انگار این دو ماه مثل خوابی آرام بود که خستگی زندگی را از تن ها می زدود: جعل لکم الیل لتسکنوا فیه، و همین طور در آن طعم شیرین ترین رویا ها را می شد چشید؛ رویای زندگی با انسان هایی که حتی زیارت قبرشان ارزش فروختن تمام مال و منال دنیا را دارد؛ حالا وقتش رسیده که باز در دنیای پر از خستگی شناور شویم: إنّ لک فی النهار سبحاً طویلا
دوست دارم که ان شاءالله در این ده ماه، هیچ جاذبه ای نتواند ما را خیره به خود کند؛ مخصوصا آن ها که توانستند چند لحظه به گنبد امام حسین علیه السلام خیره بشوند.
اما شاید منی که ضعیف النفس هستم، گاه فریب ادعا های پوچ مردم این روزگار را خوردم، پس مطلبی را عرض می کنم که به تازگی ذهنم را مشغول کرده:
خیلی جالب است که بعضی از ما فکر می کنیم که کافر بودن مساوی با عشق و حال است و زندگی انسان مومن به خاطر بلا ها، در مجموع آزار بیشتری را در بر دارد؛
داشتم به آیه ای از قرآن فکر می کردم که در آن فهرست شهوات دنیایی بیان شده بود:
زُیّنَ للناس حبُّ الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الأنعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و والله عنده حسن المئاب
(همسر، فرزند، سکه های ضرب شده طلا و نقره، گله اسب های ارزشمند، دام و کشاورزی که همه شان به ترجمه ناقص بنده ثروت های دنیا هستند)
واقعا خنده ام گرفت از اینکه پر مدعا ترین کفار این روزگار هم، هیچ کدام از این ها را به اندازه قابل قبول برای عموم بشریت به ارمغان نمی آورند؛ بلکه به بیشتر این ها سرکوفت هم می زنند.
اما خدا با حکمت خودش برای همه ما نیاز هایی در این موارد قرار داده تا اگر لازم بود متاع دنیا آرام آرام از چشممان بیفتد. او با حب الشهوات مشکل دارد، پس ما را نه «عقده ای» بلکه «زاهد» می پسندد.
من شخصا نمی دانم که چقدر ظرفیت مال دنیا را دارم اما خدا می داند، و به زعم خودم فهمیده ام که چطور می توانیم به اندازه ای که جنبه اش را داریم از خدا روزی بگیریم؛ این آیه از قرآن کنار آیات انفاق آمده است:
الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء و الله یعدکم مغفرة منه و فضلا
(شیطان به شما می گوید: انفاق نکنید که فقیر می شوید، بعد هم شما را به «فحشاء» فرمان می دهد، در حالی که خدا وعده «مغفرة» خودش بعلاوه جایگزینی آنچه انفاق کرده اید را به شما می دهد) (ترجمه آزاد با اقتباس از تفسیر روایی قمی)
یکی از میزبانان عراقی که اتفاقا ثروتمند هم نبود، از ما تشکر می کرد که میهمانش شده ایم؛ می گفت به برکت خرج دادن اربعین، هر سال برکت را در زندگی شان احساس می کنند و اینگونه با امام حسین تجارت می کنند.
چه خوب است در این ده ماه باز هم برای امام حسین روضه بگیریم؛ هم می توانیم بعد روضه برای رویا های شیرینمان دعا کنیم و به اجابتش امیدوار شویم، هم می توانیم برای امام حسین خرج بدهیم تا برکتمان را بی منت از خودش بگیریم و نخواهیم به دست این و آن خیره شویم و عقده ای بار بیاییم.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: ما نتوانستیم تاکنون جزئیات این تابلوی عظیم و پرنقش و نگار دفاع مقدس را بشناسیم و بشناسانیم
🔹 بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
📲 پخش زنده مراسم را از اینجا ببینید👇
Farsi.khamenei.ir/live
یک نکته و یک پیشنهاد:
شخصیت های جریان سازی که در دفاع مقدس کار های بزرگ کرده اند امروز کاملا شناخته شده هستند؛ اما در خیلی از موارد، می بینیم عزیزانی که با زحمت فراوان اطلاعاتی از بزرگان جنگ جمع آوری کرده اند، تمرکز خود را بیشتر به شخصیت آن ها معطوف کرده اند، نه به ظرافت های کار آن ها؛ البته که در معرفی یک فرد به عنوان الگو، شناخت شخصیت او امری مهم است، اما الگو گیری و حتی شناخت کامل از او نیازمند این است که ثانیه به ثانیه همراه او شویم و بدانیم او دقیقا چه کار می کرده؟
به عنوان مثال: رهبر انقلاب در جایی سخنی به این مضمون داشتند که هر وقت مفهوم شهادت برای من تداعی می شود، شهید بروجردی جلوی چشمم می آید.
