هدایت شده از پیشوا : بنیاد حضرت مهدی موعود عج
مهدی جان میلاد پدر بزرگوارتان مبارک💚✨🌺✨🌷✨
https://eitaa.com/Mahdaviat_pishva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمونی شهدا معمولی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تماشاکنید
🔰 روایت ویدئویی از افتتاح ورونمایی طرح هر لاله (شهید) مهمان یک خانه در مسجد حضرت ولیعصر(عج) محله سرچشمه شهرستان پیشوا
#خادم_الشهدای_شهرستان_پیشوا
زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماسه عظیم اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدسی شدند که پاداش آن، جاودانگی و بقا بود.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام امیدوارم که طرح هر🌷 لاله میهمان یک خانه🌷 مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد.
در ادامه این طرح با ما همراه باشید.
جهت ثبت خاطرات و عنایات شهدا و عکس یادگاری از میهمان شهید خانه خود به آیدی ذیل پیام بفرستین.
@m_shebni
خادم الشهدای شهرستان مقدس پیشوا
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ایجاد شده
لطفا ما را برای همراهی بیشتر به دوستان خود معرفی نمائید
https://eitaa.com/kadmo_shohda_pishva
این یک نمونه از تحقیق و پژوهش یک میزبان عزیز در مورد شهید میهمان عزیز شون 👇👇👇👇
شهید حسن هداوند میرزایی در تاریخ ۹/8/۱۳۳۷ در روستای قشلاق کریم آباد در یک خانواده انقلابی و مذهبی از توابع ورامین دیده به جهان گشود.
دوران دبستان را در مدرسه کریم آباد و دوران راهنمایی را در روستای جلیل آباد بسر برد پس از آن به سفارش یکی از بستگان وارد دبیرستان نظام شد و بعد از این مرحله در سال ۱۳۵۵ وارد دانشکده افسری شد
سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و یک پسر است.
در پیروزی انقلاب نقش چشمگیری داشت و از دستورات مافوق خود سرپیچی و از تیراندازی به سوی هموطنان خود و مردم بی گناه خودداری نمود.
در سال ۱۳۵۷ منزل ایشان که در نظام آباد تهران واقع بود،توسط نیروی ساواک رژیم شاهنشاهی مورد غارت قرار گرفت ولی چیزی از منزل ایشان یافت نکردند چرا که ایشان از یاران جان برکف امام خمینی (ره) بودند و اعلامیه و نوارهای زیادی در اختیار داشتند.
پس از گذشت این دوران در سال ۱۳۵۹ از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شد و با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله به جبهه اعزام شد.
در سال ۱۳۶۰ در منطقه عملیاتی میمک فرماندهی عملیات و در سال ۱۳۶۱ در عملیّات بیت المقدس فرماندهی گروهان را به عهده داشت.
در تاریخ ۲/۳ /۱۳۶۱ یک روز مانده به آزادی خرمشهر عملیّات ایشان لو رفت و توسط عراقی ها در همان روز به اسارت درآمد.
ایشان در یکی از زندان های عراق بنام صلاح الدین تکریت در بند اسارت بود،در دوران اسارت از خود گذشتگی ها و رشادت های زیادی از خود نشان داد و شکنجه های زیادی را متحمّل شد زیرا ایشان از طریق نامه با رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) از طریق آدرس یکی از دوستان در تهران مکاتبه داشت و از رهنمون های آن بزرگوار در اسارت بهره می برد.
تنها وسیله ارتباطی ایشان با خانواده در آن زمان فقط نامه بود که هر شش ماه یک بار توسط صلیب سرخ فرستاده می شد.
او در نامه هایش از احوال خود و دیگر اسرا می نوشت.
او که کشاورزی را از پدر یاد گرفته بود و مهارت های زیادی در این زمینه داشت آنجا هم به کشاورزی می پرداخت و خیار و گوجه به عمل می آورد.
با وجود اینکه در زندان اتو در اختیار نداشتند امّا همیشه لباسهایش تمیز و اتو کرده بود،لباسهای خود را هنگاهی که هنوز نم داشت در زیر تخت خود قرار می داد و تا صبح خشک می شد.
در این دوران یک بار از طریق صلیب سرخ به زیارت حضرت امام حسین (ع)،حضرت علی (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) مشرف شدند.
