هدایت شده از پُرسون قزوین
♦️گامی نو این شهردار در توانمندسازی بانوان؛
🔺شهرداری که پارک بانوان شهرش را به چرخهای خیاطی تجهیز کرد
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید👇
https://purson.ir/ifempa
موضوع: قزوین
برچسب ها: #آموزش #تجهیز #بانوان #پارک #شهرداری محمدیه
🌏 https://purson.ir
📌 https://eitaa.com/purson_qazvin
بسماللهالرحمنالرحیم
🚩 مبادا شیطان ما را با بفریبد 🚩
☀️صبحتان بخیر! هفته ای پراز شادی و موفقیت برایتان آرزو می کنم.🌷
🌤اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
📿ذکر روز شنبه :یا رَبِّ الْعالَمِین
آیه ۵ سوره فاطر
يا أَيُّهَا النّاسُ إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا ۖ وَلا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الغَرورُ
ای مردم! وعده خداوند حقّ است؛ مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد!
#امام_خامنه_ای:
آنچه که داریم، لطف خداست. باید از اسلام بیاموزیم و به خودمان مغرور نشویم. مغرور شدن به خود، مقدمهی لغزیدن، مقدمهی شکست خوردن است. آنچه که هست، از لطف و فضل خدا بدانیم: «ما اصابک من حسنة فمن اللَّه و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک»؛هرچه پیشرفت هست، هرچه توفیق هست، هرچه امکان خوب هست، از لطف خداست. هرچه نواقص این جا و آن جا هست، ناشی از عملکرد ماست. مواظب عملکردمان باشیم؛ ما مسئولین بیشتر
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#اللّهُمَّ_انصُرْ_جُيوشَ_المُسلمينَ
💠 واقعاً میترسیم؟!
هرکه از دوزخ بترسد،
از محرّمات رو گرداند.
امام سجاد (علیه السلام)
اصولکافی - فصل ایمان و کُفر
باب نکوهش دنیا و زهد در دنیا 📖
ـــــــــ . ـــــــــ . ــــــــ . ــــــــ . ــــــــ
چه نکاتی از حدیثِ امروز،
قابل برداشت است؟! 🤔
🔷 اگه بترسم، سعی میکنم
تو دامش نیفتم، پس معلومه
که من چندان ترس ندارم!
♦️ قبل از اینکه گرفتار نتیجهٔ
دردناک اعمالم بشم، تا دیر
نشده، باید چارهای بیندیشم...
#وحشت #خوف #درد #بازدارنده
«چند لحظه، تأمّل کنیم!🫀»
هدایت شده از آموزش امر به معروف (دوره مقدماتی)
#در_محضر_بزرگان
📌چه زمانی اوضاعمان #تغییر می کند؟!
✅ آيه ١١ سوره رعد - «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» آب بسيار صاف و پاكى است كه بر سر منتظرها، آنهايى كه به #انتظار هستند كه هميشه خدا از يك راه غير عادى كارها را درست كند، مىريزد.
💢انتظار بيهوده نكشيد...
«انَّ» يعنى تحقيقاً مطلب اين است. تحقق و واقعيت اين است كه هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نمىكند «حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» مگر وقتى كه خود آن مردم آنچه مربوط به خودشان است، آنچه كه در خودشان هست: اخلاق، روحيه، ملكات، جهت، نيات و بالأخره خودشان را عوض كنند.
🔹بر اساس آیه مذکور؛ ملت بايد «يُغَيِّرُوا» باشد، بايد ابتكار و فكر و نقشه داشته باشد، بايد خودش شخصاً براى خود #تصميم بگيرد و #انتخاب كند.
🔸هر وقت ملتى رسيد به جايى كه خودش براى خودش تصميم گرفت و خودش راه خود را انتخاب كرد و خودش در كار خود ابتكار به خرج داد، چنين ملتى مىتواند انتظار رحمت و تأييد الهى را داشته باشد، انتظار آن چيزهايى كه قرآن نام مىبرد: فيضهاى الهى، اعانتهاى الهى، #نصرتهاى_الهى، #انتظار_فرج.
