" یَداللَهِ فَوقَ أَیْدِیهِم "
🌸یعنی بندهی من نگران فردا نباش
از کارهای آدمها دلگیرنشو
کاری از آنها برنمیآید
دستانت را در دست من بگذار
❣تمام غصه دنیا را میشه باهمین جمله تحمل کرد🌿🌺
https://eitaa.com/jygu9ojj
Soroush _ Safar (320) (3).mp3
4.71M
دلا امشب سفر دارم
https://eitaa.com/jygu9ojj
🗓 امروز ١٧ دی ماه سالروز در گذشت جهان پهلوان تختی است ، متن زیر قطره ای از دریای افتادگی پهلوان است:
🔴 من هرگز پسر خوبی نبودم ، نه برای مردم و نه برای خانواده ام ، دوست داشتم مهندس یا پزشک می شدم تا می توانستم از درآمد مشروع آن به همه کمک کنم ، اما حالا می بینید که دستم خالی است ، چه کنم ، مردم خیال
می کنند من همه چیز دارم ، در حالیکه این طور نیست ، من پسر بد این مردم هستم که قادر نیستم کمکشان کنم.
خوب بود امثال تختیها زیاد بودند اما حیف؟!!!
هیچ کشتی گیری تختی نشد!!!
تختی در خانوادهای متوسط در محله خانیآباد تهران زاده شد.
«رجب خان» پدر تختی غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. «حاج قلی» پدر بزرگ غلامرضا ، فروشنده خواربار و بنشن بود. از قول رجب خان ، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و بهنام خانوادگی آنها تبدیل شد...
🔺تنها شخصی که پس از فوت شناسنامه او باطل نشده است!
🔹زاده ۵ شهریور ۱۳۰۹ تهران -- درگذشته ۱۷ دی ۱۳۴۶ تهران قهرمان کشتی ، ملقب به جهان پهلوان
🔹بعد از فوت جهان پهلوان تختی ، ثبت احوال به خود اجازه نداد شناسنامه او را باطل کند!
🖤 روحش شاد و یادش گرامی باد. 🖤
https://eitaa.com/jygu9ojj
الکساندر مدوید اسطوره کشتی جهان و رقیب جهان پهلوان تختی
مدوید دارنده ٣ مدال طلای المپیک ٧ مدال طلا جهانی ١ مدال نقره و ١ مدال برنز در کشتی آزاد برای اتحاد جماهیر شوروی بود.
از خاطرات جالب او برای ما ایرانیها ؛ مسابقات جهانی ١٩۶٢ آمریکا است که مدوید به شدت از ناحیه زانو احساس درد میکند و تختی پس از اطلاع از این موضوع هیچگاه در طول مبارزه به سمت پای مصدوم او نرفت. مبارزهای که مدوید آن را پاکترین مبارزه طول عمر خود دانست.
پهلوانی و جوانمردی!
مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان سال ۱۹۵۹ میلادی در استادیوم ثریای سابق در خیابان حافظ تهران برگزار می شد.
دو نفر تا پای فینال پیش رفته بودند ؛ غلامرضا تختی از ایران و پتکو سیراکوف از بلغارستان. تختی در طول مسابقه یک بار زیر گرفت و سیراکوف را خاک کرد ، پایش را سگک قرار داد ولی سیراکوف روی سگک تختی بدل کرد و سرپا ایستاد.
کشتی بار دیگر شروع شد و تختی بار دیگر زیر گرفت و حریف صاحب نام بلغاری را خاک کرد ، باز هم رفت توی سگک پای سیراکوف. دقیقه دوم یا سوم کشتی بود که فشار سگک تختی موجب ناراحتی شدید سیراکوف شد!!!
سیراکوف با دست به پایش اشاره کرد و تختی بلافاصله او را رها کرد و از جا بلند شد!
فریاد تماشاچیان بلند شد که چرا تختی این کار را کرده است!
