May 11
و برای خدا برای بـشــر
و برای طلوع صبح و سحر
هرکه هستی اگر تو انسانی
تو اگر درد خلق میدانی
تو اگر با دروغ درگیری
تو اگر از ریا و شب سیری
اگر از ننگها دلت تنگ است
نگران سقوط فرهنگ است
اگر از اعتیاد و بیماری
در جهان خستهای و بیداری
اگر از عاشقان ایرانی
خسته از این وطن فروشانی
بعد از این ای عزیز با ما باش
حرف دل را تو نیز معنا باش
بفرست این سخن به یارانت
بهر تأیید جاننثارانت
⏺️kalamatedel
🍃⚡📈📊
روزگاری به جهان اینهمه آمار نبود
بیمه و حادثه و دکتر و بیمار نبود
و زمانی همگی میوه و نان میخوردند
و زمین بود ولی دزد و زمینخوار نبود
بود دلها همه در دست پر از مهر خدا
خودکشی در غم بی مهری دلدار نبود
درد و بیماری و بیم و غم از انسان همه دور
و بشر بود و بهشت و خبر از مار نبود
و جداییطلب اصلاحطلب شاهطلب
اینهمه از وطن انگار طلبکار نبود
با زمین خوردن یک شیر ژیان دور و برش
اینهمه خرمگس و کرکس و کفتار نبود
آسمان بود و زمین بود و سکوتی زیبا
اینهمه شایعه و قصه و گفتار نبود
کریم شاهزاده رحیمی
🌼 kalamatedel
برو دلها همگی منٹظࢪ لک زدناند
تو بمیرے همه آمادهے هشتک زدناند
اگر این خانہ خراب اسٹ بگو صاف کنند
راه سازان همه آمادہ ے غلتک زدن اند
🖤🇮🇷
نقشہ شد هی بُُکُُشند وُُُ بہ خیابان بِِکِِِِِِِِِِِِشند
مهر را دࢪ دل پائیزے آبان بکشند
و بیفتیم بہ جان هم و وی ران بکنیم
شهر ࢪا سمت شبِِ «خانهخراباں» بکشند
سرِِِِ افتادن مشکوک دࢪختی بر خاک
کاࢪ جنگل به خرابی بیابان بکشند
اشک تمساح بریزند که آزادے نیست
تا لباس از تن «افتادهحجابان» بکشند
ببرند و بدرند و شکنند و بزنند
و حساب همه از جان نگهبان بکشند
کریمرحیمی
،،،،
✨ در فراق یوسف حتی گرگ بی تقصیر بود
پشت هابیل از کمان نابرادر تیر بود
گاه میخواهند قربانی شوی آࢪے عزیز
هر کسی این راز را فهمید خیلی دیࢪ بود
کریم رحیمی
#مهساامینی #میترااستاد #غزاله_شکور #اعتراضات #بژی_ایران #کریم_شاهزاده #کورد #تورک #عرب #ارومیه #همدان #ارومیه #شعر_انقلابی #شعر_سیاسی #شهدا #کشته_سازی #هک #فتنه
🇮🇷 kalamatedel
⚜️🍃🏝️
عدهاے دࢪ فقࢪ دم از شکر خالق میزنند
عدهاے دࢪ ناز و نعمت هم فقط نق میزنند
گاوها دࢪ کشتی نوحاند و ناراحٹ ز موج
عدهای پاࢪو به امیدے بہ قایق میزنند
عدهاے عمرے تلف کردند و دࢪ وقٹ نماز
هی دم از اتلاف اوقاٹ و دقایق میزنند
عدهاے تهمٹ بہ عشق پاک میبندند و باز
عدهاے روے هوسࢪان مُُهر عاشق میزنند
سابقاً ده تن سواࢪ پشت پیکان میشدند
تکنشین حالا دم از پیکان سابق میزنند
نالہ هاے لالهها در ژالہ گم شد،،، سالها،،
رفت و پا بر ࢪوی خونهاے شقایق میزنند
🍂 kalamatedel