⭕️اگر #انتظار_بيهوده داشتن كار صحيحى بود و انسان مىخواست فقط به شخص خود اتكا كند- و نسبت به #جامعه، #احساس_مسئولیت ننماید- #حسين_بن_على عليه السلام شايسته تر از هركس بود كه منتظر بنشيند تا خدا رحمت خود را بر او و امت او نازل كند.
چرا نكرد؟
✅ حسين مىخواست «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» باشد،
مى خواست ابتكار را به دست گيرد، دست به تغييرى در #اوضاع_اجتماع بزند، همان تعبيرى كه خودش از پيغمبر اكرم به كار مى برد:
«فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْلٍ كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ انْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ»
📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهری
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
@AmoozesheAmrebemarouf
مصطفی مهرآیین، جامعهشناس در نامهای خطاب به علی خامنهای نوشت: «به مردم ایران اعلام کنید که کل پروژه عقلانیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی و شخص شما و آیتالله خمینی اشتباه بوده و از همه مردم خصوصا مردمی که به هر شکل از سوی شما آسیب دیدهاند، عذرخواهی کنید.»
این جامعهشناس اضافه کرد: «از قدرت کنارهگیری کنید و از همه مردم حلالیت بطلبید و اجرای بقیه امور را به رییسجمهوری واگذار کنید تا فرآیند تغییر نظام سیاسی و عملیاتی شدن نظام سیاسی جدید در آرامش ممکن شود.»
:::
خطاب به سید علی خامنه ای رهبر سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی
۱. جناب آقای خامنه ای، رهبر سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی، با آنکه میدانم صدای من به عنوان یک معلم ساده جامعه شناسی در غوغای موجود در اطراف شما گم خواهد شد و به جایی نخواهد رسید شما را خطاب سخنان خود قرار می دهم و می کوشم خیلی ساده با شما حرف بزنم. همانطور که می دانید یکی از مهمترین وظایف یک استاد دانشگاه راهنمایی، مشاوره یا داوری پایان نامه و رساله دانشجویان ارشد و دکتری است. من در اینجا به کل دوران زمامداری شما به عنوان رساله ای نوشته شده توسط شما نگاه می کنم و در مقام یک داور به داوری آن می پردازم.شیوه شخصی من در داوری پایان نامه ها و رساله های دانشجویان این است که بدون توجه به نمره نهایی که به آنها می دهم در ابتدا به آن ها می گویم در متن خود چه نوشته اند و منطق درونی متن آن ها از چه توان و قدرتی برخوردار است یا نیست و در مرحله دوم به آنها می گویم که به جای این متن باید چه می نوشتند تا متن آنها تبدیل به یک متن قوی شود.اکنون هم در مورد زمامداری یا رساله حکومت داری شما می گویم چه نوشته اید و از نظر من چه باید می نوشتید و یا اینکه هنوز فرصت دارید بنویسید:
۲. شما چه نوشته اید؟ اگر به شیوه آن متفکر فقید عرب یعنی محمد عابد الجابری به مجموعه سخنان و رفتار سیاسی شما در طول سالهای حکومت کردنتان عنوان " عقل سیاسی " شما را بدهم و این را رساله شما بدانم، در مجموع رساله شما یا عقل سیاسی شما از ویژگی های زیر برخوردار است: اول اینکه پرسش خاصی در رساله شما وجود ندارد. انتظار آن است که در مجموعه عقل سیاسی شما ما با یک پرسش روبرو باشیم که به ما بگوید شما کل دوران زمامداری تان را صرف پاسخ گفتن به آن کرده باشید. اما در مجموعه سخنان و رفتار سیاسی شما هیچ پرسش خاصی وجود ندارد. من با تسامح می توانم بگویم شما در پی پاسخ گفتن به دو پرسش تلویحی مطرح در مجموعه عقل سیاسی تان هستید: چگونه می توان آن بخش از مردم ایران و آن بخش از جمعیت جهان که از نظر من گمراه شناخته می شوند را به راه راست هدایت کرد یا آنها را تنبیه کرد تا هدایت شوند؟
به عبارت دیگر، پرسش کلیدی مطرح در عقلانیت سیاسی شما این است: دشمنان داخلی و خارجی من چه کسانی هستند و چگونه می توانم آن ها را ارشاد یا تنبیه کنم؟ وجود چنین پرسشی در رساله حکومت داری شما البته چندان عجیب نیست چون شما روحانی هستید و یک روحانی درس خوانده در حوزه های علمیه ایران نمی تواند هدفی جز ارشاد دیگران در زندگی داشته باشد.اما فعل تنبیه نیز به مجموعه اهداف زندگی شما اضافه شده است چون شما دارای قدرت نیز هستید و صرفا یک روحانی ساده نیستید که فقط به ارشاد گمراهان داخلی و خارجی بپردازید.بنابراین، "هدف رساله" شما ارشاد و تنبیه دشمنان شناسایی شده توسط شما است و این البته طبیعی است چون هدف هر رساله ای پاسخ گفتن به پرسش های آن است.
