eitaa logo
درب پنجره فروشی کاویانی ﷽ 
65 دنبال‌کننده
833 عکس
391 ویدیو
0 فایل
انواع درب وپنجره آهنی چوبی آلمیونیمی (تیکمه داش)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اخبار فوری
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سامانه پیام‌رسان بانک‌های ایران و روسیه به هم وصل شد 🔹معاون بین‌الملل بانک مرکزی: از امروز سامانه‌های پیام‌رسان ملی بانک‌های مرکزی ایران و روسیه به یکدیگر متصل می‌شود. برای شروع، امشب یک بانک ایرانی و یک بانک روس نخستین پیام را تبادل می‌کند. تا دو روز آینده زمینه‌سازی برای ارتباط همه بانک‌های دو کشور فراهم می‌شود. 🔹این یک اقدام تحریم‌ناپذیر است و با امضای این توافق‌نامه، امکان اتصال پیام‌رسان‌ بانک‌های ایرانیِ خارج از کشور با ۱۰۶ بانک غیرروسی در ۱۳ کشور نیز فراهم می‌شود. این موضوع همه پیام‌های استاندارد بانکی شامل ال‌سی، حواله، ضمانت‌نامه بانکی و ... را دربرمی‌گیرد. ✅ کانال اخبار فوری 👇 https://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c
هدایت شده از سخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@sokhan_iw 🎋یارب دل ما را ✨تو به رحمت جان ده... 🎋درد همه را ✨به صابری درمان ده.... 🎋این بنده نداند ✨که چه می باید خواست... 🎋داننده تویی ✨هر آنچه خواهی آن ده... 🎋شبتون سرشار از عطر خدا ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌
از صدای گذرِ آب چنان فهمیدم تندتر از آبِ روان عمرِ گران می گذرد ... زندگی را نفسی ارزشِ غم خوردن نیست آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنظر میرسه گربه وقتی دید کبوتر نابینا است او را بوسید. حالا اصل ماجرا چیه الله اعلم باالامور👌 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷
هدایت شده از چای قندپهلو
هیچ جاده‌ای در زندگی بن‌بست نیست. اگر باور نمی‌کنی، چند قدم جلوتر برو جاده‌ی دیگری باز می‌شود. تا وقتی نشسته باشیم، همه جا بن‌بست است.. شبتون بخیر💞🌹
سلام روز پنجشنبه تون به خیر
✅هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست ... 🔸پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ... روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»