أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ ﴿۱۹﴾
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۰﴾
این دومین آیه ای است که خداوند حال منافقین را با آن مجسم میکند آنان که اظهار ایمان میکنند ولی در باطن کافرند مانند کسی هستند که دچار رگبار توام با ظلمت شده
ظلمتی که پیش پایش را نمیبیند و قدرت تمیز چیزها را ندارد و شدت رگبار او را وادار به فرار میکند ولی به علت تاریکی نمیتواند قدم از قدم بردارد و به خاطر رعد و صاعقه هول انگیز دچار وحشت شده در حالی که پناهگاهی نمی یابد و به علت وجود تاریکی از برق آسمان استفاده
می کند ولی آنهم یک لحظه است و دوام و بقاء ندارد
این وضعیت منافقین است که به خاطر منفعت فقط در ظاهر ایمان دارند
و چون زبان و دل یکسان نیست و به چیزی تظاهر می کند که نیست و دلش از نور ایمان خالی است لذا راه زندگی براش روشن نیست در نتیجه دچار خطا و لغزش شده بعنوان یک فرد مسلمان قدم برمیدارد ولی خداوند رسوایش می کند
البته خداوند میتواند همین ایمان ظاهری از او گرفته و او را رسوا کند تا مسلمانان فریب نخورند
۱- منافق به علت نفاق دلش از نور ایمان خالی است
۲_ عدم وجود نور ایمان باعث سردرگمی او در زندگی شده
۳_ سردرگمی و عدم تشخیص صحیح از غیر صحیح باعث شده به چیزهایی اندک نیز اکتفا کند ولی همین چیزهایی اندک نیز برایش بی فایده است
۴_ از طرفی خداوند از باطن افراد نیز باخبر است میتواند منافق را رسوا کند ولی به او مهلت میدهد
( المیزان ج ۱، ص ۱۰۵، ۱۰۶ ، با کمی تغییر )
@jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
#زیارت_روزشنبه_حضرت_رسول_صل_اللّه_علیه_واله
سَيِّدَنا يَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ ، هٰذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَهُوَ يَوْمُكَ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ، فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ، وَمَأمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَأَضِفْنِى وَأَحْسِنْ ضِيَافَتِى، وَأَجِرْنا وَأَحْسِنْ إِجَارَتَنا، بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكَ وَعِنْدَ آلِ بَيْتِكَ، وَبِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ، وَبِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ.
ای سرور ما، ای فرستادهی خدا، درود خدا بر تو و بر خاندان پاک پاکیزهات باد. امروز روز شنبه است و آن روز توست و من در این روز مهمان تو و پناهنده به درگاه توأم، پس از من پذیرایی کن و به من پناه ده، زیرا تو بزرگمنشی و از سوی حقتعالی مأمور به پناه دادنی، پس از من پذیرایی کن و نیکو پذیرایی کن و ما را پناه ده و نیکو پناهمان ده، به برکت جایگاهی که خدا نزد تو و نزد خاندانت دارد و بهحق جایگاهی که آنان نزد خدا دارند و بهحق آنچه از دانشش نزد شما سپرده که همانا او گرامیترین گرامیان است.
@jorenab
این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مىفهمند، آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! اما این محتوایش غیر از این است، کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آنطور باشند، نقش کربلا این بود که سید الشهداء(ع) با چند نفر جمعیت و عدد معدود به کربلا آمدند و در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار و در مقابل امپراطور زمان ایستادند، فداکارى کردند و کشته شدند، اما ظلم را قبول نکردند و یزید را شکست دادند، همه جا و همه روز باید اینطور باشد، همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم، و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم، انحصار به یک زمین و به یک افراد نداشته است، قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده است، همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند و همه روزها غفلت نکنند.
#صحیفه_امام، ج10، ص122
@jorenab
اللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِی مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهُ بِهَا فِی مَالِهِ أَوْ سَمْعِهِ أَوْ بَصَرِهِ أَوْ قُوَّتِهِ وَ لَا أَسْتَطِیعُ رَدَّهَا عَلَیْهِ وَ لَا تَحِلَّتَهَا مِنْهُ فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ أَنْ تُرْضِیَهُ عَنِّی بِمَا شِئْتَ ثُمَّ تَهَبَ لِی مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً یَا وَهَّابَ الْعَطَایَا وَ الْخَیْرِ اللَّهُمَّ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیَا وَ لِأَحَدٍ فِی رَقَبَتِی تَبِعَةٌ وَ لَا ذَنْبٌ إِلَّا وَ قَدْ غَفَرْتَ ذَلِكَ لِی بِكَرَمِكَ وَ رَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
(بحارالانوار ج ۹۵ص۳۳۲)
@jorenab
امام صادق علیه السلام: خدای متعال در قرآن برای هر چیز بیان روشنی قرار داد تا جایی که به خدا سوگند! چیزی را باقی نگذاشت که بندگان به آن احتیاج داشته باشند؛ به گونه ای که مطلبی نیست که بنده ای بتواند عذرتراشی کرده و بگوید: اگر این مطلب در قرآن نازل شده بود من به آن عمل می کردم
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ»
(کافی، ج 1، ص 59)
@jorenab
فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ""
حدید؛۱۳
این، در حقیقت تشبیهی است از حالی که منافقین در دنیا داشتند، چون منافقین در دنیا با مؤمنین
اتصال و ارتباط داشتند (و مانند کفار یکسره رابطه خود را با مؤمنین قطع نکرده بودند)، و با اینکه با مؤمنین ارتباط داشتند، در عین حال با حجابی خود را از مؤمنین پنهان کرده بودند، (یعنی واقعیت خود را پنهان کرده بودند، و مؤمنین حتی احتمال هم نمی دادند که این افراد ظاهر الصلاح گرگانی در لباس میش بوده باشند) و علاوه بر این که در و دیوار مذکور وضع دنیایی منافقین را- ممثل میکند، این فایده را هم دارد که منافقین از آن در، وضع مؤمنین را میبینند، و بیشتر حسرت میخورند، و سر انگشت ندامت میگزند.
اینکه فرمود: باطن دیوار در آن رحمت و ظاهر دیوار از ناحیه دیوار عذاب است، چنین برمی آید که دیوار محیط به مؤمنین است، و مؤمنین در داخل دیوار، و منافقین در خارج آن قرار دارند.
و اینکه دیوار مذکور داخلش که به طرف مؤمنین است طوری است که مشتمل بر رحمت است، و ظاهرش که به طرف منافقین است مشتمل بر عذاب است، با وضعی که ایمان در دنیا دارد مناسب است، چون ایمان هم در دنیا نظیر همان دیوار آخرت، برای اهل اخلاص از مؤمنین نعمت و رحمت بود، و از داشتن آن شادی و مسرت میکردند و لذت میبردند، و همین ایمان برای اهل نفاق عذاب بود، از پذیرفتنش شانه خالی میکردند، و اصلا از آن ناراحت و متنفر بودند
(المیزان ج۱۹ص۲۶۲)
@jorenab
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست
پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی
باز میگویم که هر دعوی که کردم باطلست
زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست
چون ز دست دوست میگیری شفای عاجلست
من قدم بیرون نمییارم نهاد از کوی دوست
دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان
ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همیبیند ز معنی غافلست
ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست
چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزلست
سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست
#سعدی
@jorenab