رفتی نماندی یک غزل با هم بنوشیم ! دیدی غزل ... بر رویِ دستم باد کردی #مرتضی_درویشی ﹝ @Jomlax ﹞

مادرم ریحان می چیند. نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر، اطلسی‌هایی تر. رستگاری نزدیک لای گل‌های حیاط. نور در کاسهٔ مس‌، چه نوازش‌ها می‌ریزد! نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می‌آرد. 🔻سهراب_سپهری #مادر #مادر و دیگر هیچ .... ﹝ @Jomlax ﹞

کارم از دست شد و دل ز غَمت زار افتاد فکر دل کن، که مرا دست و دل از کار افتاد... #هلالی_جغتایی ﹝ @Jomlax ﹞

دمید صبح و دمیدن گرفت نکهت دوست؛ ز هوش میروم ای همنشین، بگیر مرا #طالب_آملی ﹝ @Jomlax ﹞

. دوست داشتم موهایت را ببافم و به جای گل سر شعر ببندم به موهایت تا به نسیم که سپردی شان دلم عالم آب شود اما موهای تو بلند و شعر من کوتاه بود چاره ای نبود جز سرودن بلند ترین غزل دنیا یک دوستت دارم ساده ... #حامد_نیازی ﹝ @Jomlax ﹞

مرهم نهاد نام تو بر زخمِ کاری ام... #قیصر_امین_پور ﹝ @Jomlax ﹞

«به عشق بگو که دیگر هیچ کسی جز تو نمی‌تواند در رویاهایم بگنجد...» #پابلو_نرودا ﹝ @Jomlax ﹞

° ‏به تو قول دادم که دوستت نداشته باشم سپس در برابر این تصمیم بزرگ وحشت کردم به تو قول دادم که برنگردم و قول دادم از اشتیاق نمیرم اما مردم و بارها برگشتم بارها تصمیم گرفتم که دست بردارم اما یادم نمی‌آید دست برداشته باشم... #نزار_قبانی ﹝ @Jomlax ﹞

دیدم که بر سراسر من موج می‌زند چون هرم سرخگونه آتش چون انعکاس آب ... تا بی نهایت تا آن سوی حیات گسترده بود او دیدم که در وزیدن دستانش جسمیت وجودم تحلیل می‌رود ...! #فروغ_فرخزاد ﹝ @Jomlax ﹞

محبوب من! حالا که خورشیدِ صبح‌های من از مشرق چشم‌های تو طلوع می‌کند و تو مرا نفس می‌کشی حواس‌مان باشد، عشق را مانند بذری آغشته به جان مراقب باشیم که دلش نگیرد، که خشک نشود تا رشد کند و در ما ریشه دهد آن‌وقت ما با هم سبز می‌شویم بالا می‌رویم و بی‌هراس از پایان استوار می‌مانیم #شیما_سبحانی ﹝ @Jomlax ﹞

تصميم گرفتم هر روز كمى از تو را فراموش كنم ؛ اشتباهم اين بود كه از چشمهايت شروع كردم.... #فرید_صارمی ﹝ @Jomlax ﹞

گفتن دوستت دارم... همیشه شبیه دل به دریا زدن است... رها کردن تیری ... که دیگر هرگز به کمان باز نمی‌گردد... دوستت دارم... هر سرانجامی که بیابد... این تیر که رها شود... دیگر هیچ کس آن آدم قبلی نخواهد بود... #امیرحسین_کامیار ﹝ @Jomlax ﹞