او که فردی شجاع و نترس بود از عراقی ها مایحتاج دوستان خود را تأمین می کرد،یک بار به خاطر نفت در زمستان چون هیچ وسیله گرمایشی نداشتند با عراقی ها درگیری پیدا کرد امّا از آنجایی که او از نیروهای کماندو ارتش بود و فردی سخت کوش وچالاک بود توانست بر عراقی ها چیره شود و همین مسائل بود که باعث شد عراقی ها وی را زیر نظر داشته باشند.
البتّه شهید حسن هداوند میرزایی از همان دوران اولیّه جنگ شناسایی شده بود به طوری که در کردستان توسط افراد کومله برای سر ایشان مبلغ صدو پنجاه هزار تومان در سال ۱۳۶۰ جایزه گذاشته بودند و این چیز جدیدی نبود.
در سال ۱۳۶۸ یعنی در دوران آزادی اسرا ایشان را به همراه ۱۹ نفر دیگر به قصد آزادی از زندان بردند،آن ۱۹ نفر برگشتند ولی خبری از این شهید نشد.
عراقی ها لباس های او را برای هم بندی هایش آوردند و از آنها خواستند که شهادت بدهد که او به مرگ طبیعی مرده است.ولی با توجّه به صحبت های یکی از دوستان ایشان او را در سلول انفرادی انداخته بودند که با ضربات مشت با دیگر دوستان خود ارتباط برقرار می کرده ولی دقایقی بعد دیگر صدای ضربات او شنیده نشد،عراقی ها با سروصدای دوستان او درب سلول را باز کردند و پیکر این شهید را که سیاه و کبود شده بود بیرون آوردند و به بیمارستان الرشید عراق منتقل کردند.
در ۲۵ تیر ماه ۱۳۶۹ امیر سرلشکر حسن هداوند میرزایی به فیض شهادت نائل آمد و پیکر ایشان در قبرستان کرخ الاسلامیه به خاک سپرده شد.
در سال ۱۳۸۱ به دستور مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای دستور نبش قبر ایشان و دیگر شهدا را دادند،پیکر این شهید پس از ۱۲ سال بدون هیچ نقصی از دل خاک بیرون آورده شد و به همراه ۵۷۰ شهید اسیر دیگر که سرلشکر شهید عباس دوران هم در آن حضور داشت به میهن اسلامی باز گشت.
پیکر مطهرش در امامزاده موسی (ع) روستای خلیف آباد از توابع شهرستان پاکدشت پس از یک مراسم باشکوه به خاک سپرده شد.
👆👆👆👆پیکر شهید حسن هداوند میرزایی بعد از دوازه سال دفن سالم به وطن باز گشت
میهمان خانه ماشهید محمد حیدری
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
#طرح_مهمانی-از-جنس-نور
#هر_لاله_میهمان_یک_خانه
تصاویر تمام شهدای شهرستان پیشواکه حدود ۳۵۰ نفر هستند را با کمک ومساعدت بنیاد شهید شهرستان طراحی و پشت تصویر را با کارهایی که به نیت فرج از طرف شهید انجام میدهند را بارگزاری کردیم.
تصاویر شهدا هر هفته مهمان یکی از منازل شهر شده و اهالی آن منزل، قرآن و دعا و زیارت عاشورا وهرکار خیری را به نیابت از آن شهید انجام می دهند و با آن شهید انس میگیرند.
این طرح آن شالله در سطح تمام شهر ومحله ها روستاهای اطراف با قوت انجام میشود.
شبیه این کار در پیاده روی اربعین امسال که تمثال تمام شهدای شهر پیشوا با ۲۰۰۰تسبیح مزین شد ودرمسیر مشایه بین زائران اباعبدالله الحسین ع به نیت فرج پخش شد و برکات این طرح فوق العاده بود.
برای ارتباط
@m_shebni
https://eitaa.com/kadmo_shohda_pishva
سلام صبح بخیر خوش آمد میگم به همه دوستان عزیز شهدایی
ان شاالله با انتقادات و پیشنهادات خود ما رو در ادامه راه ثابت قدم و دل گرم کنید.
ممنون از همراهی سبزتان اجر تون با شهدا و امام زمان علیه السلام
شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
https://eitaa.com/kadmo_shohda_pishva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاله میهمان خانه ما.