اگر پرسش شما این باشد که دشمنان داخلی و خارجی شما چه کسانی هستند و چگونه می توانید آن ها را ارشاد یا تنبیه کنید آنگاه باید کل هدف سرزمین ما ایران که شما رساله نویس آن یا عقل سیاسی آن هستید چیزی شبیه این باشد که دشمن را شناسایی کنید و با او بجنگید. دوم، پرسش شما یک پرسش ترکیبی است یعنی بخشی از آن که شناسایی دشمنان است یک پرسش توصیفی است( پاسخ به پرسش چه هست؟) و قسمت دوم آن که چگونگی ارشاد و تنبیه آنها است یک پرسش تبیینی است(پاسخ به پرسش چرایی و چگونگی). مشکل قسمت اول پرسش شما آن است که در طول زمان احتمالا دشمنان شما تغییر می کنند و شما نمی توانید یک پاسخ ثابت به این پرسش بدهید مگر اینکه شما از ابتدا اصول و قواعدی را مشخص ساخته باشید که هر گونه عدول از آنها، افراد یا گروه ها یا کشورهایی را دشمن شما کند. ولی در رساله حکومت داری شما ما با وجود هیچ اصلی که عدول از آن کسی یا گروهی یا کشوری را دشمن شما کند روبرو نیستیم.
شما فقط به تعریف آیت الله خمینی استناد کرده اید که آمریکا دشمن است و بعد مبتنی بر این گزاره همه افراد و گروه های مخالف با این گزاره را هم دشمن خود فرض کرده اید. بنابراین، اصولا قسمت اول پرسش شما اصولا پرسش نیست چون این پرسش و پاسخ آن پیشاپیش توسط آیت الله خمینی مطرح شده اند و شما فقط به تکرار آن پرداخته اید. قسمت دوم پرسش مطرح در رساله شما یعنی چگونگی برخورد با دشمنانتان اما پرسش تبیینی خوبی است و می تواند نشان دهنده نظریه سیاسی شما و توان عقلانیت سیاسی شما باشد. به فصل دوم رساله تان می روم.در این فصل شما باید به بررسی ادبیات پژوهشی یا تجربی مربوط به پرسش خود پرداخته باشید. متاسفانه این فصل شما اصولا نوشته نشده است چون شما نه در دشمن شناسی و نه در شیوه برخورد با دشمنانتان کسی توانمندتر از خود نمی شناسید و بارها در سخنان خود گفته اید که بنا به جایگاه سیاسی تان و اطلاعات و داده هایی که به شما می رسد شما بهتر از هر کسی می دانید که دشمن کیست؟ دوست کیست؟
دشمن چگونه عمل می کند؟ و شما چگونه باید با دشمن روبرو شوید؟ در فصل بعد یعنی مبانی نظری تان درخصوص دشمن شناسی و شیوه برخورد با دشمن البته خیلی خوب عمل کرده اید.شما در این فصل در مقام یک بنیاد گرای مذهبی و مبتنی بر نظریه دشمن شناسی آیت الله خمینی گفته اید که آمریکا و آمریکا پرستان دشمن شما هستند. بنابراین، نشان داده اید که مهمترین مفهوم در منظومه عقل سیاسی شما مفهوم " دشمن" است که می توان آن را معادل " آمریکا" دانست. در ادامه این فصل توضیح داده اید که چرا آمریکا را دشمن میشناسید.گفته اید که آمریکا قدرتمند است و تحکم می کند و به مظلومان ظلم می کند و به همین دلیل دشمن است. از این بحث شما هم می توان نتیجه گرفت که مفهوم " قدرت" دومین مفهوم مهم مطرح در عقل سیاسی شما پس از مفهوم دشمن است. در مورد چگونگی برخورد با این دشمن هم از مفهوم " مقاومت" نرم و سخت سخن گفته اید و استدلال کرده اید دوستان یا نیروهای شما باید به دو شکل " نرم" و " سخت" به ارشاد و تنبیه دشمنان بپردازند.
