در ببندید و بگویید که من
جز از او همه کَس بگسستم
کَس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم..!
#فرخزاد
❄️
گاهی در زندگی بزرگترین نعمت می تواند داشتن کسی باشد
که حرفهایت را بفهمد ...
حالا اگر تو هم برایش همان یکنفر باشی که تمام حرف های گفته و نگفته اش را از زبان و چشم و حالش درک کنی ...
این کنار هم بودن به یک دنیا می ارزد ...
اصلا اینگونه آدمها وجودشان مثل سلامتی می ماند ...
اگر تمام دنیا را هم داشته باشی و کسی که تو را با تمام وجود درک کند را کنارت نداشته باشی، همیشه یک جای کارت می لنگد ...
#حضرت_زینب
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
اگر در کنار زبان فارسي و انگليسي در عابر بانکها، زبان مشهدي هم بود، انتخاب پيامهاي روي صفحه اينطور بود:
كارتته بده يره😃
حالا مُرِه نگا! رمزته بزن یره!😊
چه كار مِخِي بُكُني؟😏
بازم پول مِخِي؟😦
يره بازم كار دِري؟😒
اوجور كه تو مِپايي گمونُم قبضم مِخِي؟😠
بكش بيرون او کارت لامصبت رِه!!!!😤
خُب مگه تو پول رختي كه الان مِخِي پول وردِري؟!
(میلاد بانوی مقامومت مبارکباد)
صبر زینب راه ورسم حیدراست
اوبه صبرش کربلا را یاوراست
او به کوفه خطبه ای خواند آنچنان
گوئیا حیدر گشودست وزبان
اوعبیدالله دون را خارکرد
کوفیان را کمکمک بیدار کرد
ماراّیت لاجمیلش آنچنان
لرزه براندام دشمن کرد عیان
کوفیان ازخواب غفلت پاشدند
دشمنانش یک به یک رسواشدند
کاخ استبداد راهم برهم شکست
شام وکوفه جملگی ازهم گسست
پس چنین است زینت باباست او
درحقیقت وارث زهراست او
#امیرعلی
بوسه ات وسوسه ی حسرت لبهای من است
صورتت ماه و همه روشن شبهای من است
همه شب داغی تب چونکه ز پایم انداخت
دست گرم تو طبیب شب و تبهای من است
قبل تو بسته به شب بودم دور از خورشید
بودنت گرمی و زیبایی فردای من است
چشم تو رنگ عسل است ولی خوب بدان
رنگ چشم تو چنان آبی دریای من است
من جهانی به فدای تو چشمان خمارت کردم
گوشهٔ قلب تو را وسعت دنیای من است
همهٔ هستی من عشق تو و قلب تو شد
جز به عشق تو مگر درسر و سودای من است
هرکجا مینگرم باز تو را میبینم
غرق هم گر بشوم باز تو را میبینم
تو که دریایی و من سنگ به آب افتاده
هرکجا باز روم باز تو را میبینم
من که محکوم به حبس ابدم درقبلت
سر به دارَم بِدَهی باز تو را میبینم
بی هوا دل مبری از دل هر رهگذری
ناگهان دور شوی باز تو را میبینم.
#رومینا_معین_زاده
بی تو دلم نیمه شبی سوی دشت / پر زد و آواره شد و بر نگشت
لذت بیداری شبها تویی / تازه ترین اصل تمنا تویی
چشم تو آغاز پریشانیم / دوری تو علت ویرانیم . . .
💞💞🍃🍃
💞💍⭐️
💍⭐️
⭐️
عشق تُ ❤️
مثل هواے دم صبح میماند 🍃
تازه ام مے کند ! 🌹
ڪافیست ڪمے تُ را نفس بکشم 😌
ڪافیست ریه ام را
از دوست داشتنت پُر کنم 💓
⭐️
💍⭐️
💞💍⭐️
به کدام بهانه تحریم شده ام😔
زنگ نمی زنی☹️
نمی آیی😞
و صدایت که می کنم😭
بی هیچ حرفی😓
از کنارم عبور می کنی😥
امشب بیا😍
پنج به علاوه یک شویم😊
یعنی من و چای و شعر و ...☕️
و تو🙋♂
همراه با لبخندی ظریف😄
بیا آشتی کنیم😘
تو تحریم را بردار🙃
و من🙋♀
قول می دهم به همان بیست درصد از نگاهت قناعت کنم🤗
وهرگز❗️
سمت غنی سازی بوسه نروم 🙈
😅😅😉
razavi_ir.mp3
1.83M
🎙 #صوت | این درِ خونه همیشه، بازه برای عاشقا / اینجا پیچیده عطر عشق، با گفتنِ امام رضا(ع)
🔹نواهنگی زیبا در وصف حس و حال حرم مطهر رضوی
آدمهای ساده را دوست دارم،
همانهایی که
بدی هیچکس را باور ندارند،
همانهایی که
برای همه کس لبخند دارند،
همانهایی که
بوی ناب "آدم" میدهند.
