eitaa logo
جــــــملات فوق العاده زیبـــــــــا🏵️
21.4هزار دنبال‌کننده
75.1هزار عکس
59.4هزار ویدیو
182 فایل
❤کانال جملات فوق العاده زیبا 🌼شامل متن های زیبا 🌸عکس های زیبا و خاص و مناسبتی 🌷استوری ویدئو کلیپ 😄طنزهای شادومعماها ✍متن عاشقانه عارفانه 💞💞💞💞 ❤️شما بهترین هستید که بهترین کانال درایتارا انتخاب کرده
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌱🌾🦋 …﴿شب جمعه شب زیارتی سیدالشهدا علیه‌السلام ﴾… 🟢 هر کس ۳ مرتبه بگوید ["صلی الله علیک یا ابا عبدالله" ] زیارت کامل انجام داده است @jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ⚪️ ✨اگه می‌خوای خدا عاشقت بشه ✨محبوب خدا و مردم بشــــــی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ @jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تأثیر گذار بودن، فقط کارآفرین یا مخترع بودن نیست . . همین‌که به عنوان یه مادر، از امروز به فرزندت هـمدلی رو یاد بدی ؛ همین که به عنوان یه عضو کوچیک از جامعه، با خرید های اضـافی به فرهنگ غلط مدگرایی کمک نکنی ؛ - یعنی در جایگاه خودت، تأثیرگذار هستی. @jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امـام‌خـامـنـه‌ای: دهه‌فجر،‌سرآغــاز طلـوع اســـلام،‌خاستگاه ارزشهای اسلامی،مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریــخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته‌است.در دهه‌فجر اسلام تولـدی دوباره یافت و این دهــه درتاریــخ ایــــــران نقطه‌ای تعیین کننده و بی‌مــانـنـد بشمار میرود..! 🇮🇷 @jomlatzibaa
آسیدروح‌الله‌رابایدمدام‌خواند‌؛ اومردی‌ست‌که‌دیگرآری،‌هیچ‌گاهِ دیگر‌تکرارنخواهدشد...❪•. @jomlatzibaa
آنهـایی که از پل‌ِ صراط‌ می‌گذرند؛ قبلاً از خـیلی چـیزها‌ گذشتـه‌ا‌ند بایـد‌ بگذری، تا‌ بگذری...!🍃 @jomlatzibaa
منتظر واقعی باشیم! شاید یک نفر خواست برای خاطر دل ما هم که شده، ظهور کند...!🌿•° ♥️ ..🕊 @jomlatzibaa
یه جوری بجنگین که شب که میخواین بخوابین با خودتون بگین بیشتر و بهتر از این در توانم نبود. دیگه نتیجه اهمیتی نداره...🍃 @jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌من همونی ام که با دیدن چشات تموم حرفام یادم میره😘 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@jomlatzibaa
هزـٰارقصِہ‌نِـوشتیم‌بَـرصَحیفِـہ‌؎‌ِدل هَنوز،عِـشق‌توع‌ـنوان‌سرمقـٰآلِـہ‌مـٰآست.. @jomlatzibaa
خیال کن که رفته‌ای من هم خیال می‌کنم برمی‌گردی در این میدان یا غرور تو پیروز می‌شود یا عشق من. @jomlatzibaa
شرم می‌گفت نگاهت نکنم، گفتم چشم عشق می‌خواست ببیند نظری، دعوا شد @jomlatzibaa
بانو جان ، مهم ترين لوازم آرايشت اعتماد به نفس توست مهم نیست ظاهر یک زن چه شکلی است...! وچگونه به نظر مى رسد، زمانی که او... واقعا اعتماد به نفس کامل دارد، زیباست...! @jomlatzibaa
بلوغ یعنی دخالت نکردن تو‌ زندگیِ دیگران و بی‌حاشیه بودن ... یعنی قضاوت نکردن آدما فقط بخاطر اینکه از بقیه بدی دیدم... یعنی احترام به احساسات و توجه و محبت آدما و به پای سادگی و شاخ بودن خودم نذاشتن ! @jomlatzibaa
فقیر ؛ به دنبالِ شادی ثروتمند ثروتمند ؛ به دنبال سادگی زندگی فقیر است کودک ؛ به دنبال آزادی بزرگتر بزرگتر ؛ به دنبال سادگی کودک آنان که رفته اند ؛ در آرزوي بازگشت آنان که مانده اند ؛ در آرزوي رفتن ... خدایا ... کدامین پل در کجای دنیا شکسته است؛ که هیچ کس ... به مقصدش نمیرسد؟ @jomlatzibaa
