در زندگی به همه اینها نیازمندیم:
غم لازمه که شادیو بفهمی
سر و صدا لازمه تا قدر سکوتو بدونی
و نبودن لازمه تا واسه بودن ارزش قائل بشی ♥️
@jomlatzibaa
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ لری غمگین🌱
@jomlatzibaa
دلتنگی، دلتنگی،دلتنگی
قلب را چنان می سوزاند
که اقیانوس های پر آب نیز
آتش آن را خاموش نمی کنند.
آه که این روزگار
روزگارِ دلتنگی هاست...
@jomlatzibaa
ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــ
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادم که حتمن نباید بره دریا تا غرق شه.🌸
حتمن که نباید وسط حجم عمیقی از آب دریا باشه که احساس خفگی کنه.
گاهی وقتا آدم وسط موزاییک نیم متری هم غرق میشه.🌸🍂
توو برگ های یه کتاب چند صفحه ای حس خفگی بهش دست میده.
میون چند تا عکس رنگی توی گالری
میون آهنگ خوش اون روزها.
توی گردنبند طرح عقرب.
حتی وسط پاستای خوشرنگ کافه ی میدون شهرداری.🌸🍂
می دونی که چی می گم؟ گاهی وقتا خاطره ها خیلی عمیق تر از آبهای توی دریان.
راحت تر خفه ت می کنن.🌸🍂
@jomlatzibaa
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو سخت ترین شرایط
بهترینا مشخص می شن ...
بهترین دوست ،🌸
بهترین آشنا
بهترین فامیل ،
بهترین ...!
وگرنه تو شرایط عادی
که هممون خوبیم... !🌸🍂
@jomlatzibaa
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیدهام آدمها پیش از آنکه بمیرند🍂
تمام خاطرههایشان را دوره میکنند
و مرگ چقدر باید منتظر بماند🌸🍂
@jomlatzibaa
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیرمرد تو جاده یه جمله جالبی گفت
که حیفم اومد به شما هم نگم؛🌸🍂
زندگي مثل آب توی ليوانه ترک
خورده ميمونه...
بخوری تموم ميشه
نخوری حروم ميشه
از زندگيت لذت ببر چون در
هر صورت تموم ميشه...
از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر !🌸🍂
به قول فامیل دور که میگفت:
آقای مجری
بهت یه نصیحت برادرانه میکنم
اگه زندگیت ته کشید
بشین با ته دیگش حال کن !
هی نگو به آخرش رسیدم...🌸🍂
@jomlatzibaa
حاکمی در قصر نشسته بود که از بیرون قصر صدای سیب فروش را شنید که فریاد میزد :
“سیب بخرید! سیب !!!”
حاکم بیرون را نگاه کرد و دید که مرد دهاتی، حاصلات باغش را بار الاغی نموده و روانهای بازار است.حاکم میل و هوس سیب کرد و به وزیر دربارش گفت:
۵ سکه طلا از خزانه بردار و برایم سیب بیار!
- وزیر ۵ سکه را از خزانه برداشت و به دستیارش گفت:
-این ۴ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
دستیار وزیر فرمانده قصر صدا زد و گفت:
-این ۳ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
فرمانده قصر افسر دروازه قصر را صدا زد و گفت:
-این ۲ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
افسر عسگر را صدا کرد و گفت:
این ۱ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
عسگر دنبال مرد دست فروش رفته و از یخنش گرفته گفت:
های مرد دهاتی! چرا اینقدر سر صدا میکنی؟ خبر نداری که اینجا قصر حاکم است و با صدای دلخراش ات خواب جناب عالی را اشفته کرده ای.اکنون به من دستور داه تا تو را زندانی کنم.
مردم باغدار به پاهای عسکر قصر افتاد و گفت:
اشتباه کردم قربان!
این بار الاغ حاصل یک سال زحمت من است، این را بگیرید، ولی از خیر زندانی کردن من بگذرید!
عسکر نصف بار سیب را برای خودش گرفت
و نصف ديگر را برای افسر برده و گفت:
-این هم این سیب ها با ۱ سکه طلا.
افسر نیمی از ان سیبها را به فرمانده قصر داده، گفت:
این سیب ها به قیمت ۲ سکه طلا!
فرمانده نیمی از سیبها را برای خود برداشت و نیمی به دستیار وزیر داد و گفت:
-این سیب ها به قیمت ۳ سکه طلا!
دستیار وزیر، نیمی از سیب ها را برداشت و نزد وزیر رفته و گفت:
-این سیب ها به قیمت ۴ سکه طلا!
وزیر نیمی از سیب ها را برای خود برداشت و بدین ترتیب تنها پنج عدد سیب ماند و نزد حاکم رفت و گفت:
- این هم ۵ عدد سیب به ارزش ۵ سکه طلا!
حاکم پیش خود فکر کرده و پنداشت که مردم واقعا در قلمرو تحت حاکمیت او پولدار و مرفعه هستند. که کشاورزش پنج عدد سیب را به پنج سکه طلا می فروشد هر سیب یک سکه طلا
و مردم هم یک عدد سیب را به یک سکه طلا میخرد! یعنی ثروتمندند
پس بهتر است ماليات را افزايش دهم و خزانه قصر پرتر بسازم.
در نتيجه مردم ،فقیر تر شدند و شریکان حلقه فساد قصر سرمایه دار تر
@jomlatzibaa
همه ادمای زندگیتون
قابل جایگزین نیستن
مراقب باشین کیو دارین
از خودتون می رنجونین
@jomlatzibaa
ڪاش "دنیا"☘
طوری بود ڪه
هیچکس به ڪسی☘
" نیاز" نداشت
اونوقت آدمها
"مطمـئن" میشدن
ڪسی ڪه
"سراغشون" رو میگیره
"دوسشون" داره"☘
@jomlatzibaa
به درخت نگاه کن قبل از اینکه شاخه هایش
زیبایی نور را لمس کند
ریشه هایش تاریکی را لمس کرده
گاه برای رسیدن به نور
باید از تاریکی ها گذر کرد.☘
@jomlatzibaa