فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باتو شوری درجان دارم
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را
مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
بـــه تــــو اصرار نکرده است فـــرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گــم کرد خداوندش را »
4_517825064209482550.mp3
5.87M
حلالم کن
آهنگ قشنگی که حال دل آدمای دل خسته است..
تقدیم به وجود مهربان شما بزرگواران
شبتون بخیر
میشود مایل به عاشق درد در هر جا که هست
جانِ سختِ عاشقان آهنربای دردهاست
#صائب
🍁
آدم هايی هستن توی زندگی، نه نزديک، كه گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر، ولی انگار اين آدم ها هميشه بايد باشن، چسبيده به تو، چشم تو چشم با تو، همنفس با تو.
اين آدم ها انگار حق تو هستن، مال تو هستن و تو.. امروز برای من اين نقش رو داری و امان از وقتی كه اين آدم ها گم و گور بشن و نباشن، برزخ از همون موقع شروع میشه...
//۲۱》متنهای شبانه🌿
ساعت به وقت عاشقی
عاشقانت با فراقت روزگاری ساختند
هر شب از دوریِتان با گریه زاری ساختند
آهِ سردی و نگاهی سمتِ یک عکس حرم
خاطراتی زنده با آن یادگاری ساختند
خوب میدانی خدایی بی تو ما بیچارهایم
سمت مشهد بهر ما راه فراری ساختند
بغض دوری از حریمت در گلومان مانده است
پس برای ما دو چَشمِ آبداری ساختند
پادشاه عالمی و ما گدای درگهت
واقعا که هر کسی را بهر کاری ساختند
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
پرسید کرم را مرغ از فروتنی
تا چند منزوی در کنج خلوتی
دربسته تا به کی در محبس تنی
در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ
خلوت نشسنه ام زین روی منحنی
هم سال های من پروانگان شدند
جستند از این قفس،گشتند دیدنی
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر بر آورم بهر پریدنی
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟
ساعت به وقت عاشقی
عاشقانت با فراقت روزگاری ساختند
هر شب از دوریِتان با گریه زاری ساختند
آهِ سردی و نگاهی سمتِ یک عکس حرم
خاطراتی زنده با آن یادگاری ساختند
خوب میدانی خدایی بی تو ما بیچارهایم
سمت مشهد بهر ما راه فراری ساختند
بغض دوری از حریمت در گلومان مانده است
پس برای ما دو چَشمِ آبداری ساختند
پادشاه عالمی و ما گدای درگهت
واقعا که هر کسی را بهر کاری ساختند
روزهای آخر پاییز شده
و همه دم میزنند از شمردن جوجه ها
اما تو بشمار تعداد دل هایی را که
بدست آوده ای...
بشمار تعداد لبخندهایی که
بر لب دوستانت نشانده ای...
بشمار تعداد اشکهایی که
از سر شوق یا غم ریخته ای
فصل زردی بود
اما تو چقدر سبز بودی...
نگران جوجه ها نباش
آن ها را بعدا باهم خواهیم شمرد...
امیدوارم ادامه روزهای
پایانی پاییز براتون پر از
خش خش آرزوهای قشنگ باشه 🍂
✨❤️✨❤️✨
اجازه هست بگویم چه قدر مشتاقم
چه قدر عاشقِ آن خنده های برّاقم
اجازه هست بگویم چه قدر دل تنگم
برای دیدنِ رویت چه قدر مشتاقم
اجازه هست بگویم تویی امیدِ حیات
چو تشنه در طلبِ آن لبانِ رزّاقم
اجازه هست بگویم تویی دلیلِ صفا
به خاطرِ گُلِ تو پایبندِ اخلاقم
اجازه هست بگویم از آن صداقت و مِهر
برای پاکیِ روحت گواه و مصداقم
اجازه هست بگویم که اصلِ اصل تویی
چو برگه های مُعرِّف به سینه سنجاقم
اجازه هست که بی امتحان قبول کنی
چو طفلِ غم زده در آرزویِ ارفاقم
اجازه هست که نوری بنوشم از چشمت
که هر طلوعِ نگاهِ تو هست اشراقم
اجازه هست خودت حرفِ اصلی ام باشی
که دور از آن سخنانت به غصّه الحاقم
اجازه هست که منزل کنم به آغوشت
در آن مکانِ وفا خواستارِ اتراقم
اجازه هست بگویم که دوری ات سخت است
ولی همیشه وفادارِ عهد و میثاقم.
#استاد_حسینعلی_زارعی
✨🇮🇷✨🇮🇷✨
#امام_خامنه_ای
عهد میبندیم با تو یا علی
تا ابد باشیم با سید علی
سید ما بوی حیدر می دهد
بوی زهرا و پیغمبر می دهد
بهر ملتهاست او نور دو عین
می دهد بوی حسن(ع) و بوی حسین(ع)
دل چو دلتنگ خمینی می شود
راهی کوی حسینی می شود
از لبانش می تراود عطر سیب
بهر حفظش خوانده ام امن یجیب
ذکر او آرامش جان من است
چهره او روح و ریحان من است
ای خدا ، تا ظهور روی یار
قامت سید علی را راست دار
🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷
زنان عاشق، پاییز را بهانه می کنند
مردان عاشق باران را...
آذر که تمام شود
شهر به یکباره شاعر می شود!
باران و آخر پاییزو عاشقانه ها
دلت را گرم می کند
تا آخر زمستان...
مرد عاشق دلبرش باید به جانش بسته باشد
پشت خاطر خواهی اش تیر و کمانش بسته باشد
دست در دستان یارش ،سایه بان چشمها را
از نظر بازی به سمت دیگرانش بسته باشد
بازوانش حلقه ای از عشق گرداگرد دلبر
توشه ی ایثار در حد توانش بسته باشد
بی توقف می رود با شادمانی سمت بندر
کشتی عشقی که محکم بادبانش بسته باشد
عشق هرگز یک تجارت نیست تا از روز اول
هرکسی با میل خود سود و زیانش بسته باشد
جفت هم بودیم و شاید، مصلحت دانسته دنیا!!!!
در بدر باشیم و عشقی، داستانش بسته باشد....
حال من آن کودک سرگشته را ماند که مادر
می زند او را و می خواهد دهانش بسته باشد....
#محمدجواد_منوچهر
#درمان_فقط_شماييد
مهدی جان
نمی دانم دیگر
به چه دردی باید مبتلا شویم
تا بفهمیم
درمان فقط شماييد ...
آنکه از شرم گنه
باید کند غیبت منم
تو چرا جور گنهکاران عالم میکشی...؟
▪️مردم امیدوار به غیرند و ما به تو
▫️امام عصر علیه السلام
قلبِ تو
سرزمین من است
خانواده من است
ملت من است؛
قلبِ تو، قلب من است...
#سمیح_القاسم
❤️✨❤️