eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه ای می سازم از رویای تو تا در آن باشم فقط لیلای تو موجِ غم وقتی به پا خیزد خوشا قطره باشم در دلِ دریای تو آرزو کردم عزیزم از خدا تا که باشم جزیی از دنیای تو من تصور می کنم با روی خوش در کنارم روی خوش سیمای تو شعرهایم وقفِ تو ای نازنین می نویسم عشق را در پای تو همچو مرغی می کشم پر از خودم تا کنارِ مردِ دل آرای تو زندگی خوب است اما واقعا نیست این در طالعِ فردای تو 🌹🌹🌹
امروز من و باده و آن یار پری زاده احسنت زهی خرم شاباش زهی باده بازیم یکی عشقی در زیر گلیمی به بر حلقه هر جمعی بر رسته هر جاده این حلقه زرین را در گوش درآویزم یعنی که از این خدمت آزادم و آزاده عشق من و روی تو از عهد قدم بوده‌ست روی من از اول بد بر روی تو بنهاده
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم تا گاه به کویت گذری داشته باشم گر دولت دیدار تو در خانه ندارم ای کاش که در ره‌گذری داشته باشم از فیض حضور تو اگر دورم و محروم از دور به رویت نظری داشته باشم گویند که یار دگری جوی و ندانند بایست که قلب دگری داشته باشم از بلهوسی‌ها هوسی مانده نگارا وان این که به پای تو سری داشته باشم تاریک‌شبی گشت شب و روز جوانی ای کاش امید سحری داشته باشم در مجلس ارباب تکلف چه بگویم در میکده باید هنری داشته باشم بگذار که از دوستی باده‌فروشان رگبار غمت را سپری داشته باشم هم‌صحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ من از تو نباید خبری داشته باشم؟ بسیار مکن ناله که این شعله «عمادا» می‌سوزد اگر خشک و تری داشته باشم
امشب زده ام فالی مستانه تراز هرشب دیوانه شدم امشب دیوانه تراز هرشب در این صدف عشقم گوهرشده ای جانا دردانه شدی امشب دردانه تراز هرشب
عاشق نشدی زاهد ، "دیوانه" چه میدانی ؟ در شعله نرقصیدی، "پروانه" چه میدانی ؟ لبریز می ِ غم ها ، شد ساغر جان من خندیدی و بگذشتی، "پیمانه" چه میدانی؟ یک سلسله دیوانه افسون نگاه او ای غافل از آن جادو "افسانه" چه میدانی؟ عاشق شو ومستی کن ترک همه هستی کن ای بت نپرستیده ! "بتخانه" چه میدانی ؟ تو سنگ سیه بوسی،من چشم سیاهی را مقصـــود یکی باشد ، بیگانه چه میدانی؟ من مست می عشقم، بس توبه که بشکستم راهم مزن ای عابد ، "میخانه" چه میدانی ؟ ضایع چه کنی شب را،لب ذاکر ودل غافل تو ره به خدا بردن مستانه چه میدانی ؟ روزی که فرو ریزم بنیاد تعصب را دیگر نه تو میمانی، نه ظلم و پریشانی
راز آن چشم سیه، گوشۀ چشمی دگرم کن بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم یک جرعۀ دیگر بچشان، مست ترم کن شوق سفرم هست در اقصای وجودت لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری از صافی عشقم ده و عین هنرم کن صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست بارانِ منِ خاک شو و بارورم کن افیون زدۀ رنجم و تلخ است مذاقم با بوسه ای از آن لب شیرین، شکرم کن پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن شرح من و او را ببر از خاطر و در بر بفشارم و در واژۀ تو، مختصرم کن
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
