eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
10 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
295 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چه رویایی ست صبح بخیرهایت طمعی دارد مانند زندگی فقط برای من تکرار کن ...
نیایش صبحگاهی آمرزگارا بال‌هایم را بگشا آموزگاری کن تا به آسمانت راهی بیابم ما را پرواز ناکرده نمیران بال‌های ما کوچکند و آسمان تو بزرگ بال در بال ما ده. آمین
جز کوی تو،دل را نبُود منزل دیگر گیرم که بُود کویِ دگر،کو دلِ دیگر؟!
خنده ات زیباترین هدیه ی خدا به زمین بود، وقتی در چشم من نگاه می کنی و لبخند می زنی با خودم می گویم " تو که برای من می خندی تمام دنیا همینجاست.. کنار همین خنده ها" من فقط می خواهم جایی باشم که صدای خنده ی تو فضای آن جا را برایم پُر کند. فرقی ندارد آن جا یک خانه ی بیست متری باشد یا بهشت.. از تمام عالم همین "تو" که برای من بخندی کافیست...
میشه خسته نشی؟! یادم میاد وقتی بچه بودم، یه شب که پدرم از سرِ کار خسته و بی‌حال رسید خونه وقتی من رو دید بغلم کرد و گذاشت رو دوشش. از یک متر رسیدم به دو متر‌ و احساس بزرگی کردم. سقف آرزوهام، سقف خونه‌مون بود. آرزو کردم دستم رو بتونم بزنم به سقف... برای همین دستم رو دراز کردم تا دستم بهش برسه، نرسید. پدرم خسته شده بود، ولی بهم نمی‌گفت. خستگی رو از کوتاه شدن قدم فهمیدم. از اینکه دیگه نمیتونست کاملا صاف بایسته تا من دستم رو به سقف برسونم‌. برای همین سرم رو آوردم پایین و بهش گفتم: میشه خسته نشی؟! خندید. پدرم قوی‌ترین و خستگی‌ناپذیرترین مرد دنیا بود، چون زانوهام رو گرفت و بلندم کرد. خیلی راحت دستم به سقف رسید... خیلی راحت به آرزوم رسیدم. بعد از اون این سوال شد تیکه‌کلامم. از همه می‌پرسیدم. ولی همه لبخند نمیزد، همه ادامه نمیدادن. هر‌چی گذشت معنی خستگی رو بهتر فهمیدم‌. بهتر فهمیدم فقط جسم آدم نیست که خسته میشه، فقط دست و پا و بدن نیست که کوفته میشه. آدما روحشون هم خسته میشه، دلشون هم کوفته میشه و این همون چیزیه که آدما رو از پا میندازه. از پا انداختم، یه روز خسته شدم از صبوری کردن، از جنگیدن، از ادامه دادن، از زندگی کردن...‌ هزار نفر خستگیم رو دیدن، هزار نفر بهم گفتن «میشه خسته نشی» ولی لبخند نزدم ولی ادامه ندادم‌ تا اینکه تو اومدی. خستگیم رو دیدی، خستگیم رو فهمیدی، با خستگیم خسته شدی. سرم رو‌ گذاشته بودم رو پات که پایین رو نگاه کردی و گفتی «میشه خسته نشی» لبخند زدم، روحم سبک شد... اون‌قدر که پرواز کرد و دستش خورد به سقف... تو اون یک نفری که به خاطرت خسته نمیشم. فقط یه سوال دارم ازت: میشه از دوست‌‌داشتنم خسته نشی؟
زان شبی که وعده کردی روز بعد روز و شب را می شمارم روز و شب ~ مولانا
هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را، حتا تیرگی های روحش را بپرستد. خدا بسازد از آدمی که می داند آسمانی نیست. نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتن آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تنِ او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. دل خوش کند حتا به بوسه های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی. هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می شود.
این بار برای من یک‌ سبد بوسه بیاور پیشانی خواب هایم را ببوس پیله ی تنهایی من؛ جهانِ‌ اندک من را همین خیال تو می‌سازد هر شب بیا اگر‌ مسیر جهانم را از یاد نبرده ای
دست هایت را می گیرم و با هم به شلوغ ترین جایی که می شناسم می رویم میان این همه آدم که هیچ کدام روزشان را با بوسه آغاز نکرده اند در آغوش می گیرمت ،میبوسمت .. خدا را چه دیدی شاید دیوانگی مان مسری باشد!!
‌ یکی باید چشم های آدم را دوست داشته باشد و یکی باید صدای آدم را دوست داشته باشد و یکی دست هایش را و یکی لبخندهایش را و یکی باید آن طرز قدم برداشتن آدم را و یکی باید آن طرز سر خم کردنش را... یکی باید آن طرز کوله پشتی بر کتف انداختن آدم را دوست داشته باشد و یکی عطرش را... یکی باید آن طرز سلام کردن آدم را و یکی باید آغوش آدم را و یکی باید آن بوسه های بی هوا را و یکی باید چشم های آدم را، نه؛ چشم ها را که گفته بودم، یکی باید نگاه های آدم را دوست داشته باشد... و همه این ها باید یک نفر باشند؛ فقط یک نفر...
Your life does not get better by chance . it gets better by change زندگيت شانسى بهتر نميشه. زندگى با تغيير هست كه بهتر ميشه.