زندگی هنگامه فریادهاست سرگذشت و در گذشت یادهاست عاشقی فریاد تنها بودن است رنج تاوان انسان بودن است @jomlatzibaa
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد،عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود. جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شده‌ام  آمدم برای خواستگاری.... عموگفت:حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است...! جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من می‌پذیرم. عموگفت:در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!! جوان کافر گفت:عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟! عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ ولی بیشتر او را به نام علی‌بن ابیطالب می شناسند... جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر  و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها (مدینه) شد... به بالای تپّه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت. گفت:ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت: تو را با علی چه‌کار است...؟! جوان کافر گفت :آمده‌ام سرش را برای عمویم  که رئیس و بزرگ قبیله‌مان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...! جوان عرب گفت: تو حریف علی نمی‌شوی ...!! جوان کافر گفت :مگر علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم..! جوان  کافر گفت : مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟! جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازه‌ی قد من هیکلی هم‌هیکل من...! جوان کافر گفت:خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!! مرد عرب گفت:اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!! خب حالا چی برای شکست علی داری...؟! جوان کافر گفت:شمشیر و تیر و کمان و سنان...!! جوان عرب گفت:پس آماده باش.. جوان کافر خنده‌ای بلند کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی ...؟! پس آماده باش..شمشیر را از نیام کشید. جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟! مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!! (بنده‌ی خدا) و پرسید نام تو چیست...؟! گفت:فتاح ،و با شمشیر به عبدالله حمله کرد... عبدالله در یک چشم به‌هم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید  اشک از چشم‌های جوان کافر جاری شد... جوان عرب گفت: چرا گریه می‌کنی...؟! جوان کافر گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به‌ دست تو کشته می‌شوم... مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!! جوان کافر گفت :مگر تو کی  هستی ...؟! جوان عرب گفت منم (( اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب )) که اگر بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را  شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!! جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت :من می‌خواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی  پس👈فتاح شد 👈قنبر غلام  علی‌بن ابیطالب... ▫️یاعلی! تو که برای رسیدن جوانی کافر به آرزویش سر هدیه کردی ... ▫️یا علی! ما دوستداران تو مدتی‌است گرفتار انواع بلاها و بیماری‌ها و ...شده‌ایم ترا به حق همان غلامت قنبر دست‌های ما را هم بگیر... ◾️هر چقدر از روایت لذت بردی، ارسال کن. ✴️ بر جمال پر نور مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام )صلوات...🍃🤝 🍃 @jomlatzibaa
