eitaa logo
گزیده های ایران بانو
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
80 فایل
این کانال بمنظور ارسال مطالب ناب و برگزیده تشکیل شد بازنشر پیامها_گسترش دانایی 09113533122
مشاهده در ایتا
دانلود
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 نماهنگ زیبا با صدای محمد اصفهانی 🎤 به مناسبت عید مبعث🌺 .#
جمعه ها با گاهنامه ی مدیر🌺🙏👇
*فرهنگ سه خطی* *نشر:* گاهنامه مدیر ■روزی "فرانس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گريه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گريه‌ی دخترک را جويا می شود. دخترک همانطور که گريه می کرد پاسخ می‌دهد: "عروسکم گم شده..." @gahname_modir □کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد: "امان از اين حواس پرت... گم نشده، رفته مسافرت!" دخترک دست از گريه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد: "از کجا می‌دونی؟!" کافکا هم می گويد: "برات نامه نوشته و اون نامه پيش منه...!؟" ●دخترک ذوق زده از او می پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه، کافکا می‌گويد: "نه، توی خونه‌ست، فردا همین موقع همينجا باش تا برات بيارمش." ○کافکا سريعاً به خانه‌اش باز می‌گردد و مشغول نوشتنِ نامه می‌شود و چنان با دقت، که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است...! اين نامه‌ نويسی از زبان عروسک را به مدت "سه هفته" هر روز ادامه می‌دهد و دخترک در تمام اين مدت فکر می‌کرده آن نامه ها به راستی نوشته‌‌ی عروسکش هستند...! ■در نهايت کافکا داستان نامه‌ها را با اين بهانه‌ی عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پايان میرساند. اين ماجرای نگارش كتاب *"کافکا و عروسک مسافر"* است. □اينکه مردی مانند فرانس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را در زمان بیماری، صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه ها را به گفته‌ی نامزدش دورا، با دقتی حتی بيشتر از کتاب ها و داستان هايش بنويسد، واقعا تأثيرگذار است. دخترک واقعاً باورش شده بود، اما باورپذيری بزرگترين دروغ هم، بستگی به صداقتی دارد که با آن بيان میشود. ●"امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟!" اين دوّمين سوال کليدی دخترک بود! و او (کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بی هيچ ترديدی گفت: "چون من نامه رسان عروسک ها هستم." کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت؛ از آن رو که روحیات لطیفش این اجازه را نمیداد و متاسفانه دنیا، خیلی زود و در جوانی او را از دست داد. ○جامعه‌ای که در آن راه‌های طولانی، راه‌های کم ‌رفت و آمد و خلوتی شده، جامعه‌ای که در آن هیچ‌کس حوصله‌ی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعه‌ای *استتوسی* (status) است. جامعه‌ای که برای رسیدنِ به هدفش فقط به اندازه‌ی خواندنِ همان سه خطِ بالای *استتوس‌ها* زمان می‌گذارد، جامعه‌ی مبتلا به *«فرهنگِ سه‌خطی»* است...! ■ما مردمی شده‌ایم لنگه‌ی پینوکیو، که دوست داریم طلاهای‌مان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم! مردمی که دنبالِ گلدکوئیست و شرکت ‌های هرمی مشابه می‌افتند، یک جای کارِشان *لنگ* می‌زند. آن جای کار هم اسم‌اش *«فرهنگِ شکیبایی»* است. □ *فرهنگ سه‌خطی* به ما می‌گوید که اگر نوشته‌ای بیش‌تر از سه سطر شد، نخوان! *فرهنگِ سه‌خطی* به ما می‌گوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است پس یا بی‌خیال‌اش بشو یا سراغِ میان‌بُر بگرد! *فرهنگی سه‌خطی* است که نزول‌خوری دارد، گرانفروشی دارد، کلاه برداری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بی‌سوادی دارد، رشوه دارد، پولشویی دارد، پارتی بازی دارد، رانت خواری دارد، حق‌خوری و هزار جور دردِ بی‌درمانِ دیگر دارد. *فرهنگی سه‌خطی* است که اینهمه آدمِ بی‌کار دارد. آدم‌های بی‌کاری که توقع دارند دو ساعت در روز کار کنند و ماهی چند ده میلیون درآمد داشته باشند! ●یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمی‌رسد. آن پُل، همان *فرهنگِ شکیبایی* است. جامعه‌ای که همه چیز را ساندویچی می‌خواهد، در مطالعه؛ سه خط استاتوس برایش بس است. در ازدواج؛ بین عشق و نفرت‌اش ده ثانیه زمان می‌برد. در سیاست؛ بینِ زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافی ست. در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد. در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایش یک مدرک ساختگی فاصله دارد، در هنر؛ از گم‌نامی تا شهرت‌‌اش، به اندازه‌ی یک فیلم دو دقیقه‌ای در یوتیوب است! ○ *فرهنگِ سه‌خطی* به من اجازه می‌دهد چیزی را نخوانده، بپسندم. موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم. راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم. دارویی را نخورده، تجویز نمایم. نظری را ندانسته، نقد کنم و ... ■ *فرهنگِ سه‌خطی* به من اجازه می‌دهد به هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌ام متوسل شوم. چون حوصله‌ی راه‌های درست را "که طولانی‌تر هم هست" ندارم! □همین *فرهنگ سه خطی* هست که باعث شده کار را درست انجام ندهیم ولی کلاس و ژست انجام کارمان بی نظیر باشد، چون ساده ترین بخش کار همین هست... *فرهنگ سه خطی:* ... و آنکه امان از *فرهنگ سه خطی*... ___ *بازنشر پیام = گسترش دانایی* ___ 💠
🌿هر فرصتی که برای خوش بودن به دستت آمد از دست نده هیچ کس نمیداند پایان کار به چه صورت خواهد بود. 🟨🟨🌿🟨🟨
زمانی که دوچرخه به تهران آمد برخی مردم به آنهایی که دوچرخه سوار می‌شدند "بچه شیطان" و "تخم جن" می‌گفتند و معتقد بودند که راکبین از طرف شیاطین و پریان کمک می‌شوند چون بغیر از این کسی نمی‌تواند روی دو چرخ حرکت بکند و دلیلشان هم این بود که می‌گفتند مرکبی که اگر کسی آنرا نگه ندارد، خودش نمی‌تواند خودش را نگه دارد چگونه می‌تواند یکی را هم بالای خود نشانیده راه ببرد؟! پس این کار ممکن نیست مگر آنکه خود آن روروئک را جنیان ساخته و راکبین آنها نیز بچۀ جن ها و شیطان ها می‌باشند. چنانکه اولین باری که این مرکب به تهران آورده شد دو پسر بچۀ انگلیسی با شلوارهای کوتاه در میدانِ مشق آنها را به نمایش مردم گذاشتند . پیرها و سالمندانی که به تماشایشان رفتند بسم الله و لاحول گويان و شگفت زده که گویی به تماشای غول و آل و پریزاد رفته اند باز میگشتند و آمدن دوچرخه را یکی از علائم ظهور میگفتند. 📚طهران قدیم؛ جعفر شهری
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشپزی روستایی❤️ مرغ پرتقالی بفرمائید نهار🌹