پتکو سیراکوف ولی منتظر رای داور نشد و خودش دست تختی را به عنوان کشتی گیر برنده بالا برد...
https://eitaa.com/jygu9ojj
🔴بعد از فوت آقا تختی، ثبت احوال به خود اجازه نداد
شناسنامه جهان پهلوان تختی را باطل کند
تختی زنده است
پهلوانان نمیمیرند... 💔
امروز ۱۷ دی سالروز درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی است.
https://eitaa.com/jygu9ojj
*داستان کوتاه امروز :*
*چقدر "مسیح رشت" را میشناسید؟*
در شهر رشت در خیابان سعدی،
منطقه ای هست که متعلق به هموطنان ارمنی میباشد...
و در آن مزاری هست که متعلق به یک انسان آزاده به نام "آرسن میناسیان" میباشد .
آرسن در شهر رشت زاده شد
دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود ...
در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود، روزی مادرش برای آرسن پالتویی خریداری میکند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی میپوشاند...
اما در برگشت آرسن پالتو را بهمراه نداشت وقتی با سوال مادر روبرو میشود میگوید یکی از همکلاسی های مسلمانش لباس مناسب نداشته و پالتو را به وی بخشیده است ...
بعدها آرسن به داروسازی تجربی روی میآورد و شهرت آرسن از همینجا شروع میشود...
آن مرد بزرگ متعدداً مشاهده میکرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا بدلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آنزمان هم ایران دچار فقری فراگیر بود.
آرسن با هزینه خودش شبها نیمه شب بسمت تهران راه می افتاد ...
و صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری میکرد یا مواد آنرا تهیه میکرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت میرساند،
و بعد از ظهر داروهای مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین آنها توزیع میکرد...
در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابرمرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی، داروها را حرام و... میدانستند و چند مرتبه آرسن بخاطر همین ناجوانمردیها و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که "مسیح رشت" شود...
زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند داروخانه آرسن تبدیل شد به قبله و ماوای بیپناهان و مستضعفان رشت .
اما آرسن خسته نشد،
آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد که داروخانه او تبدیل شد به اولین داروخانه شبانه روزی ایران ...
مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرسن هجوم می آوردند ...
آرسن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمود، بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت، پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شد...
پس از رشت آرسن تلاشی وافر برای تاسیس سرای سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد ...
و هر سه بنای خیر آرسن
تا کنون به فعالیت خود ادامه میدهند
هم داروخانه شبانه روزی رشت
و هم سرای سالمندان رشت
و هم سرای سالمندان کهریزک
در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار درگذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت ...
روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد
جا برای سوزن انداختن نبود
مردم گیلان از هر فرقه و آیین آمدند و عظمتی خلق شد
بنام "تشییع مسیح رشت"
جنازه ساعتها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمیکرد
بر روی تابوت یک مسیحی
چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود
مردم تکبیر گویان و با فرستادن صلوات جنازه یک ارمنی را تشییع میکردند
در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابرمرد در قبرستان ارامنه را نمیدادند
و میخواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند
اما با میانجیگری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید
ساعتها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند
و آنروز مسلمان و ارمنی یه کعبه داشتند و آنهم کلیسای کوچک رشت بود
نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همانجا دفن کردند
آری آرسن میناسیان عنوان "مسیح رشت" را پیدا کرد و در هنگام مرگ سر سوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت
اما دنیایی را در سوگ خود نشاند...
آزادگی به دین و مذهب نیست
همینکه در خدمت خدا
و خلق خدا باشی کافیه...
☘ انسانیت دین نمیشناسد ☘
بد نیست در انتها این شعر که منتسب به پروین اعتصامی است هم آورده شود :
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت ، هم کلید زندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست ،آنهم ارمنیست .
https://eitaa.com/jygu9ojj
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 یک خنده هم میتواند تو را شریک گناه دیگران کند
https://eitaa.com/jygu9ojj
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حواستون به سکه هایی که میخرید باشه
https://eitaa.com/jygu9ojj
⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━━━━═━