دلـــــ❤️ـــ
💚تقدیم به تمام پرستاران عزیز 💚
از آسمان پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: وسیع تر از من است
از کوه پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: مقاوم تر از من است
از آینه پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: پاک تر از من است
از آب پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: زلال تر از من است
از مادر پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: مهربانتر از من است
از پیامبر پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: از تمام یارانم به من نزدیک تراست
ازخودش پرسیدم پرستار کیست؟
گفت: خادم خدا
♡
لب های "تو"
برای خنده و بوسه و
عاشقانه حرف زدن
آفریده شده است
پس بخند و ببوس و بگو
عاشقانه ترین حرفهای جهان را..
#مینا_آقازاده
❣ ❣
🌷🌷🌷
اگر بر این باوری که سنگ برایت معجزه می کند، معجزه رخ خواهد داد.
اگر بر این باوری که آسمان برایت معجزه می کند، معجزه رخ خواهد داد.
اما آگاه باش نه سنگ از خود قدرت دارد، نه آسمان. آنچه که نیرو دارد،
باور توست.
ایمان و یقین راسخ توست.
اگر سنگ قدرتی داشت، فکری به حال خود میکرد.
معجزه زندگی خودت باش...
🌷🌷🌷
بنظرم حق هر آدمیه که یبار ینفرو با تمام وجود دوست داشته باشه و یبارم ینفر با تمام وجود دوستش داشته باشه!
حالا فکر کن چقد جذاب میتونه باشه اونی که دوستش داری همونی باشه که دوستت داره!
و چقدر دردناک میتونه باشه جزو اون دسته ای قرار بگیری که انتخاب انتخابت نباشی! زندگی و آینده و رویاتو پای ینفر بذاری که تو واقعیت حتی خودشم روی خودش کوچیکترین حسابی باز نمیکرده!!
در واقع خیلی غم انگیزه که به هزار بهونه مجبوری خودتو قانع کنی بگی نشد که نشد! لیاقت نداشت! بهترش هست! زمان بگذره همه چی حل میشه!!
اما نتونی گول حرفای خودتو بخوری
و روزات پر تنش تر بگذرن!! شباتم با فکر و خیال مضاعف!!....
اصلا آدم عاشق میشود كه تكان بخورد
كه فرق كند، وگرنه به همان صورتى كه هست دارد زندگى مىكند...
تكان كه خوردى تازه اول راه دل چسب شدن است. تكان كه بخورى گسل هاى قلبت بيدار مىشوند، آن وقت دل بستگى هاى سابقت يكى يكى زير آوار گير مىافتند و بالاى تَلّى از آوار آرزوهايت به خورشيد مىرسى. اگر رسيدن به خورشيد نمى ارزيد كه تمام درختان دستشان را دراز نمىكردند تا قد بكشند و به او نزديك و نزديك تر شوند،كوه ها از گسل ها بالا نمىرفتند تا اولين كسى باشند كه طلوع مهرش را مىبينند.
خورشيد را مىشود خواست، اما تكان كه نخورى، ميشوى درختچه ى تزيئنى گلدان پشت شيشه ى آشپزخانه يا در هيبت كوه معدنى مىشوى كه هر روز بيشتر از دلت مىكنند و كوتاه تر و كوتاه تر مىشوى.
تكان كه خوردى ناب مىشوى.
اصلا آدم عاشق مىشود كه تكان بخورد وگرنه روزمرگی را که همه بلدیم...
نیما درویش
ماه سیمای بلا خنده ی مطلوب منی
فتنه گیسوی عسل عشوه ی محبوب منی
سرو موزون غزل گویش افسون گفتار
روشنی آور گلچهره ی محجوب منی
شورش عاشقی و علت بی تابی محض
صبح آرامش بعد از شب آشوب منی
در زمانی که خیالم پی عاقل شدن است
رسم دیوانگی و مستی مرغوب منی
بی تو آواره ی دنیای به هم ریخته ام
طرح موزونی و زیبایی اسلوب منی
خاطرت جمع که این سینه فقط خانه ی توست
ماه من، همدم من، مونس من ، خوب منی
دستای تو وقتی که تو دستمه
نگاه زیر چشمی تو بستمه
باهم قدم زدن توی خیابون
چه حسیه تو نم نمای بارون
ی گوشه از پیاده رو میشینم
رویای با تو بودنو میبینم
حس میکنم کنارمی همیشه
بدون تو......محاله, نمیشه
رو بر میگردونم بروی ماهت
دست میکشم به موهای سیاهت
دودستی صورت تورو میگیرم
بهت میگم بدون تو میمیرم
حس منو تو چشمای من ببین
هیچی نگو, هیچی نمیگم, همین!!