ممنونم از طرح بسیار زیباتون . این چند روز حال دلمون با روزای دیگه متفاوت شده.
ان شالله شهدا دست گیر شما باشن . ان شالله امروز ب لطف نگاه این شهید سلامتی مریضمون رو بهمون عنایت کنن. داره کم کم به روزای رفتن این شهید نزدیک میشیم ولی امید داریم ک بتونیم میزبان لاله ای دیگه در منزل باشیم .التماس دعای فرج
هدایت شده از مرام مهدوی شهرستان پیشوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در نشر این موشن گرافی در سطح شهرستان پیشوا ما رو در پخت غذای حضرتی یاری کنید تا غذا به نیت سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام گسترش پیدا کنه
جهت ثبت نام عدد 2 رو به 500030313 ارسال کنید
عملیات والفجر ۴
ارتفاعات کانی مانگا
خاطرات جابر اردستانی
از فرماندهان گردان کمیل
خاطره عملیات والفجر۴ که در همین ایام بود را ذکر میکنم تا من هم در صواب انتقال خاطرات ودلاورمردیهای رزمندگان به نسل جوان شریک باشم ویادی از شهدا کرده باشم.
عملیات والفجر۴ در غروب روز چهارشنبه ۱۳۶۲/۸/۳۰ تا ۱۳۶۲/۷/۲۷
در منطقه سلیمانیه وپنجوین عراق انجام شد،
هدف عملیات، تصرف دره ودشت شیلر وتسلط بر ارتفاعات منطقه ،بویژه بلندترین قله یعنی ۱۹۰۴ یا همان کانی مانگا،
که دراینصورت راههای ورودی وعبوری عناصر ضد انقلاب از سمت عراق به ایران مسدود میشد،
واز دو محور بانه و مریوان صورت گرفت
وبیشتر ارتفاعات در هر دو محور به تصرف غیور مردان ایران در آمد،
لشگر ۲۷ حضرت رسول ص
از مرحله سوم و چهارم وارد عرصه نبرد شد،و
بعد از تصمیم گیری فرماندهان لشگر ،تعدای از گردانها شب اول ودوم
مرحله سوم عملیات والفجر۴ به خط زدند،وبعضا موفق هم بودند،بجز گردان مالک ومیثم که در یال ارتفاعات ۱۸۰۰ و ۱۸۶۶ زمین گیر شده بودند وکار گره خورده بود ،ضمنا گردان کمیل که همیشه شب شکن وخط شکن بود بنا به اعتراض برخی فرمانده گردانها ومصلحت هایی ، این بار به عنوان پشتیبان انتخاب شد.ولی دقیقا یادمه که شهید معصومی و شهید حاجی پور اومدند تو مقر گردان، تو شیارهای اطراف پادگان گرمک،در دشت شیلر،منطقه ای آلوده ونزدیک ترین نقطه به صحنه های درگیری وبدون سرپناه ،ودائم هواپیماهای دشمن منطقه را بمباران میکردند،وقتی اعتراض نیروهای گردان کمیل را دیدند وصحبتهای شهید معصومی که به شهید حاجی پور گزارش میداد که دیگه نمیتوانیم نیروها را کنترل کنیم ،اینجا هر روز هلی کوپتر های عراقی داخل شیار ها را بمباران وبا راکت میزنند.واز طرفی بخاطر نزدیکی ارتفاعات ودیدن صحنه های درگیری وسابقه گردان کمیل،که همیشه خط شکن بوده ،کنترل نیروها خیلی مشکل است.
اینجا بود که شهید حاجی پور با اون لهجه شیرین ترکی و فارسی اش،
شروع به صحبت کرد، ودر چند کلام اصل مطلب را گفت ،که نگران نباشید کار اونقدر بزرگ هست که نوبت به شما هم میرسد،ویه تذکر کوچک هم داد،که کار گره خورده و مجبوریم از تمام ظرفیت لشگر استفاده کنیم، لذا اماده باشید امشب ویا فردا شب به خط بزنید،
اینجا بود که نیروها علی رغم فضا ومکان نا مناسب
که دائم بالگرد های دشمن در منطقه بودند،نیروها با خوشحالی زیاد اماده رزم شدند.
