انقدر قوی باش که بتونی رها کنی و انقدر عاقل باش که بتونی برای چیزی که لیاقتشو داری صبر کنی•🌿🌸• @kafe_ktab☕️📚

#دوره_غلبه_بر_تنبلی 🧚🏻‍♀جلسه سیزدهم (13) ‌@kafe_ktab☕️📚

امشبـ همہ را ببخش خودت را همـ ببخش ᵕᴗᵕ و خدا را بغل بگیر و بعد بخواب ! آنگاۿ خواهے دید فرداے روشنـ تری در انتظار توست.. @kafe_ktab☕️📚

📖📚کتاب #چهار_اثر فلورانس اسکاول شین یه قسمت بی نظیر داره که میگه: «مسائل قدیمی را از ذهن خود پاک کنید🗑، اسم تمامی افرادی را که از آنها دلگیر و عصبانی هستید بنویسید✏️ و برای هر کدام یک نامه با عنوان بخشش تهیه کنید📇 و پیش خودتان نگه دارید. 📍هربار باز خواستید یادشان بیفتید به این فکر کنید که انها الان دارند زندگی خودشان را میکنند و عصبانیت شما فقط روح شما را آزرده و کدر میکند. 📍مشغول بودن به اتفاقات گذشته فقط توان و نیرو را هدر می دهد. 📍دیگران را همان طور که هستند بپذیرید و سعی نکنید آنها را تغییر دهید. 📍هر اتفاقی بود تمام شد رفت، ذهنتان را با اینهمه انرژی منفی پر نکنید. 📍قلب‌تان را سبک کنید و به روزهای خوبِ آینده فکر کنید.» @kafe_ktab☕️📚

#دوره_غلبه_بر_تنبلی 🧚🏻‍♀جلسه چهاردهم (14) ‌‌@kafe_ktab☕️📚

کاش درخت بودم..نه هر درختی..نه درخت کنار خیابون:) دوست داشتم یه تک درخت وسط یه گندمزار باشم! گندمزارم حواسش به من باشه، نذاره شاخه هامو بشکونن، خط خطیم کنن! اونقدر دورم باشه که کسی نیاد سمت من که هرکی منِ تک‌ درختو دید راهشو بکشه و بره! که اثر انگشت و یادگاری هاش زخم نزنه روی تنم! دوست داشتم مثل گل شازده کوچولو باشم؛ فقط برای شازده کوچولوی خودم باشم. که فقط اون ببینتم، بوم کنه، گلبرگامو نوازش کنه! که اگه یه روز رفت به یه سیاره ی دیگه، گل بودن از یادم بره! نه عطری بمونه برام نه رنگ و طراوتی... اینارو گفتم که برسم به اینجا، شازده کوچولوی من! خواستم بگم دوست دارم تک درخت وسط گندمزارت باشم! بگم که میخام تنها گل قشنگ و دوست داشتنی سیاره ت باشم! خواستم بگم میخوام شازده کوچولوی من باشی؛ میخام تنها سیاره ای باشی که توش احساس امنیت کنم! میخام گندمزارم باشی کاش باشی! کاش همیشه باشی! #الهام_فتح‌اله‌زاده @kafe_ktab☕️📚

دوستان عزیزم میتونین متن های قشنگتون یا بخشی از کتاب مورد علاقتون رو که میخواید با بقیه به اشتراک بزارید رو پیوی بفرستید تا توی کانال قرار بدیم🥰⛱📚 @Aramesh_am🖇✨

معرفی کتاب: #عشق_و_احساس_من (جلد اول) #آبی_به_رنگ_احساس_من (جلد_دوم) داستان درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کند..وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی که اون مجبور میشه به محض اینکه دیپلمشو گرفت بره تو یه شرکت و بشه منشی اون شرکت..به خاطر زیبایی که داشته پسر رییس شرکت کیارش صداقت میاد خواستگاریش که بهار هم با اینکه علاقه ای به اون نداشته به خاطر وضعیتشون درخواستشو قبول می کنه و نامزد می کنند ..تو سفری که به شمال داشته با مرد جوونی رو به رو میشه که..اون هم کسی نیست جز سرگرد آریا رادمنش…توی مدت نامزدیش با کیارش خیلی اذیت میشه و ناخواسته و ناغافل مسیر زندگیش تغییر می کنه..البته در این بین سرگرد اریا رادمنش هم همراهشه..و ادامه ی ماجراهایی که قراره توی این رمان برای بهار اتفاق بیافته.. ‍ ‍ ‍@kafe_ktab☕️📚

#عشق_و_احساس_من (جلد1) ✍🏻 نویسنده : فرشته تات شهدوست ژانر : #عاشقانه #پلیسی #معمایی @kafe_ktab☕️📚

#آبی_به_رنگ_احساس_من (جلد2) ✍🏻 نویسنده : فرشته تات شهدوست ژانر : #عاشقانه #پلیسی #معمایی @kafe_ktab☕️📚