این درست نیست که هنگام تدوین کتاب درباره شهید بروجردی، منبع محتوای کتاب تنها خاطرات همراهان و اطرافیان ایشان باشد، چرا که ایشان در واقع با یک جریان قدرتمند و خروشان «قومیتی_سیاسی_مذهبی» در کردستان مواجه بوده اند و فهم کار بزرگ ایشان، نیازمند مطالعات بسیار پیرامون وضعیت این جریان در آن زمان است.
آن وقت است که خاطرات همراهان و اطرافیان، می تواند ما را با ماهیت و وسعت کار ایشان آشنا کند.
اگر علاوه بر تحقیقات درباره خود ایشان، درباره گروه های معارض درگیر با ایشان تحقیق بیشتری می شد، ما متوجه وجود هویت پررنگ سنی مذهب در برخی از این گروهک ها می شدیم که پایگاه مردمی خوبی داشته اند؛ به عبارتی در خانه های مردم کردستان خانه داشته اند. اما در بیان نمی گنجد که شهید بروجردی چطور هم برایشان پدری می کرد هم با آن ها می جنگید!
حقایقی از این دست، گاه درمیان یک داستان اعجاب انگیز، کمی خود را نشان می دهند، اما نه به طور دقیق و فراگیر؛ به قول آقا: ما از دور داریم نمایی از این تابلوی پر جزئیات را تماشا می کنیم.
در یک کلام، شاید با تمرکز بیشتر بر محیط و اتفاقات پیرامون شهدا، بشود جزئیات بهتری را شناخت و شناساند.
خواب است که بیداری یک باره ماست
جاده ست که پیش روی همواره ماست
باید بگذارد سر ما را تقدیر
بر سینه ی این خاک که گهواره ماست
احمد بیاتانی
هدایت شده از شبکه خبری سفیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جوانان لبنانی خودروهای یونیفل (نیروهای سازمان ملل) را مجبور کردند از روی پرچم آمریکا و رژیم صهیونیستی رد شوند.
✅eitaa.com/safir_channel ایتا
✅ sapp.ir/safir_channel سروش
جوجه شیخ
و آخُذُ الثار من عداک ولو تحصّنوا بالحصون و اعتصموا فی وقعة تُسلبُ العقول بها و انفس الدارعین تُختَ
یکی از دایی های صفی الدین حلی، شاعر عرب شیعه و شاگرد علامه حلی، به طور ناجوانمردانه ای کشته می شود؛ او درباره درباره دایی اش ابیات متعددی دارد و این دو بیت نیز خطاب به اوست.
با موج عظیمی از صدا ثابت کرد
ناخواسته جرم خویش را ثابت کرد
بازار سه شعبه پرفروش است هنوز
ترکش ترکش، بمب به ما ثابت کرد
احمد بیاتانی
این روز ها تنها تصویر کودکان شهید نیست که مخابره می شود؛ تصاویر زیبای این روز ها، تصاویر وجدان های بیدار شده در دنیاست؛
فرقی ندارد که این همه راهپیمایی شلوغ در این همه از نقاط عالم، ذره ای بتواند جنایتکاران را وادار به عقب نشینی کند و یا هیچ موفقیتی نداشته باشد؛ دردی که ما به آن دچاریم دردی بزرگتر از جنایت های آمریکایی ها و دوستانشان است، درد ما مقبولیتی ست که پدیده ظلم در میان ما پیدا کرده.