نزدیک غروب بود،که نیروها درآن لحظات معنوی وحال وهوای پرواز کردن وبه وصل یار رسیدن،
حاج اقا ذوالنوری که الان نماینده شهر قم در مجلس هستند
روحانی گردان بودند.وصیغه عقد اخوت را بین برادران گردان خواندن وتمامی نیروها با هم برادر شدند. با چاشنی مداحی محمد طاهری وبا اراده مصمم و دو چندان ،منتظر دستور حرکت بودند.
هنگام غروب شهید معصومی فرمانده دلاور وشجاع گردان ،شهید مقدم جو وبنده (جابر)را صدا کرد وکلی صحبت وتوصیه وسفارش که من مدتی است گروهان ها را زیر نظر دارم. واز تمام حرکات و بدن سازی انها در جریان هستم،لذا به این نتیجه رسیدیم که گروهان شهید صدوقی به نمایندگی گردان کمیل امشب به خط بزند واگر خدای نکرده به مشکل خورد ،از دیگر گروهان ها استفاده میشودگفتنی است تنها گردانی که ۴ گروهان داشت گردان کمیل بود،گروهان ش مدنی گروهان ش دستغیب، گروهان ش صدوقی ، وگرهان نور،
هوا تاریک شده بود نیروها همه اماده و قبراق جهت نبرد با دشمن بعثی ولحظه شماری میکردند.دستور حرکت صادر شد، واز نقطه رهایی دلها گره خورد به ائمه معصومین ع ،وحالاتی که نمیتوان وصف کرد، ابتدا در دشت شیلر مسافت زیادی را طی کردیم واز معابر مین وتله های انفجاری عبور کردیم تا رسیدیم به یه رودخانه ،از کنار اب عبور کردیم وبه شیار مورد نظر رسیدیم وبایدسریع خود را به بالای ارتفاعات میرساندیم .که ناگهان با شلیک دوشکا واتش سنگین دشمن مواجه شدیم وظاهرا دشمن متوجه حضور ما شده بود،البته تا اندازه ای هم طبیعی بود چون منطقه عملیاتی ودرگیری بود وما هم شب دوم و سوم به خط میزدیم طبیعتا منطقه الوده بود،وباید انتظار چنین برخورد هایی را از سوی دشمن داشت،
لذا دستور برگشت دادند واز مسیری دور تر وصعب العبور تر که با کندی حرکت میکردیم واز شیارهای الوده به مین واتش دشمن به سمت ارتفاعات حرکت کردیم.در بالای ارتفاعات هم با اتش سنگین دشمن گردان های مالک ومیثم روی یال ۱۸۰۰ و ۱۸۶۶ بعد از نبرد های خونین، زمین گیر شده بودن.وبا سختی و زحمت زیاد وعبور از شیارهایی که دشمن اتش کور میریخت وشیارها تماما صعب العبور بودند،با هر زحمت وسختی که بود گردان کمیل خودش را به بالای ارتفاعات رساند،وبعد از گذشت مسافتی،به یال ۱۸۰۰ رسیدیم ،ونیروهای گردانهای مالک و ... زخم و زیلی دیدیم که با دیدن ما خوشحال شدند و با دعا برای موفقیت، از ما میخواستند تا هر طور شده قله ۱۹۰۴ یا همان کانی مانگا را فتح کنیم،در مسیر به همه نیروها توصیه کردیم بیشتر و
جعلنا را بخونن،همواره زیر آتش دشمن جلوتر رفتیم واز یال ۱۸۶۶ هم عبور کردیم، رسیدیم به ارتفاع ۱۹۰۴ که با تیر اندازی دشمن نیروها همه نشستند، ودستور این بود فقط گروهان شهید صدوقی حرکت کند،تازه نیروها فهمیده بودند
که ۳ گروهان دیگر پشتیبان هستند، مگر میشد نیروها را کنترل کرد ،ما حرکت کردیم.وبا هماهنگی که با شهید مقدم جو داشتیم دسته یک جلو حرکت کرد به سمت نوک قله باید وخودش را به بالای ارتفاع برساند،