✨﷽✨ ✅هرگز از شکر حق تعالی غافل مشو! ✍️داود نبی علیه السلام در روزهای آخر عمرش با خواب تبشیری به حال احتضار درآمد و از زمان مرگ خود خبردار شد. سلیمان نبی را با خود همراه کرد و به اورشلیم رفتند و در آنجا سراغ مرد خارکنی بنام «متا» گشتند. در بازار که رسیدند متا بعدازظهر بر کوله بار خود، باری از خار افکنده بود. به او رسیدند و سلام کردند. متا آنان را برای احسان و اکرام به منزل خود برد. منزل فقیرانه‌ای داشت و تنها در آن زندگی‌ می‌کرد. داود در حالی که متا برای آنان نان‌ می‌پخت، از او پرسید: خدا را چگونه شناختی؟! متا گفت: خارکنی بیش نیستم. هر روز به بیابان می‌روم و خارهایی می‌کنم که برای آن زحمتی نکشیده‌ام و خدایم آن را کاشته است و مرا عافیتی داده است که من برای آن رنجی نبرده‌ام. خارها را بر دوش می‌گیرم و می‌آورم. او بر من مشتری می‌رساند که من در پیدا کردن مشتری‌ها رنجی متحمل نشده‌ام. آنان آن خار را که از بیابان جمع کرده‌ام از من می‌خرند و پول به من می‌دهند و با آن به بازار می‌آیم و گندمی را می‌خرم که برای کاشتن آن هیچ زحمتی نکشیده‌ام. آن را در خانه آورده و در تنور آتشی درست می‌کنم که آتش را تسخیر من کرده است و با آن‌ نانی می‌پزم تا قدرتی یابم و عبادت خدا کنم. خدا را شاکرم همه چیز اوست، هر آنچه که می‌دهد خود اوست و مرا در این میان هیچ نقشی نیست و جز تشکر از او چیزی به خود نمی‌بینم. داود نبی (ع) و سلیمان با متا خداحافظی کردند. در راه داود به سلیمان (ع) گفت: فرزندم ببین، خداوند کسی را که فقط مقام شکر را در حق او ادا کرده باشد به چنین مقامی می‌رساند که هم ردیف پیامبرش در بهشت می‌نماید. توصیه می‌کنم در همه حال هرگز از شکر کثیر در نزد حق تعالی غافل مشو! @jomlatzibaa
⚜ 🔴 مشیت الهی یا مجازات و مکافات ✍مردی از پدر پیر خود به‌ سختی مراقبت می‌کرد و کاملا ناز او را می‌کشید تا مبادا عاق شود. پسرش از او پرسید: پدر! به یاد دارم که خودت همیشه می‌گفتی که پدرم مرا از تحصیل بازداشت و مرا به کارگری فرستاد و ریشۀ تمام مشکلات من٬ نادانیِ پدرم بود که نگذاشت تحصیل کنم؛ با این‌که درس‌خوان بودم. حال تو چرا چنین پدر خود را مورد محبت و مراقبت قرار می‌دهی؟! مرد تبسمی کرد و گفت: آیندۀ هیچ‌کس٬ جز بر خدا بر هیچ احدی معلوم نیست. پسرم! حرف‌های تو درست است، ولی من فکر روزی را می‌کنم که شاید چنین پیر شوم و در بستر بیماری بیفتم، آن روز دوست ندارم لحظه‌ای از ذهنم بگذرد که اگر به پدرم خدمت کرده بودم چنین گرفتار نمی‌شدم. تحمل آن را ندارم. دوست دارم اگر مانند پدرم بیمار شدم یقین کنم که خواست و مشیت خدا بوده است نه مجازات و مکافات عمل بد من که به‌ خاطر خدمت نکردن به پدرم است و اگر خدمت می‌کردم چنین نمی‌شدم. 📚 حکایتهای پندآموز @jomlatzibaa
ما انسانها روی کره زمین زندگی نمی کنیم، بلکه سرزمین واقعی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌@jomlatzibaa
میدونستی 80% آدم ها کمبود منیزیم دارند! منیزیم برای استخوان های شما خوب است و هم اضطراب و بی حوصلگی را کم میکند و بهترین راه دست پیدا کردن به آن، خوردن یک تکه شکلات تلخ 70% است. @jomlatzibaa
میدونِستی؟! که روانشناسی میگه : اگه شب ها بین ساعت ۹ تا ۱۱ بخوابی و صبح ها بین ساعت ۵ تا ۷ بیدار بشی کارایی ذهنت ۴۰٪ ارتقا پیدا میکنه. @jomlatzibaa
میدونِستی؟! دانشمندان بر این باورند که در برخی سیارات، فشار و دمای بالا باعث تغییر شکل گاز متان می شود. یعنی در زحل و مشتری باران الماس می بارد. @jomlatzibaa