دیشب دیر اومدم خونه
بابام گفت: کجا بودی آواره بدبخت؟؟😡
گفتم: خونه دوستم👀
ورداشت به 10 تا از دوستام زنگ زد.
دمشون گرم، هر 10 تاشون گفتن خونه ما بود!😶
2 تاشون که دمشون گرم، گفتن الان اینجاست خوابه، خستس، بیدارش نمیکنیم😂😂😂😂
اینا به کنار...
من حیرون مرام اون دوستمم که سنگ تموم گذاشت گفت: اینجاست، داره نماز میخونه🤦🏼♂
و اما
و اما
رفیق فابم که ترکوند دیگه. صداشو شبیه من کرد و گفت: سلام بابا، خیلی خوابم میاد بعدا بهت زنگ میزنم 😂😂😂🤣🤣
عجب رفیقایی دارم من🤣😐
چایى نبات تو خونه ما نقش مدرسان شریف رو داره !!!!
دندونت درد میکنه … چایى نبات
معده درد میکنه … چایى نبات
سرت گیج بره … چایى نبات
درس داری ؟ چایى نبات
بی خوابی ؟ چایى نبات
چی ؟ چایى نبات
کی؟ چایى نبات
کجا ؟ چایى نبات
آقا تو پاساژها دقت کردین
بعضی مردا دست خانومشونو چقدر محکم میگیرن و قدم میزنن...؟!!
چون اگه دستشو ول کنه میره خرید میکنه همه پولاش تموم میشه😅😂
رمانتیک بنظر میرسه، ولی در حقیقت یه نوع اقتصاد مقاومتیه👌😂
استاد دانشگاه داشت برگه يکي از شاگرداشو تصيح ميکرد ديد نوشته جواب در پشت صفحه!!!
رفت پشت صفحه ديد نوشته اگه بلد بودم همونجا مينوشتم!!!
آوردمت اينجا خلوت باشه بگم جان مادرت رحم کن😁🙏
همسرم از سر کار اومد خونه دید خونه بهم ریختس😡
داد زد :هرروز میام یا سرت تو گوشیته 😡
یاتو لاینی 😡
یا تو تلگرامی 😡
ازشام که خبری نیست😡
لااقل یه چایی تازه دم برام بیار
😡😡😡😡😡
منم خیلی آروم گوشیمو بستم گذاشتم کنار وبا لبخند گفتم :مرغ نداریم 😃
گوشت نداریم 😃
نون و حبوبات تموم شده😃
قند شکسته نداریم😃
چن وقته بچه ها میگو و ماهی نخوردن😃
۵۰ تومن بده برای کادوی دوستام میخام😃
۵تومن اردوی پسرمون😃
۱۰تومن اردوی دخترمون😃
کادوی خرید خونه زنداییم😃 کادوی عروسی دختر عموت😃 شهریه کلاسامو ندادم 😃
هیچی دیگه
همسرم دو گیگ اینترنت خرید بعدش دو لیوان چایی ریخت و گفت گلکم با قند میخوری یا با پولکی؟؟؟؟؟؟😜
به نظرتون با قند بخورم یا بگم پولکی بخره😝😝😝😝 پولکیمون تموم شده
همین الان عضوشین
👇👇👇👇👇👇👇
به هم نخندیم😐با هم بخندیم😅😅
@joook14
ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺒﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﮐﺘﺮ؛
دﮐﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻣﯽ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ، ﻣﻨﻮ ﺯﯾﺮ ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮه
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﻓﻨﺠﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪه !!!
ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ، ﺯﻥ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺮگشت و گفت: ﺩﮐﺘﺮ، ﻗﺮﻗﺮﻩ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷت و ﺍﻻﻥ ﺭﺍﺑﻄﻤﻮﻥ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮﺷﺪﻩ ؛ ﺍﻭﻥ حتي کمترعصبانی میشه ومنوخیلی دوست داره.
دكتر گفت: ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ؟ ﺟﻠﻮﯼ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﺭﻭ كه ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺣﻞ ﻣﯽشه !!!
(( خواص چای سبز ))😂
پیام بانک ملی.....
شنیدم روزه نگرفتی😡😡😡
مبلغ ۴۵۰۰ تومان به اندازه ۳ کیلو گندم از حساب شما کسر گردید😳
سامانه کفاره بانک ملی ایران...😂
خواب دیدم با خانمم رفتیم پاساژ
هی اون میخره هی من کارت میکشم
یهو از خواب پریدم دو سه بار موجودی گرفتم …
آخرش بانک گفت:
بخدا خواب دیدی
تو اصن زن نداری
بگیر بخواب…!😂
در راه مشهد شاه عباس
تصمیم گرفت دو بزرگ را
امتحان کند!!
به شیخ بهایی که اسبش
جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه
است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن
اسب سوار است، حیوان کشش
اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند،
دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی
چون شیخ بهائی بر پشتش
سوار است سر از پا نمی شناسد
و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است "رسم رفاقت..."
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد.
تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد.
بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی محکم به پشت سر زن زد و او در دم، کشته شد.
در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد.
هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانۀ تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک می شد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانۀ مخالفت تکان می داد.
پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.کشاورز گفت: «خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من می گفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می کردم.»
کشیش پرسید: «پس مردها چه می گفتند؟»کشاورز گفت: «آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه!؟»😜😂😂😂
مهمون اومده بود خونمون بابام داشت گز تعارف میکرد به مهمون
طرف گفت ممنون یکی خوردم
بابام گفت دوتا خوردی ولی بازم بردار 😐😂
دیگ نیومدن خونمون 😂😂😂
همین الان عضوشین
👇👇👇👇👇👇👇
به هم نخندیم😐با هم بخندیم😅😅
@joook14