eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و آنگاه که دشمنی ورزیدند... مرا ب کویر قلب تو تبعید کردند... اگر می دانستند بهشت را برایم رقم زدند...از غصه دق می کردند...😊😏
مادرم هیچوقت بمن نگفت دوستم دارد وقت نداشت..... دستش همیشه بند بود . بند بستن بند کفشهای من که گره زدن بلد نبودم دستش بند دکمه ی روپوش خواهرم بود بند مشقهای برادرم. من اما دوست داشتنش را زنگ های تفریح در سیب قرمزی که ته کیفم گذاشته بود گاز می زدم.
اشک گاهی از لبخند با ارزش تره چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خواهی از دستش بدی..  
『♡』 میگن با هرڪسےدوست بشے شڪل وفرم اونو میگیرے فڪرشو بڪن اگہ باخدا دوست بشےچه زیبا شڪل میگیرے.....🙂
شبت بی شب بخیر من بخیر باشه عزیز من‌...
بند ِ دل ِ من به لبخندهای تو بند است برای دوست داشتنت اما لبخندهایت را نه دلت را لازم دارم! ...
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید من شبم تو ماه من بر آسمان بی‌من مرو 👤 مولوی
❤️ + چه جوری انقدر آرومی؟ • اگه توهم دلت بند کسی بود که آرامش محضه، همینقدر آروم بودی.... ♥️♥️
بیا که هر دو به نوعی به شانه محتاجیم دوباره موی تو و حال من پریشان است!
❗️ گفت: کاخ سفید اعلام کرده که ایران قبل از انعقاد قرارداد برجام هم آن را نقض کرده بود! ⁉️ گفتم: قراردادی که هنوز منعقد نشده را چگونه نقض کرده است؟! ❗️ گفت: ترامپ دو هفته قبل امام خمینی را هم تحریم کرده بود! ⁉️ گفتم: اوایل ریاست جمهوریش هم فکر می‌کرد سردار سلیمانی همان سلیمانیه عراق است! ❗️ گفت: حالا مگه مجبوره حرف بزنه که اینجور آبرو‌ریزی به بار بیاره؟! ⁉️ گفتم:‌ بچه‌ای از پدرش که در حال رانندگی بود پرسید؛ رود آمازون کجاست؟ باباش گفت نمی‌دونم! پرسید؛ دیوار چین کجاست؟ گفت نمی‌دونم! پرسید؛ حروف فارسی چندتاست؟ گفت نمی‌دونم! مادرش گفت؛ بچه جون آنقدر سؤال نکن حواس بابات پرت میشه. بابا گفت چیکارش داری؟ بذار سؤال کنه معلوماتش زیاد بشه! ༻༻༻༻༻
🌸✨🌸✨🌸 حتما كه نبايد كلمه ى دوستت دارم را ... به زبان آورد ... اصلا دوست داشتن گفتن نمی خواهد... فهميدن می خواهد... من با صبح بخير ... و شب بخير گفتن ها... مواظب خودت باش گفتن ها... با نگرانى هايم... دلتنگــ شدن هايم... حسادت هاى لو رفته ام... پرواز كردن براى لحظه اى ديدنت... و آن خنده هاى از ته دلى ... كه در زمانِ با تو بودن می کردم... بارها و بارها فرياد زده ام ... دوستت دارم... دوست داشتن را فقط بايد فهميد... 🌟 🌟 ✨🌸✨🌸✨
می توان با دست های تو گره از کلاف دلتنگی باز کرد و بافت هزار رویایِ در آغوش کشیدنت را.. باید از سر گرفت هر شب رج به رج خیال آمدنت را....
هر شب دلم بهانه‌ی تو... هیچ!!! بگذریم!..... امشب دلم دوباره تو را... هیچ!!! شب بخیر!..... 💕 💕
تو دوست داشتنی ترين پيچكی هستی كه دلم می خواهد به دست و پای زندگيم بپيچی و مدام قد بكشی در لحظه هايم و حالم را خوب تر كنی...
✨ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می فشارمت، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت، اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان در باغ دل بکارمت، اما ندارمت می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت 💚
📖سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران... به نظرتون کارخوبیه؟؟ کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟ ❌اکثر دانشجویان مخالف بودن!!! بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!" بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!! تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📝⛔ همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمیداد... یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما مسئول برگه هایمان بودی؟؟؟ استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋ استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟ همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ ✍گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... . هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... . استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با تکه تکه های برگه ها برگشت ... استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن! دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. ⚠برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید، ⁉پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟ بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!! 🌷تنها کسی که موافق بود .... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود. شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون ... زهیر معصومی فرزند شهید ابراهیمعلی معصومی قائم مقام تیپ یکم عمار و فرمانده گردان کمیل لشکر ۲۷محمدرسول الله.ص
√•°••°•°••°√ مرا ، دمی ز کمندِ غمت رهایی نیست ، که بوده این دل ما دم به دم گرفتارت ... "
دردا که دردِ عشق تو از گفتگو گذشت وز عمر من مپرس که آبی به جو گذشت هر کس نشان من ز تو پرسد همین بگوی "دیوانه ای که عاقبت از آبرو گذشت"
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم تو بدیدم نه ماند و نه
💕 گـفتند یڪ بیت زیبـا بگو از دلبرت قلـم افــتــاد ز دستم مات تـصویــرش شــدم .....👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
انّی وُلدت لکی أحبّک... زاده شدم تا تو را دوست بدارم 💕 #محمود_درویش 💕
با خنده کنارم بنشین هم سخنم باش لب باز کن و شاهد شاعر شدنم باش