از شرح و داوری فصل روش شناسی شما می گذرم چون بسیار مغشوش و آشفته است.اما در قسمت بررسی تجربی رساله شما متوجه می شویم که از ابتدای تدوین این رساله تا پایان آن شما چیزی جز " جنگ" نرم و سخت را ممکن نکرده اید. این جنگ البته در ابتدا بیشتر معطوف به دشمنان داخلی یا خود مردم ایران است و در مرحله بعد معطوف به دشمنان خارجی یعنی آمریکا و اجانب آن است. در فصل نتیجه گیری هم تنها به شرح نتایج حاصل از این جنگ درازمدت پرداخته اید که در یک کلمه یک " سرزمین سوخته" است که آن را برای مردم ایران به ارث گذاشته اید. این کل رساله شماست:
دشمن کیست؟ آمریکا و نیروهای داخلی علاقمند به آن
شیوه برخورد با آمریکا چیست؟ جنگ نرم و سخت
نتیجه چیست؟ ویرانی ایران یا سرزمین سوخته ایران
۳. اکنون در مقاوم داور رساله شما پیشنهادهای خودم در مورد اینکه باید چگونه این متن را می نوشتید را مطرح می کنم و با اینکه دیگر شما زمانی برای اصلاح رساله خود ندارید و اصلا نیازی به اصلاح آن نمی بینید، پیشنهادهای خودم را فقط برای مخاطبان بعدی طرح میکنم. البته از نگاه من هنوز وقت کوتاهی برای اصلاح رساله خود دارید که می توانید از آن استفاده کنید. از نگاه من معلم مهمترین پرسش یک حکمران سیاسی باید این باشد که چگونه می توانم یک زندگی خوب و شاد برای مردم خود فراهم کنم؟
چنان که می بینید در اینجا هیچ نکته ای در خصوص دشمن و دشمن شناسی و دوست شناسی و ارشاد و تنبیه دشمن وجود ندارد.پرسش یک عقل سیاسی فقط یک چیز است: چگونه می توان مردم جامعه را از یک زندگی سعادتمندانه برخوردار ساخت؟ اگر می خواستید بدانید در جهان اندیشه و عمل سیاسی چه کسانی به این پرسش پاسخ داده اند می توانستید فصل دوم رساله خود را به شرح اندیشه های سقراط و افلاطون و ارسطو گرفته تا فارابی و ابن جماعه و ابن تیمیه و ابن خلدون تا رالز و هابرماس و حضرت علی و....اختصاص دهید که متاسفانه شما در کل متن سی ساله رساله تان یکبار به سخنان این بزرگان ارجاع نداده اید چون هم پرسش شما چیز دیگر بوده است و هم شما به عنوان " عقل و دانای کل" نیازی به شنیدن سخن این بزرگان نداشته اید. اگر پرسش شما چگونگی فراهم آوردن زندگی سعادتمندانه و شرافتمندانه برای مردم کشورتان بود آنگاه می توانستید فصل نظری رساله خود یا عقل سیاسی تان را به شرح اندیشه متفکران بسیاری اختصاص دهید که در این مورد سخن گفته اند.
این افراد در حوزه اندیشه سیاسی و اقتصاد و جامعه شناسی و ....بسیارند و می توانستید با ایجاد اتصال میان برخی از آنها و تولید یک اسمبلاژ آن را راهنمای نظر و عمل سیاسی خود قرار دهید که متاسفانه این کار هم نکرده اید. چنان چه این نظریه ها یا پاسخ ها را مدنظر قرار می دادید آنموقع می دانستید که روش شناسی مطلوب برای اینکار اعتماد به توان نظری و عملی مردم ایران است و آنگاه می توانستید تاریخی عینی از توسعه و رشد و بالندگی این کشور را رقم بزنید و نتیجه رساله خود را یک " سرزمین آزاد و آباد" ببینید که متاسفانه شما بدلیل داشتن پرسش نادرست از ابتدا کل پروژه سیاسی خود را نادرست و ویرانگر تدوین نموده اید.
۴. اما جناب آقای خامنه ای، چنان که گفتم، به عنوان داور رساله تان معتقدم هنوز هم یک فرصت برای اصلاح این رساله باقی ست: فرصتی محدود و فشرده که اگر به آن توجه کنید می توانید به جای آنکه دانشجویی با یک رساله ضعیف و نمره پایین شناخته شوید با یک رساله قوی و نمره بالا فارغ التحصیل شوید و فرصت تداوم حیات بی دردسر و بدون خشونت دانشگاه خود یعنی ایران را هم تضمین کنید:
الف.پرسش خود را به پرسش " چگونگی ممکن ساختن زندگی شرافتمندانه برای مردم ایران" تغییر دهید،
ب. هدف رساله خود را شناسایی راههای ممکن ساختن زندگی شرافتمندانه برای مردم ایران معرفی کنید،
ج. در تدوین ادبیات تجربی و نظری پاسخ های طرح شده در مقابل این پرسش از کلیه محققان و اهل فکر این مملکت استفاده کنید،
د.در فصل روش شناسی که مربوط به چگونگی بردن این پاسخ های نظری به سطح واقعی و تجربی و عملیاتی است کارهای زیر را در رساله خود انجام دهید:
۱. در یک نشست عمومی با مردم ایران اعلام کنید که کل پروژه عقلانیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی و شخص شما و آیت الله خمینی در سال های گذشته اشتباه بوده است،
۲. در این نشست از همه مردم خصوصا مردمی که به هر شکل از سوی شما آسیب دیده اند عذرخواهی کنید،
۳. بعد از معذرت خواهی از مردم، اعلام کنید در یک رفراندوم از مردم خواهید پرسید که دوست دارند در چه نظام سیاسی زندگی کنند.اعلام کنید که نظام ولایت فقیه یا هر نظام سیاسی دیگر جز نظام های سیاسی مردم محور دیگر گزینه ای برای نظام سیاسی ایران نخواهد بود،
۴.همزمان با این اعلام، به مذاکره مستقیم با آمریکا بپردازید و با واگذار کردن کل مساله اتمی به دانشگاه های فنی کشور، این مساله را از حوزه امنیت ملی و سیاست خارج کنید و به طور کلی دوگانه دشمنی ایران/ آمریکا را منحل کنید و وضعیت کشور در نظام بین الملل را عادی اعلام نمایید یا به شیوه ژاپن اعلام کنید از این به بعد قانون اساسی ما قانون اساسی صلح خواهد بود
۵. سپاه و گروه های نیابتی را در ارتش کشور ادغام کنید و انحلال آن ها را اعلام کنید،
۶. همه زندانیان سیاسی و محصورین را آزاد کنید،
۷.به کلیه ایرانیان خارج کشور اعلام کنید از حق بازگشت عادی به کشور و داشتن زندگی شرافتمندانه در این کشور برخوردارند،
۸. کلیه نهادهای انقلابی را منحل کنید و نظم سیاسی کشور را مبتنی بر نظم کشورهای دمکراتیک تبدیل به یک نظم متعارف و عادی کنید،
۹. پس از برگزاری رفراندوم تعیین نظام سیاسی به رئیس جمهور فعلی دستور دهید تیمی از حقوقدانان و سیاسیون و بزرگان فکری کشور برای تنظیم متن قانون اساسی جدید تشکیل دهد و آن را در یک رفراندوم به تایید مردم برساند.
۱۰. اعلام کنید آزادی اندیشه و بیان و اعتراض از حقوق مسلم مردم است،
بعد از انجام این امور که همه آن ها نهایتا باید در یک بازه شش ماهه تا یکساله انجام شوند، از قدرت کناره گیری کنید و به شیوه بزرگان دین اسلام و تشیع یعنی محمد( ص) و علی( ع) از همه مردم حلالیت بطلبید و اجرای بقیه امور را به رئیس جمهور واگذار کنید تا فرآیند تغییر نظام سیاسی و عملیاتی شدن نظام سیاسی جدید در آرامش ممکن گردد.
مصطفی مهرآیین
استادیار جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
پس از آنکه مصطفی مهرآیین، جامعهشناس، بهدلیل نامهای انتقادی خطاب به خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با احضار قضایی مواجه شد، امروز ۱۱ فروردین نامه دوم خود را منتشر کرد. او در این نامه با الهام از سخنان اسقف دزموند توتو، رهبر معنوی جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، تاکید کرد: «بدون بخشایش، آیندهای در کار نخواهد بود.» مهرآیین با اشاره به تجربه تاریخی آفریقای جنوبی، از خامنهای خواست از گذشته خود فاصله بگیرد، از مردم طلب حلالیت کند و در آرامش از قدرت کنارهگیری کند.
او با یادآوری محتوای ضعیف رساله حکمرانی خامنهای و عنوان فصل آخر آن با نام “سرزمین سوخته ایران”، نتیجه گرفت که دوران رهبری او مردود است؛ اما معتقد است هنوز فرصتی برای ساختن چهرهای بخشایشگر و انسانی برای رهبر جمهوری اسلامی باقیست. مهرآیین موقعیت فعلی کشور را بحرانی و حاصل عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی و دو رهبر آن، خمینی و خامنهای، دانست؛ اما در عین حال این موقعیت را فرصتی برای بازسازی نظم دانست و از خامنهای خواست که سیاست را به معنای «چیدمان درست چیزها» درک کند.
او با اشاره به خاطرات نسل جوان دهههای پیش که خامنهای را دوستدار شریعتی، اخوان ثالث و شجریان میدانستند، پرسید چه بر او گذشت که از امید آن روزها به چهرهای خشک، عبوس و مورد نفرت بدل شد؟ مهرآیین خطاب به خامنهای نوشت: شما نیز پدر، پدربزرگ، و صاحب خانوادهاید؛ چگونه دستور شلیک به فرزندان همین مردم را صادر میکنید؟ حتی اگر جوانان معترض مطابق سلیقه شما نباشند، آیا وظیفه دینی شما پذیرش تفاوتها و آغوش باز به روی همگان نیست؟
او خامنهای را به تأمل در معنای مرگ فراخواند و نوشت: «بمیرید قبل از آنکه بمیرید» یعنی پیش از مرگ، خود را از تعصب، تعلق به قدرت و جدی گرفتن بیش از حد نقشتان رها کنید. به جهان، موسیقی، طبیعت و بازی با نوهها بنگرید. همه چیز را آنقدر جدی نگیرید. مرگ نشانه آن است که هیچکس نمیتواند بر همه چیز چیره شود.
مهرآیین از خامنهای خواست دو اصل «برگشتناپذیری» و «بخشایش» را مبنای کنش سیاسی خود قرار دهد: گذشته دیگر قابل تغییر نیست، اما آینده را میتوان با بخشش ساخت. او از رهبر جمهوری اسلامی خواست که با آغاز گفتوگو با آمریکا، تغییرات اساسی را ممکن کرده و پس از آن در آرامش از قدرت کنار رود.
او همچنین خواستار پایان دادن به رویهی سرکوب منتقدان شد و نوشت: «نعوذ بالله، شما که از خداوند برتر نیستید. ما روزی چند بار از خدا گله میکنیم و باز به او پناه میبریم. چرا کسی که با شما سخن گفت باید به دادگاه برود؟» مهرآیین تاکید کرد خامنهای رهبر مردم است، نه بر مردم، و دعوت به گفتوگو و شنیدن صداهای متفاوت از نشانههای عقلانیت است.
او در پایان، گفت که چهار اصل «عشق، ایمان، آزادی و عدالت» چراغ راه زندگیاش هستند و اگر در نهایت بهخاطر این نامهها به زندان برود، آن را با آغوش باز میپذیرد و از همانجا نیز خواهد نوشت: «بدون بخشایش، آیندهای در کار نخواهد بود.»
مصطفی مهرآیین یکشنبه ۱۰ فروردین با انتشار تصویر پیامک ابلاغیه خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «محض رضای خدا میگذاشتید ۲۴ ساعت بگذرد، بعد این را میفرستادید. برای من فرقی نمیکند شما در ذهنتان چه میگذرد. من کماکان کار آموزگاری خودم را انجام میدهم.»
۱. جناب آقای خامنه ای ادواردو گالیانو، روزنامه نگار شاعر مسلک، در قطعه ای به نام "در ستایش صدای آدمی" می نویسد " صدای آدمی را نمی توان خاموش کرد.صدا حقیقتی است.صدا زاده نیاز آدمی به گفتن است. دهان را که ببندند، دست ها به سخن در می آیند یا چشم ها یا روزنه های پوست یا هر چه. زیرا تک تک ما حرفی برای گفتن داریم، حرفی که سزاست دیگران بستایند یا ببخشایند". به همین نحو، پابلو نرودا در وصف شاعری خویش می گوید " من کلماتم را بر در خانه بسیاری از مردمی نهادم که نمیشناختم شان". من در دو نامه قبلی به شما کلماتم را به در خانه شما آوردم، اما گویا شما کلمات را نه به سان کلمه که به سان " کاستن از ارزش ولایت مطلقه" خود دیده اید که نیروهای قضایی تحت امرتان بالفور ابلاغیه حضور در دادسرا و جلسه بازپرسی را برایم فرستاده اند.
۲. جناب آقای خامنه ای من معلمم و با کلمات زندگی میکنم تا آنجا که کلمات هورمون های وجود من را بالا و پایین می کنند و گاه با آنها گریه می کنم و گاه میرقصم و گاه با برخورد با واژه ای ساعت ها در خلوت خود به جایی خیره می شوم.این البته نه تنها حال من که حال کل اهل فرهنگ است. شما گویا با وجود تمامی تعاریفی که از شما در خصوص میزان مطالعه تان کرده اند، اصولا با جهان واژه ها و معلمی بیگانه اید.در ابلاغیه تان نوشته اید دفاع از اتهامات انتسابی. مگر اندیشیدن اتهامی است که من بخواهم در مقابل آن از خود دفاع کنم.اندیشیدن ماهیت انسانی ماست.مگر انسان از ماهیت خود هم دفاع می کند. عجیب تر آنکه فرموده اند برای خود وکیل و وثیقه بیاورید و در جلسه حاضر شوید و گرنه جلب می شوید.اندکی از وجود خود خجالت بکشید که از یک استاد دانشگاه پیمانی که فقط سه دانگ خانه در اردبیل به اسم دارد و یک ماشین تیبا درخواست وثیقه می کنید.شما با حکمرانی تان برای من و امثال من چه زندگی ساخته اید که اکنون مدعی دریافت وثیقه می شوید. گفته اید اگر حضور نیابم دستور به جلب می دهید. زندانی را از زندان رفتن میترسانید. مگر آنچه امروز ما در آن زندگی میکنیم چیزی جز یک زندان بزرگ به نام ایران است.