ودو دسته دیگر در گوشه ای هر چند نا امن بود ولی چاره نداشتیم جهت پشتیبان گذاشتیم تا اگر خدای نکرده به مشکل خوردیم ویا احیانا کار گره خورد ،از دودسته دیگر استفاده کنیم. باشلیک چند گلوله ارپی جی استارت را زدیم در صورتیکه دشمن هم کماکان با تسلطی که از بالای ارتفاع داشت ما را زیر اتش سنگین داشت،متر به متر درگیری و نبرد خونین ،وبه لطف خداوند ودعای خیر حضرت امام و مردم وتوسل مسئولین لشکر وگردان به
ائمه معصومین ع وهمچنین درایت وبه کار گیری ورعایت موارد نظامی در زیر اتش بسیار سنگین دشمن که جهنمی درست کرده بود، در اندک زمانی شاید حدود ۲۰ یا ۲۵ دقیقه دسته دلاور یکم خودش را به بالای ارتفاع رسوند،البته تلفاتی هم داشتیم واز دسته دو و سوم وهم استفاده شدودر ادامه از دیگر گروهانها ی شجاع گردان ازجمله گروهان شهید مدنی وشهید دستغیب وگروهان نور که رشید و دلاور بودن به خوبی جهت مقابله با پاتک دشمن استفاده گردید، وتا چند وقت نبرد جانانه ودلاوری گردان کمیل ورد زبان همه نیروهای لشکر شده بود، تازه اول درگیری بود، با اینکه ما بالای ارتفاع رسیده بودیم ولی همچنان نبرد ادامه داشت ودشمن هم با تمام قوا مقاومت میکرد، وما وقت چندانی نداشتیم وباید
هرچه سریعتر وقبل از روشن شدن هوا قله ویالهای پیوسته به آن را تماما فتح و پاکسازی میکردیم، ومیدانستیم که بعد از روشن شدن هوا، دشمن چه در سر دارد
وباید خودمون را برای پاتکهای دشمن که از خود عملیات سخت تر بود،آماده میکردیم،ولی دشمن چون نمیخاست بلندترین ارتفاعات وبویژه کانی مانگا یا همان ۱۹۰۴ را ازدست بدهد که مساوی با عقب نشینی از کل منطقه بود ودر دید
وتیررس قرارگرفتن پنجوین دشت شیلر و،،،،،
لذا مقاومت دو چندانی داشت،
ولی خب خداوند تقدیر را جور دیگری
رقم زده بود وبا شجاعت ودلاوری گردان کمیل کانی مانگا فتح شد وتسلط بر اوضاع داشت،
در هنگامه نبرد بود که دائم این طرف و انطرف میرفتم ونیروها را جابجا میکردم که در همین لحظات با اصابت گلوله به فک وصورت مجروح شدم ودر ان معرکه صلاح نبود که منطقه را ترک کنم ،وبه جهت تقویت روحیه نیروها سیگار سومر عراقی را روشن کرده ودودش را از لپ سوراخ شده ودرب و داغون بیرون میدادم، باعث خنده نیروها می شدم، البته این قسمت سیگار کشیدن را به خاطر بد آموزی خلاصه کردم، اخه با کشیدن سیگار به دوران جاهلیت خودم پی میبرم،
ولی یواش یواش فک وصورت من از حالت بی حسی بیرون میامد، و امدادگر یک لنگ بزرگ را به سر و کله من بستن، واز داروها وآمپول عراقی ها استفاده کردند،ولی همچنان درد شدیدی داشتم، که چند نفری هم نمیتونستند منو نگه دارند،تا از داروهای عراقی استفاده کنند، که با دستور شهید معصومی، منو به عقب و پست امداد واز اونجا هم به مریوان وتهران بیمارستان طالقانی اوین اعزام کردند،ولی همچنان اوضاع را رصد میکردم،
هم زمان اتش دشمن بیشتر وبیشتر میشدوهواپیماهای دشمن دائم درحال بمب باران مواضع رزمندگان بودند
پاتک های سنگین بعثی ها با آن حجم اتش بالا یکی پس از دیگری با رشادت وشجاعت وصف ناشدنی رزمندگان دفع شد
