وَصف از چشمت کنم یا از لب و ابروی تو
پیچ خورده گیسوانی لابه لای مویِ تو
ای تو زیباتر ز هر زیبای دنیا آمده
جای میوه میبُرد دست مرا چاقوی تو
#علی_جعفری
همه ی دل خوشی ام آخر شب ها این است
دو سه خط با تو سخن گفتن
و آرام شدن
#حسین_رضاییان
شب های بی تو
داستانیست دنباله دار
که همچنان در پایان داستان نوشته است
ادامه دارد...
عشـــق یعنی تپش قلبـــی❤️
کہ فرسنگ ها دور
برایت بی بهانہ
آهنگ زندگــی را
می نـــوازد ...😍
دلم بهانه تو را دارد❣
تویی که بودنت یه دنیا آرامشه❣
نوازشت بهم زندگی میده❣
هرلحظه کنارتو بودن❣
می ارزه به تمام نداشته های دنیا💕❣💕
💝
به ستارهها نگاه میکنم
و به ستاره درخشانی که در زندگیام دارم، فکر میکنم
به تو
شب بخیر 😻💋 ♡°°
🔹ای دل بیا به رسمِ قدیمی سلام ڪن
✨صبح ست مثل باد و نسیمی سلام ڪن
💫برخیز نوڪرانہ و با عشق ، خدمتِ
🔸اربابِ مهربان وصمیمے سلام ڪن
السلام_علیک_یاسیدالشهدا✋️
صبحتون_حسینی ⛅️
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی❤️💋
صبح بخیر نفسم♥️
『♡』
تابستان که میشود
دلم شور میزند
نکند طعم گیلاس های بازار
مرا از یاد تو ببرد..
#عباس_معروفی
💌
🙏🙏🌸🌸
اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد
مبارک باشد اما دلبری اندازهای دارد
مجذوب_تبریزی
♡أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
سرِ دوراهی
"جنت"
وَ "دیدن
تو حسین" ! ..
من اختیار ،
در این انتخاب می خواهم
الٰلّٰهُمَ اَرْزُقْنٰا زیّٰارة الْحُسَیْن
#پناه_دلم_حسین❤️•~°
برای پنجرهخانه ماه کم دارم
کنار من بنشین، تکیه گاه کم دارم
بخند یاد تو را در دلم ذخیره کنم
برای روز مبادا پناه کم دارم
مسیر عقل کماکان به هیچ جا نرسید
برای داشتنت اشتباه کم دارم
برای حرف دلم لمس شانه ات کافیست
برای حرف دلم اصطلاح کم دارم
میان این همه افسوس، آرزو کم نیست
میان این همه بن بست، راه کم دارم
تو از وصال و زمانش سوال می پرسی
و در جواب تو صد سینه آه کم دارم
حساب اشک من و روزگار جای خودش
برای عدل خدا دادگاه کم دارم
علی صفری
روزی که دلت پیش دلم بود گرو
دامان مرا سخت گرفتی که مرو
حالا که دلت به دیگران مایل شد
کفش کج من راست نمودی که برو
یارو زنگ میزنه وزارت اطلاعات،
میگه طوطیم گمشده
ماموره میگه خب به ما چه؟
یاروه میگه خواستم بدونین اگه پیداش کردین
هر چی درباره نظام میگه اعتقادات شخصی خودشه 😑😂😂
☘
در حیرتم از خلقت آب،
اگر با درخت همنشین شود،
آنرا شکوفا میکند.
اگر با آتش تماس بگیرد،
آنرا خاموش میکند.
اگر با ناپاکی ها برخورد کند،
آنرا تمیز میکند.
اگر با آرد هم آغوش شود،
آنرا آماده طبخ میکند.
اگر با خورشید متفق شود،
رنگین کمان ایجاد میشود.
ولی..... اگر تنها بماند،
رفته رفته گنداب میگردد.
دل ما نیز بسان آب است،
وقتی با دیگران است زنده
و تأثیر پذیر است،
و در تنهایی مرده وگرفته است...
"باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم...🌹
تکرار میکنم
دوستت داشتنت را
در زوایایِ هزار آیینه ...
مکرر میبوسمت
پایدار می خواهمت ...
تو شیرین ترین
تکرارِ زندگی منی ... 🙈♥️
🔴آقای زورو (zorro)
🔶جثه ریزی داشت و مثل همه بسیجی ها خوش سیما بود و خوش مَشرَب. فقط یک کمی بیشتر از بقیه شوخی میکرد. نه اینکه مایه تمسخر دیگران شود، کهاصلاً این حرف ها توی جبهه معنا نداشت. سعی میکرد دل مؤمنان خدا را شادکند.
🔶از روزی که آمد، اتفاقات عجیبی در اردوگاه تخریب افتاد. لباس های نیروها که خاکی بود و در کنار ساکهای شان افتاده بود، شبانه شسته میشد وصبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف غذای بچهها هر دو، سه تا دسته، نیمههای شب خود به خود شسته میشد. هر پوتینی که شببیرون از چادر میماند، صبح واکس خورده و برّاق جلوی چادر قرار داشت...
🔶او که از همه کوچکتر و شوختر بود، وقتی این اتفاقات جالب را میدید، میخندید و میگفت:" بابا این کیه که شب ها زورو بازی در میآره و لباس بچهها و ظرف غذا را میشوره؟"
🔶و گاهی هم میگفت: "آقای زورو، لطف کنه و امشب لباس های منم بشوره وپوتین هام رو هم واکس بزنه."
🔶بعد از عملیات، وقتی "علی قزلباش" شهید شد، یکی از بچهها با گریه گفت:" بچهها یادتونه چقدر قزلباش زوروی گردان رو مسخره میکرد؟ زورو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگم."
😊🌺😊🌺😊🌺