✅ تقدیم به عظمت سردار شهید محمدرضا ( حاج علی ) زاهدی ؛
این هم از ققنوس دیگر ، بین آتش دود شد
زنده شد یکبار دیگر ، نیست شد تا بود شد
باز ابراهیمی از آتش درآمد رو سفید
رو سیاهی ، بار دیگر قسمت نمرود شد
ابر شد ، با آسمان پیوست ، باران شد چکید
شوق دریا داشت در دل ، چشمه بود و رود شد
چون نسیم آمد شهادت از سر صحرا گذشت
آسمان شهرمان وقتی غبار آلود شد
گشت و یاران خودش را با سلامی زنده کرد
سهم من از آن سلام مهربان ، بدرود شد
خواب ماندم من که اکسیر شهادت عرضه شد
تا خریدارش شدم دیدم که ناموجود شد
من نفهمیدم خریداران او را ، هر چه بود
فکر می کردم ضرر کردند اما سود شد
*
زاهد است از او به جز سجاده ی خونین مخواه
شاهدم ، شهد شهادت خورد تا مشهود شد
#محسن_ناصحی