صورت تو مثل داغ تنوره
چشات نگین و گردنت بلوره
حرارت لبای تو.......بیخیال!
بزار نریم بسمت چیز محال!
همین که حست میکنم کافیه
تقدیم تو شعرای بی قافیه
عشق یعنی در کنارش حس آرامش کنی
بوسه را پیوسته از لبهای او خواهش کنی
عشق یعنی شمع باشی وبسوزی تا سحر
با تمام ناز های دلبرت سازش کنی
عشق یعنی با وفا باشی و عشقت پاک پاک
بازوانت بهر خواب دلبرت بالش کنی
عشق یعنی صادقانه مهر ورزی بهر دوست
یک نفر باشد مرادت گرم گفتارش کنی
عشق یعنی دل یکی دلبر یکی باشد فقط
در فراقش مثل باران لحظه ها بارش کنی
عشق یعنی مثل پروانه بگردی دور یار
هی بگویی دوستت دارم و تکرارش کنی
عشق یعنی منتظر ماندن به پای لحظه ها
چشمها را مایل دیدن به دیدارش کنی
عشق یعنی محو باشی بردو چشمان سیاه
مثل یک سنگ صبور محرم به اسرارش کنی
عشـــــــــــق یعنی یک تلنگر بر تن احساس گل
عاشــــــــــــــقی یعنی بزن بر این دل دیوانه پُل
عشــــــــــق یعنی روز و شب درگیر غوغای نگاه
عشـــــق یعنی حسرت و اشک و من و اندوه و آه
عشــــــــــــــق یعنی شعر چشمان ترا باور کنم
در تب این شــــــــــــعله ها این دیدهام را تر کنم
شـــــــــــعر یعنی شعر عاشق در کتاب خاطرات
خیره بر چشمان شب با بهت و حسرت گیج ومات
عشق یعنی یک غزل در وصف دل در عمق شب
قافیه اشک و ردیفش شعله عشق است و تب...!!!
از من جدا مشو که تمنای من تویی
مهتاب خلوت شب تنهای من تویی
دانم تو آسمانی و من خاک درگهت
آرامش بهانه ی بیجای من تویی
امروز را به یاد تو می آورم بسر
آغاز روز دیگر و فردای من تویی
پیمانه ام تهی است خمارم ز هجر تو
جام و سبو و باده و مینای من تویی
پر پر کنم به راه تو گلهای عمر را
تا بوستان هستی پایای من تویی
موج بلای عشق تو جان را کشد بکام
همچون حباب دورم و دریای من تویی
خندد نسیم صبح به شمع وجود من
باز آ که آخرین دم دنیای من تویی..
امشب به یاد رویت خوابیده ام چه زیبا
شاید که من ببینم هر دم تو را به رویا
در خواب خود ببینم در ساحل تو هستم
همچون عروس زیبا در زورقت نشستم
دست تو را بگیرم ای عشق آتشینم
چشمم ببندم و باز، آرامشی ببینم
در خواب من تو یوسف، من هم شدم زلیخا
اما تو می دویدی دنبال من چه زیبا ...
لب بوسه بوسه بر لب، غرق شراب بودیم
تا صبح کنج آغوش، مست و خراب بودیم
با من بیا لب رود، پا را در آب بگذار
بر شانه ات سرم را تا وقت خواب بگذار
دست نوازشی بر مویم بکش دوباره
بشمار با خیالم تا صبحدم ستاره
هستی همیشه با من، در خواب و در خیالم
چشمت همیشه پیداست در قهوه های فالم
اصلا آدم عاشق میشود كه تكان بخورد
كه فرق كند، وگرنه به همان صورتى كه هست دارد زندگى مىكند...
تكان كه خوردى تازه اول راه دل چسب شدن است. تكان كه بخورى گسل هاى قلبت بيدار مىشوند، آن وقت دل بستگى هاى سابقت يكى يكى زير آوار گير مىافتند و بالاى تَلّى از آوار آرزوهايت به خورشيد مىرسى. اگر رسيدن به خورشيد نمى ارزيد كه تمام درختان دستشان را دراز نمىكردند تا قد بكشند و به او نزديك و نزديك تر شوند،كوه ها از گسل ها بالا نمىرفتند تا اولين كسى باشند كه طلوع مهرش را مىبينند.
خورشيد را مىشود خواست، اما تكان كه نخورى، ميشوى درختچه ى تزيئنى گلدان پشت شيشه ى آشپزخانه يا در هيبت كوه معدنى مىشوى كه هر روز بيشتر از دلت مىكنند و كوتاه تر و كوتاه تر مىشوى.
تكان كه خوردى ناب مىشوى.
اصلا آدم عاشق مىشود كه تكان بخورد وگرنه روزمرگی را که همه بلدیم...
نیما درویش