در ظاهر ما این همه ظلم پذیری و حتی ظلم دوستی را به این دلیل برگزیده ایم که نگران منافع خود هستیم؛ اما خدا می فرماید: تا وقتی یکدیگر را به حق و به صبر (شاید صبر بر عواقب حق پذیری) توصیه نکنید، زیر بار ضرری رفته اید که نگو و نپرس. (سوره عصر)
حداقل فایده این همه راهپیمایی، این است که ما بدون ترس حق را فریاد می زنیم و به یکدیگر قوت قلب می دهیم. حتی در عین حال که این همه صدا طی این همه سال، ما ایرانی ها را به خاطر ظلم نپذیری مان همه جوره تحقیر کرده اند، این مردم لندن هستند که از آن سر دنیا فریاد می زنند: صبر داشته باشید که ما هم تازه فهمیده ایم گرفتار چه خسرانی بودیم.
مردم وقتی به ظلم اعتراض می کنند یعنی مطالبه شان «عدل» و یا به عبارتی «حق» است.
این حق طلبی و مهمتر از آن تواصی به آن هنوز باید بیشتر به تکامل برسد تا شیرینی میوهاش قابل چشیدن باشد؛ به راستی حق چیست؟
حق یعنی همین حقوق معمولی ما انسان ها؟
مفاتیح الجنان چیز دیگری می گوید، می گوید به محضر مبارک حق سلامی عرضه کن که زنده است و می شنود: السلام علی الحق الجدید
و تواصی به حق حقیقی را هم باید در کربلا دید، وقتی که آن پیرمرد عاشق سر بر دامن محبوبش داشت و دیگر بیم هیچ خسرانی نداشت، او به رفیقش اینگونه گفت: أوصیک بهذا الرجل
و آن مرد دوست داشتنی، وجود مقدس حق بود.
خلاصه که ظلم قرار است همه جای این کره خاکی را فرا بگیرد، حتی جاهایی که هیچ کس تا به حال فکرش را نمی کرد، جاهایی مثل گهواره کودکان نوزاد و یا حتی آغوش مادران.
مهم این است که وجود مقدس حق قرار است کاری کنند که دیگر هیچ جا ظلم را نتوان پیدا کرد؛
مهم این است که ما انسان ها حق شناس باشیم، حق جو باشیم و همه جا را از آوازه آن پر کنیم، حتی جا هایی که کسی تا به حال فکرش را نمی کرد؛ مثلا جلوی کاخ سفید
دیوانه شدن مگر گناه است ای شیخ؟
تا دوزخ او چقدر راه است ای شیخ؟
ما عاشق اوییم نه مشتاق بهشت
چیزی که سرت رفته کلاه است ای شیخ
احمد بیاتانی
در معاشرت با دوستان عرب زبان نکته ای را دریافته ام: عرب ها بیشتر دوست دارند تو به زبان آن ها حرف بزنی؛ خصوصا اگر این تو باشی که به کشور آنها سفر کرده ای.
حتی اگر 75 سال خانه این مردم را اشغال کرده باشی، باز هم باید به زبان صاحب خانه سخن بگویی تا همه بفهمند تو یک مهمان ناخوانده ای؛ باید خودت با صدای بلند اعتراف کنی.
این تابلوی راهنمای مرکز شهر تلاویو است...
شب شهادت به یکی از مجالس عزاداری رفته بودم.
نه مداح جلسه و نه دیگران، افراد ناشناخته ای نیستند اما من تقریبا یک سال می شد که به جلساتشان نرفته بودم.
تصور می کنم که رویه شان خیلی عوض شده و مع الأسف شاید خودشان این تغییر را رشد تلقی کنند، اما در حقیقت اگر بر فرض محال دست اهلبیت پشت این مجالس نباشد، همین تغییرات وحشتناک می تواند در نابودی حیثیت شیعه نقش آفرین باشد.
موضوع چیست؟
از اینجا شروع می کنم: رفتار هر انسانی جلوه گر حقایق وجود اوست و همینطور هر مذهب و هر دینی تنها در آنجایی کاملا جلوه می کند، که مجموعه رفتار هایی را به عنوان رفتار ایده آل معرفی کند؛ حال امروزه همه دین داران دنیا کم و بیش با چالش درباره ارزش ها دینی و اینکه الگوی مطلوب دینی را کجا بیابند مواجه اند؛ بالاخره دین ما هم نه شرایطی مثل مسیحیت دارد و نه هنوز ظهور اتفاق افتاده؛ پس این چالش طبیعی ست.
اما نکته ی مهم این است که خود این چالش گوشه ای از پدیده ای بزرگتر است به اسم آخرالزمان که اصلا قرار است ایمان داشتن در آن مثل آویزان شدن از شاخه خار باشد، پس اگر خدای نکرده ما آنطور شیعه را جلوه بدهیم که آل سعود می خواهد، انگار ناخواسته یکی از آن خار های شاخه «قتاد» شده ایم.
واضح تر بگویم:
چهره ای که روضه خوان از حضرت زهرا سلام الله علیها ترسیم می کند، چهره خانمی ست که بیشتر از خیلی چیز های دیگر، دغدغه های معمولی زنانه دارد و حتی ظاهرا خیلی از خصوصیات زنان امروزی را هم دارد و حالا شوهرش داغدار است؛ هویتی که برگزار کنندگان به عنوان هویت شیعی از خود بروز می دهند، در یک سری رفتار های تقریبا بی منطق و درگیری مذهبی با اهل سنت خلاصه می شود؛ این نوع تبلیغ به شدت ضعیف برای اهل بیت، تنه به تنه داستان های جعلی تورات درباره پیامبران و یا احادیث عایشه درباره پیامبر می زند.
تصور من این است که اتفاقا فرزندان خلف همان عایشه این محتوا های مسوم را به خورد شیعیان ساده می دهند، و اتفاقا در آن هیئت محترم، مطالبی مطرح شد که خیلی شبیه به آن چیزی بود که به طور مشخص، آل سعود در حال حاضر آن را دنبال می کند.
بار اول نیست که با این طیف از اشخاص مواجه می شوم، اما تعجبم از این است که همان مداح و همان افراد نام آشنای مورد نظر، چگونه طی این مدت، روندی را طی کرده اند که می شود اطمینان کرد دست پشت پرده ای این روند را مهندسی کرده. البته باز هم معتقدم که عمل صالح مخلصانه حتی اگر چندسالی دچار آسیب هایی باشد، باز خیرش بسیار بیشتر است. اما به هر حال، من دست پنهان آن دشمن ناشناخته را، در شعر های شاعر و روضه خوان و در اظهارات یکی از بزرگتر های آن جمع دیدم. من آن ها را می شناسم و می دانم شخصیتی دارند از جنس «بچه های پایین شهر» و نمی توانم مظنون شوم، اما جای تأسف است که نه اقبال عمومی روحانیون به مخاطبین هیئات و نه تلاش فکری در جهت «جنگ روایت ها» آنقدر نیست که منجر به صیانت از این برادران ساده دل بشود.
امید دارم که از دست ما هم کاری بر بیاید ان شاءالله
فنعم الأخ المواسی
حضرت محسن علیه السلام تنها کسی بود که با شش ماهه برادرش همدردی کرد
در ظاهر تنها گویا ساعتی را در کنار عزیزانش نشسته بود؛ اما انگار نه، او برای همین نشستن، خواستار بخششی بزرگ از طرف خدا بود.
-ای فرستاده ی خدا.، بگو بدانم که برای این نشستن ما در زیر عبا، خدا چه بخششی در نظر گرفته؟
خیلی جالب است که او از معصوم بودن خود شادی خاصی ندارد، تا وقتی جایزه خدا به او، خوشبختی نسل به نسل ما نباشد، شاید خود احساس خوشبختی نمی کند.
او به خدای کعبه سوگند می خورد که فضلی که همین نشستن ما دارد چه کار ها که برای شیعیانش نمی کند.
افسوس که او حتی برای دلخوشی ما، تحفه ناقابلی از دنیای ما را برای خود نخواست، او یک جای دیگر سوگندش را تکرار کرد. انگار با این سوگند انس خاصی دارد. مولود کعبه، این تکه کلام و این احساس رضایت را آنجایی تکرار کرد که هیچ چیز برای خود برنداشته بود و داشت از دنیای ما خداحافظی می کرد: فزت و رب الکعبه.
این روز ها روز هایی ست که اهل دنیا با صدای بلند جار زدند: ما شایسته اینهمه خوبی نیستیم. دنیای به این بدی تنها شایسته آن همه بدی ست.
و کاش می دانستند آن همه بدی که می بینند، در برابر آن همه بدی که پشت پرده است هیچ نیست.
شاید تنها یک ضرب دست آن همه بدی بود که هنوز باید رنج بکشیم تا فقط مقداری از درد آن را بچشیم: به خاطر نتیجه کاری که مردم به دست خود کردند، فساد در خشکی و دریا نمایان شد؛ تا گوشه ای از کاری که کردند را به آن ها بچشانیم، بلکه بازگردند.
باید خدا ببیند که ما دیگر درد سیلی خوردن بهانه ی خلقت را چشیده ایم، خدا هنوز همان خدای کعبه ست، مولود کعبه فکر امروز ما را هم کرده و موعود کعبه روزی صد بار یادی از ما می کند! باید بازگشت تا او بازگردد.
یک نفر عین علی می رسد آخر از راه
تنها با خواندن جملاتی از خطبه ی بی الف او باید گفت:
معجزه ی او فقط این نیست که عقل فوق بشری اش در کلام خدا گونه اش جاری می شود، و ذهن و زبان کودکانه ی بشر فقط می تواند او را ستایش کند و از زبان او، زبان مادری خود را بیشتر بیاموزد؛
معجزه ی او این است که می تواند معجزه اش را به همه نشان دهد، حتی به منی که او را ندیده ام؛ منی که 40 نسل با او فاصله دارم!
معجزه ی او این است که هیچ کس نمی تواند جلوی دیده شدن او را بگیرد؛ آنقدر جذاب است که حتی اگر دم زدن از او جرم باشد، آنقدر میثم تمار ها دیوانه ی او می شوند که برای فریاد زدن او، سر خود را بالای دار بفرستند.
هدایت شده از هیئت محبین ولایت
🔻[ #فریاد_انتقام! ]
🔻[ #انتقام_سخت.. ]
🔻[ #گلزار_شهدای_کرمان ]
امام خامنهای حفظه الله:
این فریاد انتقامی که از مردم شنیده شد در سرتاسر کشور، در واقع این فریاد انتقام، سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد!
۲۷ دیماه ۱۳۹۸
◼️| @HEYAT_MOHEBBIN
هدایت شده از مَطرود|𝐌𝐚𝐭𝐫𝐨𝐨𝐝
اونی که بمب گذاشته
ما ایرانیها رو خوب میشناخته
چون دومی زمانی منفجر شد که
ملت ریختن برای کمک کردن نه فرار .
تقدیم به همسرم:
فرهادم و شعر می تراشم همه عمر
تا خنده کنی تو در تلاشم همه عمر
من از تو کمی بلند قد تر هستم
تا نزد تو سر به زیر باشم همه عمر
هدایت شده از روایت غزه | صالح غزهای
بنده فقط پول میفرستم برای خانوادم تا بتونن علوفه حیوانات رو بخرن تا زنده بمونن
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
https://iPorse.ir/6240028
@SalehGaza
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷 صبح امروز؛ حضور رهبر انقلاب بر مزار شهید «نوید صفری» از شهدای مدافع حرم
🔹️ قسمتی از وصیتنامه شهید صفری: «زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه نصیبم نشد و بدانید هرکه ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت میکند با روضه ارباب از زبان مادر و خواهرش. انشاءالله شرمنده شما نباشم.»
💻 Farsi.Khamenei.ir
جوجه شیخ
🌷 صبح امروز؛ حضور رهبر انقلاب بر مزار شهید «نوید صفری» از شهدای مدافع حرم 🔹️ قسمتی از وصیتنامه شه
فکر می کنم این وصیت نامه رو قبلا هم خونده بودم، اما این قسمتش تازه توجهم رو جلب کرد
ارادتم به این شهید از اون فیلمی شروع شد که از خدمتش توی کفشداری حضرت رقیه سلام الله علیها منتشر شد
از زبان همه ی شهدای این جنگ (اگر چه اصلا مثل اون ها نیستم)
مرا دنیا صدا می زد، بگو دیگر نمی آید
به کامم آرزویی از شما خوش تر نمی آید
همیشه آرزو کردم که همرنگ شما باشم
به رنگ آرزویم مرگ در بستر نمی آید
نخواه از من به غیر از سوختن با داغ جان سوزت
که کاری بیش از این از دست خاکستر نمی آید
سرم را می دهم تا سر بیاید دوره ی دوری
سر از پا تا که نشناسیم، دوری سر نمی آید
تو را با خون خود، با خون خود فریاد خواهم زد
از این حلقوم فریادی رسا تر بر نمی آید