تحصیلی خوب پستهای هر روز برنامه ریزی ما رو دنبال کنید.
#برنامه ریزی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🤲
اگر ما برای تعجیل فرج دعا نکنیم،
یا در دعا کردن جدی نباشیم،
یا آثار جدیت در ما نباشد،
به #ضرر دنیای ما هم خواهد بود،
چه رسد به آخرت؛
و از شروط استجابت دعا، #توبه است.
🌿آیتالله بهجت قدسسره
📘کتاب حضرت حجت عج ، ص٢٣٢
#امام_مهدی_عج
#غروب_جمعه
📣 اجتماع بزرگ مردمی #عید_بیعت با امام زمان عجلالله تعالی فرجه
👤 سخنرانان:
🔹حجتالاسلام محمدصادق کفیل
🔸حجتالاسلام مهدی دانشمند
🔹استاد علیاکبر #رائفی_پور
👤 اجرا:
حامد سلطانی
👤 شعرخوانی:
علیاکبر فرهنگیان
👤 مناجاتخوانی:
مصطفی سماواتی
🔰 اجرای سرود «سلام فرمانده» توسط حاجابوذر روحی
👤 با نوای:
🔹کربلاییعلیاکبر حائری
🔸کربلاییمحمدجواد توحیدی
👤 با اجرای موسیقی:
🔹حسین حقیقی
🔸مُجال
🔹گروه سرود صبح ظهور زاهدان
📆 زمان: جمعه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۳، بعد از نماز مغرب و عشا
🔰مکان: تهران، میدان آیینی امام حسین (علیهالسلام)
▫️ مراسم بهصورت زنده از صفحه آپارات مصاف پخش میشود.
🌐 aparat.com/masaf/live
❇️ کانال رسمی استاد رائفیپور و مؤسسه مصاف
🆔 @Masaf
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
من نوشتم تا بیایی با شوق به دیدارت روم
پاسخ آمد غافلا ما هستیم و تو غایبی (:
#السلامعلیکیابقیهالله💙
شهید ، شهید می شود
ما مُرده ها هم ، خواهیم مُرد ...
هر آنطور که زندگی کنیم
هم آنطور می رویم ..!
#شهیدجهادعمادمغنیه
""𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@jihadmughniyeh_ir
“کهکشان نیستی” ❗️
نام رمانی است که بر اساس حیات ۸۱ سالهی آیت الحق سید علی قاضی طباطبایی توسط محمد هادی اصفهانی در شهر نجف اشرف به رشته ی تحریر آمده است، نویسنده در آن سعی نموده که زندگی آیت الله سیدعلی قاضی را ازبدو ورود به نجف و آشنایی ایشان با اساتیدشان و همچنین نحوه تربیت و سیر و سلوک و تربیت شاگردان ایشان را به طور مستند داستانی به رشته تحریر درآورده و به تصویر کشد.
این کتاب، کتابی جامع در شناخت شخصیت برجسته آیت الحق سید علی قاضی که زاویه دید نویسنده به زندگی و شخصیت ایشان که گاهی مطلب را از زبان خود آقا قاضی وگاهی از زبان همسر وگاهی علمای مختلف و حتی گاهی از نگاه مخالفین به این شخصیت پرداخته جذابیت کتاب را بالا برده و همچنین خواننده کتاب علاوه بر شناخت این شخصیت برجسته با فضای معنوی نجف اشرف و حوزه های علمیه در زمان ایشان آشنا میشود البته کتاب اشارتهای ظریف به معرفی اولیاء الهی دیگر حاضر در نجف و ظرائف فکری و شخصیتی آنها و دستور العملهای عرفای واخلاقی این اسوهای بی بدیل دارد.
#معرفی_کتاب
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_ششم
فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبرة الشهدا تشییع شد .
همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند .
یادشب عروسی افتادم ، قبل از اینکه از تالار برویم خانه ، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک😢
مداح داشت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام می خواند .
نمیدانستم آنجا چه خبر است ، شروع کرد به لالایی خواندن .
بعد هم گفت :همین دفعه آخر که داشت میرفت ، به من گفت :
« من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون!»😭
محمد حسین ، نوحه ی :
« رسیدی به کرب وبلا خیره شو / به گنبد به گلدسته ها خیره شو
اگه قطره اشکی چکید از چشات / به بارون این قطره ها خیره شو»
را خیلی می خواند و دوست داشت ...
نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند!😭
یکی از رفقای محمد حسین که جزو مدافعان هم بود ، آمد که
« اگه میخواین ، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا! »
خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ، موقع سوارشدن به من گفت :
« محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده . اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد ، اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه!»
گفتم :
« میتونین کاری کنین برم توی قبر؟؟»
خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد ..
آبان ماه بود و خیلی سرد . باران هم نم نم میبارید .
وقتی رفتم پایین قبر ، تمام تنم مورمور شد و بدنم به لرزه افتاد ..
همه روضه هایی را که برایم خوانده بود ، زمزمه کردم .
خاک قبر خیس بود و سرد . گفته بود :
« داخل قبر برام روضه بخون ، زیارت عاشورا بخون ، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر ، تاحدی که یه خرده از خاکش گل بشه!»💔
برایش خواندم . همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه می خواندند ، خیلی دوستش داشت :
« دل من بسته به روضه هات
جونم فدات میمیرم برات
پدر و مادر من فدات
جونم فدات میمیرم برات
سر جدا بيام پایین پات
جونم فدات میمیرم برات »
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir