eitaa logo
جملات طلایی علماء وشهدا
18.7هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
13.1هزار ویدیو
53 فایل
بزرگی می‌فرمود: 《اگر خواهی شوی با خبر بزن بر هوای نفس تبر》 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی امام زمان علیه السلام بلامانع استفاده از نام کانال اشکال داره کپی بنر و ریپ کانال ممنوع مدیر کانال جهت تبادل و تبلیغ @shahiid61
مشاهده در ایتا
دانلود
جملات طلایی علماء وشهدا
بر صلابت حیدریش صلوات🍃🌸🌹🌹🌹 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍﷺ وَآلِ‌مُحَمَّدٍﷺ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 🌺 😷 🌲🌲🌲 @jomalat_talaei_olama_shohada •═•••🌹🍃••🌲••🍃🌹•••
4_6014803816296220534.mp3
40.13M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه بیست و چهارم * تکبر، ریشه تمسخر * منطق حیوانی و اُمانیسم * پاداش ترک غیبت * خودمان را سرکار گذاشتیم یا دیگران را؟! * قاعده زندگی در سوره لیل * دوست داری خدا با تو چگونه برخورد کند؟ * پیام ما به خدا با مسخره کردن دیگران * ادخال سُرور در قلب مومن به چند طریق * معرفی کتاب: مومن کیست وظیفه‌‌اش چیست؟ * نزدیک‌ترین حالت بنده به کفر چه موقع است؟ * بهشت خاص برای سه دسته 📅98/12/24 @jomalat_talaei_olama_shohada
💚 امام خمینی(ره): سرمنشاء‌همه‌ڪمالات‌،وارستـه‌شدن‌نفس از تعلقات است!و بدبختی هر انسان متعلق به ،مادیاٺ است. @jomalat_talaei_olama_shohada
‌ آیت‌ الله‌ بهجت‌: اگه تونستی یه عمر به خدا بگی چشم، خدا یه جایی که خیلی گیری، لطف میکنه و بهت میگه چشم! پس تمرین کن... ‌ @jomalat_talaei_olama_shohada
⁦▫️⁩یکی از طلبه های رزمنده می گفت: « بچه‌ها تو خط، مرتب به من می‌گفتن عمامه‌ات رو بردار تا تو دید دشمن نباشی، منم عمامه‌ رو براشتم بستم به کمرم، در حال خوندن نماز بودم که متوجه شدم یکی داره عمامه رو از کمرم باز می‌کنه و تا خواست نمازم تموم بشه، عمامه رو گذاشت رو سرم، نمازم که تموم شد دیدم حاج آقا مجتبی است، گفت: « عمامه ات رو روی سرت بذار، رزمنده ها با دیدن روحانیِ عمامه به سر، روحیه پیدا می‌کن.» ⁦▫️⁩پ.ن: تو عرصه جهاد فرهنگی چقدر خالیه جای امثال این شهید بزرگوار! چرا بعضی از روحانیون انقلابی ما تو صحنه نیستن؟ مگه حضرت آقا نفرمودن: « جای خالی شهدا را پر کنید.» ⁦▫️⁩به یاد شهید حجت الاسلام مجتبی اکبرزاده، معروف به «حاجی صلواتی»، شهادت۱۳۶۵/۱۰/۰۴، کربلای۴ @jomalat_talaei_olama_shohada
شرط امام خمینی برای شهید بابایی: شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند. شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیات های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم. امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی میدهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... @jomalat_talaei_olama_shohada
♻️چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم : ⚠️ جاده لغزنده است! 🏁 دشمنان مشغول کارند! 🚦با احتیاط برانید! ⛔️ سبقت ممنوع...! 📛 دیر رسیدن به پست و مقام، بهتر از هرگز نرسیدن به "امام زمان" است..! ♨️ حداکثر سرعت، امابیشتر از سرعت "ولی فقیه" نباشد. 🆘 اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید، لااقل کمربند "دشمن" را نبندید! ⛔️ دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع! 🛑 با دنده لج حرکت نکنید و با وضو وارد شوید.. 🚩 چرا که این جاده، آغشته به خون مطهر شهداست. @jomalat_talaei_olama_shohada
☀️ سفارش سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی ، قبل از شهادت مواظب آقای خامنه ای باش ۰۰۰ این سید اولاد پیغمبر را تنها نگذار ۰۰۰ 📅 ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ شهادت خلبان «عباس بابایی» یکی از دلاورترین قهرمانان جمهوری اسلامی ایران در ۸ سال دفاع مقدس است. هویت شهـید...پلاک وی نیستــ هویتــ شهید.. بر پیشانی اوستـــ که تقدیـر آن در عهد الست بر پیشانی او مےدرخشد.. نثارروح مطهر همه شهداصلواتی عنایت فرمایید وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماجرای احترام ژنرال نظامی امریکایی به شهید بابایی @jomalat_talaei_olama_shohada
ماجرای احترام ژنرال آمریکایی به عباس بابایی شهید بابایی در بخشی از خاطرات خود در مورد تحصیلات خلبانی‌اش گفته بود: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال های ژنرال بر می‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.  به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای‌بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم». @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در عشق اگرچہ منزل آخر شهادت است....، تڪلیف اول است شهیدانہ زیستن....،❤️❤️❤️ @jomalat_talaei_olama_shohada
💔 برای شناسایی رفته بودیم به شرق بصره؛ کانال ماهی. چند متر مانده به سنگر عراقی‌ها، دیدمش.. گفتم: جای شما این‌جا نیست..! این‌جا، جای تیرانداز است، نه فرمانده لشکر.. گفت: مگر من با بقیه‌ی بچه‌های لشکر چه فرقی دارم که‌ پشت آن‌ها باشم؟ هیچ فرقی بین من و سایر نیروهای لشکر نیست. @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..... بیوگرافیشونوشته‌بود : اَلسَّلامُ‌عَلَیک یااَباصــالحَ‌المَهـدی(عج).... می‌گفت : وقتی‌آقام‌پی‌ویم‌وچک‌میکنن منکه‌نمیدونم‌چه‌وقت‌میان ؟؟ زشته‌ایشون‌بیان‌وغلامشون‌ سلام‌نکرده‌باشه :)) @jomalat_talaei_olama_shohada
. | وَ شیعٰتُکَ علیْ منابٰر مـن نـٰور..💚 | دنیـآ و آخرت روسپید شدیمـ به‍ یُمن علی..🌸 @jomalat_talaei_olama_shohada
جملات طلایی علماء وشهدا
•• #امیربیان؛أَبُوتُراب‌فرمود: 〖 عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْروهِ...〗 - #خودت را در
•• +دل‌بِکن از بھ مردم تا نخواد هیچ گره‌ای از زندگیت باز نمیکنه! ؛أَبُوتُراب‌فرمود: 〖التَّقَرُّبُ‌إِلَی‌اللَّهِ‌تَعَالَی‌بِمَسْأَلَتِهِ‌وَ‌إِلَی‌النَّاسِ‌بِتَرْکهَا〗 از بخواه تا بخواهد"تُ"را واز نخواه‌ تابخواهند"تُ"را :) @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. راه رشد فقط از سختی می گذره و منم باید از خودم و خونواده‌م که دوستشون دارم بگذرم .. آدم باید هیچ بشه تا به خدا برسه ! +اول توپ خورد زمین بعد رفت آسمون :) [آقا مصطفی صدرزاده @jomalat_talaei_olama_shohada
دُنیا را دیدَند ولے ♥️ ࢪوح‌شاݩ بزرگ ٺر از دُنیا بود ❥ خُـدا بہ فـَرمود : °•بیاوریدشـــاݩ ؛ ↜ایݩها سَهــمشاݩ پـرواز اسٺ. شهدا نگاهے @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهداء والصدیقین