🟩 عمارت تاریخی آینالی، شهرستان خداآفرینhttps://eitaa.com/jygu9ojj

🍉 شب یلدا پیشاپیش مبارک🍉

✅نماینده‌ای که می‌گویید "بدون آگاهی به طرح افزايش سن بازنشستگی رای دادم"؛ این جمله عذر بدتر از گناه است! داوود میرزایی( فعال کارگری ساوه): 🔸حضرات از یکسو ادعا می‌کنند آمار بیکاری کاهشی است؛ از سوی دیگر می‌بینیم کارفرمایان گلایه دارند که کارگر مایل به اشتغال در واحدهای تولیدی و صنعتی نیست؛ پس پر واضح است نه آمار بیکاری واقعا کاهش یافته و نه حقوق و دستمزدها مناسب است تا کارگران راغب به اشتغال باشند. از سوی دیگر با طرح افزایش سن بازنشستگی کور سوی امید را برای آینده کارگر هم از بین برده‌اند. 🔸نماینده‌ای که می‌گوید من بدون آگاهی نسبت به طرح افزایش سن بازنشستگی رای دادم؛ حقیقتا مصداق بارز آوردن عذر بدتر از گناه است! یعنی چه که بدون آگاهی به طرحی رای داده شده یا رای نمایندگان را تغییر دادند؟! 🔸 به زعم ما چنین سخن‌هایی صرفا به دلیل نزدیک بودن به ایام انتخابات مجلس است که نمایندگان می‌خواهند خودشان را در قبال جامعه کارگری بی‌گناه جلوه دهند. اما مطمئن باشند که رای جامعه کارگری هم آن روز با بی اطلاعی دستخوش تغییراتی خواهد شدhttps://eitaa.com/jygu9ojj

قدیمایادش بخیرhttps://eitaa.com/jygu9ojj

شاهقلی میخواست خودکشی کنه ، حکیمی دیدش بهش گفت : چرا میخوای خودتو بکشی؟ گفت : مشکل خانوادگی دارم حکیم گفت : مشکلی نیست که حل نشه، بگو مشکلت چیه؟ شاهقلی گفت : با یک زن بیوه ازدواج کردم که یه دختر داشت . پدرم تا دخترش را دید با اون ازدواج کرد !* پدرم شوهر دخترم شد و من پدر زنش ! بعد از مدتی زنم بچه دار شد که پدرم پدربزرگش شد و همانطور که فرزندم برادر زن پدرم است او خاله ام شد و فرزندم داییم !! و زمانیکه زن پدرم بچه دار شد فرزندش برادرم شد و در آن واحد نوه ام ، چون نوه زنم میشد و زنم چون مادربزرگ برادرم میشد مادربزرگ منم هست . با این حساب من همسر مادربزرگم هستم و پدربزرگ برادرم از پدرم و پدربزرگ خودم و نوه خودم . حکیم گفت : توکل به خدا کن و خودکشی کن . خدا خودت و پدرت رو نابود کنه و لعنت بر پدر و مادر کسی که دوباره ازت سؤال کنه این داستان چقدر شبیه همسان سازی بازنشستگان هستش الان کل بازنشستگان ایران هنوز گیج هستند ونتونستند بفهمند که آخر معما چی شد.https://eitaa.com/jygu9ojj

مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترك اعتياد در تيمارستان بستری بود، وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد： اونجا ديوانه های زيادی بودند، يكی ميگفت من چگوارا هستم همه باور ميكردن، يكی ميگفت من گاندی ام همه قبول ميكردن. ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم همه خنديدن و گفتن هيچ كس مارادونا نميشه..!! اونجا بود كه من خجالت كشيدم كه چه بر سر خودم آوردم. در اين دنيا غرور دمار از روزگار آدم در مياره و دقيقا گرفتار چيزی ميشی كه فكر ميكنی هرگز در دامش نخواهی افتاد. مراقب خودتان باشيد برگ ها هميشه زمانی ميريزند كه فكر ميكنند طلا شدند!https://eitaa.com/jygu9ojj