یعنی دوباره می شود شانه به شانه در شهر دستم را بگیری عاشقانه؟ در کوچه ها دیوانگی مان گل کند باز با بوسه ای که می زند پنهان جوانه اما برایت تازگی فرقی ندارد لختی موهایم که می ریزد به شانه هستی کنارم ، هستی ، اما بی تفاوت این روزها دیگر نمی گیری بهانه هر بار خوابم می برد در انتظارت وقتی که شبها دیر می آیی به خانه آهنگشان انگار آهنگ جدایی ست این روزها ، این روزهای بی ترانه من مرغ عشقم ، حق بده از غم بمیرم وقتی نباشد جفت من در آشیانه
بخواب آرام ای عشقم که من بیدار بیدارم فراقت تا سحر هر دم کند بیمار بیمارم بخواب آرامِ جانِ من کنارت بودم و هستم بخواب آرام من امشب چو هر شب سخت هوشیارم تمام هستی ام خوابی ، برایت شعر می گویم بخواب آرام تا فردا که من مشتاق دیدارم میان سینه ام بغضی دل من گریه می خواهد ز ترس بودن بی تو ، ز فکرش نیز بیزارم دلم تنگ است می دانی که بی تو هیچ و تنهایم نگر بر تلخی ام بی تو به این روز و شب تارم به چشمانت قسم عشقم که بی عشق تو میمیرم فدای پاکیت گردم گل زیبا و بی خارم تمام آرزوی من ، بخواب آرام چون هستم نوازش می کنم مویت بخواب آرام ، بیدارم 🌹🌹🌹
امشب به خوابم بیا. ابری در چشمهایم مانده که بی شانه هایِ تو نمی بارد... 🍂
می شد ای کاش که سجاده ی من کوی بود جای تربت سرِ من بر سرِ زانوی بود می شد ای کاش مُؤذن که اذان گفت کمی به لبش “حولِ ولا قوة " بازوی بود شاخصِ قبله نما ، غرب ،شمال، شرق، جنوب قبله ام کاش میانِ خمِ ابروی بود در قنوت هر که دعایی و دعایم شده این می شد ای کاش که این شاعره بانوی بود شده این حسرت یک عاشقِ دل خون که شبی تا سحر پرده نشین ،معتکف کوی بود ... 🍁
هر چیزی که به تو ربطی داشته باشد دوست داشتنی است از دلتنگی ام بگیر تا جای خالی ات... ♥️
چه سكوتي است ميان تو و اين حس دلم ... من پر از حرفم و تو جذب رویا شده اي ... من كه در عكس تو تكثير شده اشعارم ... تو همان شعر مني ، گل ب خرامان شده اي ... آسمان بغض كند از خم ابروي كمانت ... اسمان نيست به كارم ، كه تو باران شده اي ... غزلم پيش كش آن خم ابروي تو دوست ... چو كماني است ك در تارك اوهان شده اي ... من مصمم شده ام عاشق عشقت باشم ... غصه بست است چرا سر به گريبان شده اي ... من و اين دفتر شعرم ، قلمش عشق تو شد ... تو ببين اخر هر بيت نمايان شده اى.. 
نقش آغوشت کشیدم اتفاق افتاد عشق بوسه های داغ چیدم اتفاق افتاد عشق هر چه از زلف پریشانت پریشان تر شدم چون به چشم تو رسیدم اتفاق افتاد عشق
گفتم دلبر امشب از همیشه شب تره! انگاری یجور غمِ سنگین نشسته تو دلِ آسمون... دستشو گذاشت تو دستم گفت: آسمون همون آسمونِ ، شهر همون شهرِ ، مردم همون مردم... فقط کمی خسته ای ، دلتنگی! با لبخند ملیحی سرشو برگردوند سمتم و گفت ببین... دستتو گرفتم ‌هنوزم دلگیرِ این شهر؟ لبخندم کش اومد، گفتم هیچوقت زندگی دلگیر نمیشه وقتی یکی همه جورِ حالتُ از بَر باشه دلبر.. ♥
تربت بیاورید که خاکی به سر کنیم ... جامانده ایم، حوصله شرح قصه نیست! 💔
و تو تا آخر عمر درگیر من خواهی بود و تظاهر میکنی که نیستی من میدانم به کجای قلبت شلیک کرده ام تو دیگر خوب نخواهی شد ..