وبراثر همین پاتک ها ودرگیری های کمر شکن دشمن برخی از قله های کوچکتر، چندین بار با دشمن دست به دست شد ودر نبرد های خونین و سلحشورانه رزمندگان اسلام بعد از گذشت حدود یکماه نبرد نا برابر با دشمن تا دندان مسلح،در نهایت تلاشها نتیجه ای نداشت وقله ۱۹۰۴ (کانی مانگا) دست دشمن ماند،
وبعد از فروکش کردن آتش ودود خبر از دوستان وفرماندهان میگرفتم که میگفتند، معصومی پرواز کرد، مهدی خندان ان دلاور همیشه خندان معاون تیپ یکم عمار به دیار عقبی پیوست، عباس ورامینی مسئول ستاد لشکر به لقا ءالله پیوست، حاجی پور فرمانده تیپ یک عمار در بهشت برین جای گرفت، وسراغ دیگر همرزمان کمیلی خودم را میگرفتم وبا کوهی از غم وغصه روبرو شدم
وبه جرأت میگویم که سال ۱۳۶۲ یکی از سخت ترین سالهای دفاع مقدس بود،
زیرا که شروعش با والفجرهای مقدماتی ویک، والفجر ۳ ،والفجر ۴ودر اسفند همین سال عملیات بسیار بزرگ خیبر وشهادت سردار خیبر حاج همت عزیز بود،
واگر اشتباه نکنم روز آخر آبان ماه ۱۳۶۲ بود که دستور عقب نشینی از دامنه های کانی مانگا داده شد، و وقتی که به عقب ونقطه رهایی قبل از عملیات میامدند
همه خسته و فرسوده و زخم خورده با دلهای شکسته وچشمهای اشکبار، دوستان مجروح را تخلیه کردند وناراحت از جا ماندن شهدا در منطقه وجسارت سفاکان بعثی بود،وحتی به شهدا هم از روی بغض وکینه تیر خلاص میزدندوسرمست ومغرور ،شکستهای فضاحت بارش،را جبران کند،
چون این ایام مصادف با سالگرد عملیات والفجر ۴ میباشد خواستم از شهدا ودلاورمردیهای رزمندگان بگم، وخودم هم نیاز داشتم تا با ذکر شهدا روحیه بگیریم،شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات،
انشاءا،،، همگی عاقبت به خیر شوید
و من حقیر را هم دعا کنید،
یاد باد ان روزگاران یاد باد،
🌸🌸جابراردستانی🌸🌸🌸
هدایت شده از پیشوا : بنیاد حضرت مهدی موعود عج
#دعای_ندبه
🥀بسم رب المهدی (عج)🥀
🖤قرار عاشقی🖤
#اینَ_الطالب_بدم_المقتول_بکربلاء
💐 مراسم پرفیض دعای ندبه
❇️ با مداحی : کربلایی علی شیبانی
زمان:جمعه ۵ آبان ماه ۱۴۰۲
⏰ساعت ۶:۳۰ صبح
مکان: مسجد_سرچشمه
🟡 در پایان مراسم،میهمان سفره کریمانه امام زمان (عج) هستیم.
#خادم_الشهدای_شهرستان_پیشوا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┈┉┅━❀♣️❀━┅┉┈
#بنیاد_حضرت_مهدی_موعود(عج)شهرستان پیشوا
#مسجد_سر_چشمه
#پایگاه_شهید_بهشتی
#یالثارات_الحسین_ع
https://eitaa.com/Mahdaviat_pishva
هدایت شده از پیشوا : بنیاد حضرت مهدی موعود عج
📿ختم آیه امن یجیب... برای نجات مومنین #غزه بر اساس دستورالعمل آیت الله جاودان
⭕️می توانید با کلیک بر روی لینک زیر و ثبت تعداد در این امر خیر سهیم شوید
🔗https://EitaaBot.ir/counter/a8dm2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌹
⭕️ روایت برادر سردار شهید حاج حسن
طهرانی مقدم (پدر موشکی اسلام) از بشارت شهید در خصوص آخرالزمان، جنگ غزه و اسرائیل و ظهور حضرت مهدی (ع)
🍃در روزهایی که همه جهان خبر اصابت موشک های فلسطینی به سرزمین های اشغالی را دنبال می کند، دیدن این کلیپ امیدبخش زیبایی خاصی دارد.
🌹شادی ارواح مطهر شهیدان، به ویژه شهید طهرانی مقدم، صلوات
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻
🇮🇷