من بارها گفته ام ما در این حکومت تبدیل به انسان های " نامرده" شده ایم یعنی نه آنقدر زنده ایم که زندگی کنیم و نه میمیریم که از درد بودن در ذیل حکومت شما خلاص شویم. من را از چه می ترسانید؟ از مرگ؟ انسان نامرده تنها منتظر دفن خود است. گفته اید دستگیر می شوید. شما با کدام وجدان اخلاقی و با کدام احساس قدرت دینی و پالایش درونی به خود حق می دهید به یک معلم بگویید من تو را به جرم نقد حکمرانی خودم دستگیر میکنم. من قطعا در دادگاه شما حضور پیدا نمیکنم تا بدانید هیچ ارزشی برای شیوه حکمرانی شما که به آن از سوی خودم و تمامی مردم ایران نمره مردودی دادم قائل نیستم. من خطر گفتگو با شما را به جان نخریدم که بعد از آن به قواعد غلط حکمرانی شما تن دهم.من تمام قواعد حکمرانی شما را منحل اعلام می کنم چرا که معتقدم قواعد حاکم بر شیوه حکمرانی شما چیزی جز " قواعد مرگ " نیست. حالا به هر طریق دوست دارید مرا دستگیر کنید تا نشان دهید در تمام این سالها حتی آداب و مناسک برخورد با اهل فرهنگ را نیاموخته اید.
۳.جناب آقای خامنه ای، به زبان نادژدا ماندلشتایم، همسر شاعر بزرگ روس اوسیپ ماندلشتایم، " فریاد آخرین نشانه شان انسانی ست.این شیوه آدمی ست برای آنکه ردی از خود باقی بگذارد، به آدم ها بگوید چگونه زیسته و جان داده است. انسان با فریادهایش مدعی حق زندگی اش می شود، به جهان بیرون پیام می فرستد، کمک می طلبد و از آن ها می خواهد مقاومت کنند. آن زمان که چیزی باقی نمانده باشد، باید که فریاد کشید.سکوت به واقع جرمی ست علیه انسانیت". من در مقابل شما و دستگاه ظلم و جورتان سکوت نمیکنم حتی اگر با مرگ خودم روبرو شوم. ترس متعلق به زمانی ست که شما هنوز امیدی دارید به آنکه چیزی یا دارایی یا آنچه به آن تعلق دارید را حفظ کنید.
من در این جهان به سان یک درویش زندگی کرده ام و هیچ تعلقی به جهان بیرون ندارم و هیچ امیدی هم دیگر در این جهان ندارم. پس بگذارید خیالتان را راحت کنم " امید که از دست برود، هراس هم از بین می رود، دیگر چیزی نیست که بخواهی از آن بترسی". من خودم را نه در مقابل دستگاه قضا گوش به فرمان شما، بلکه در مقابل خود شما می بینم: ایده را باید با ایده پاسخ گفت، صدا را با صدا، سخن را با سخن. اگر ایده را با زور پاسخ می دهید یعنی چیزی برای دفاع ندارید. شما بی دفاع و بی ایده اید و این را به خوبی در رساله حکمرانی خود نشان داده اید.
سلام، این نامه ۱۳ فروردین ماه امسال نوشته شده و ایشان قبلا هم در خصوص مهسا امینی در مناظره تلویزیونی مطالبی رو بیان کرده بود.
در سخنان و نامه ایشان نباید شکی کنیم چرا که ایشان دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس تهران بوده و زیر دست افرادی همچون مصطفی ملکیان و سید هاشم آقاجری که در آن دانشگاه حضور دارند پرورش و تربیت شده است.
متأسفانه مهم ترین و بهترین دانشگاه های ما،دست اساتید سکولار و لیبرالیسم اداره میشه.