تو با کدام زبان صدایم می‌زنی سکوت تو را لمس می‌کنم به من که نگاه می‌کنی به لکنت می‌افتم زبان عشق سکوت می‌خواهد زبان عشق واژه‌ای ندارد غربت ندارد..‌
باز با آیات عشقت مست و بیمارم نکن شعر، خوابم میکند ، آرام، بیدارم نکن دوستت دارم بماند وقت دیگر، وقت هست بیقرارم مثل هرشب، خوب من، زارم نکن کار دستم میدهد اینگونه خواهشهای تو راحتم بگذار جانم، پای در کارم نکن عاشقی آسایش من ، عشق کابین من است جان من با واژه های داغ، بیزارم نکن سرخوش از گلبار شعرم ، بیخود از خود میشوم من پر از آرامشم امروز را هارم نکن من زمینی نیستم شاید، سکوتم بهتر است خواهشن دست مرا ول کن، گرفتارم نکن من " پریناز " غزلهایم، چرایش را نپرس با دلیل و حرف و منطق ، باز آزارم نکن۰
در میاڹ خاطراتم ، با تو خلوٺ مے ڪنم.. بے قرار و بے صدا از عشق صحبٺ مے ڪنم ...  رو بہ قبلہ مے نشینم ،..قبلہ ے چشماڹ تو... آه را در سینہ ے داغم، تلاوٺ مے ڪنم...  بے تو لبریز تمناے شقایق مے شوم.. دشٺ احساس و نگاهٺ را زیارٺ مے ڪنم...  در حضور آسماڹ و بستر رنگیڹ ڪماڹ... حق رنگ چشم شب را ،مڹ رعایٺ مے ڪنم..  هر چہ دارم مے سپارم باز امشب، دسٺ تو... باز هم یاد تو را غرق خجالٺ مے ڪنم. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
آن حالت عاشقانه مخصوص تو بود لرزیدن قلب و شانه مخصوص تو بود مضراب ،میان ضربه ای خوابش برد باران و شب ترانه مخصوص تو بود در خشکی ذهن مردمان روییدم روییدن آن جوانه مخصوص تو بود ای دلخوشی ندیده ام می دانی؟ تنها خوشی زمانه مخصوص تو بود من دلخوش دیدار نگاهت بودم دلخواهی بی بهانه مخصوص تو بود دیوانه ام و فقط تورا میخواهم این جمله ی عاشقانه مخصوص تو بود
بسم الله الرحمن الرحیم ✅نهج البلاغه شناسی ◀️حکمت پنجم : ارزش علم ودانش وتفکر در آن. الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ وَ الآْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ؛ دانش، میراثی گرانبها و آداب، زیورهای همیشه تازه و اندیشه، آیینه ای شفاف است. باسلام خدمت همه دوستان بزرگوار صبحتون مهدوی و روزتان سرشار از عشق الهی روز خوبی همراه با سلامتی وموفقیت برایتان آرزومندیم
قوی کسی است که, نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند، و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!! هر گاه زندگی را جهنم دیدی, سعی کن پخته از آن بیرون آیی... سوختن را همه بلدند!! زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!! با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد... یکی رفت و، یکی موند و، یکی از غصه هاش خوندو یکی برد و، یکی باخت و، یکی با قسمتش ساختو یکی رنجید، ""یکی بخشید"" یکی از آبروش ترسید یکی بد شد، یکی رد شد، یکی پابند مقصد شد تو اما باش، """خدا اینجاست...!!
خدایا نصیرمان باش تا بصیرگردیم ؛ بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم؛ خدایا ای نام تو شیرین ؛ ای ذات تو دیرین ؛ خوشم که معبودم تویی؛ خرسندم که مقصودم تویی ؛ نه دوری که نخوانمت ؛ نه مجهولی که نشناسمت ؛ خدایا غم را ازسینه ام بزدای ؛ زبانم را از دروغ و تهمت نگه دار؛ اگر نعمتم بخشیدی، شاکرم کن؛ اگربه بلاافکندی ،صابرم کن؛ اگر آزمودی ،پیروزم کن روزتون پر از معجزات الهی