معجزه‌یِ الهی به رقیه >

خداقوت 🤍 ؛

*

*

دیگری‌ازنظرم‌گربرودباکی‌نیست توکه‌معشوقی‌ومحبوبی‌ومنظور ، مرو .

آهنگایِ آریل پرستیدنین >

هرچه‌پل‌پشتِ‌سرم‌هست‌خرابش‌بنما تابه‌فکرم‌نزند ، ازرهِ‌توبرگردم .

رنگ‌ِچشمانت‌به‌شعرم‌خودنمایی‌میکند چون‌عسل‌دارد ، غزل‌راهم‌هوایی‌میکند .

*

ـ شاید از حادثه می‌ترسیدیم ؛ تو به ما جرأت طوفان دادی ‌! ـ

بین‌عاشق‌شدن‌ومرگ‌مگرفرقی‌هست ؟

برف‌باریدبه‌این‌شهر ، کجایی‌بی‌من ؟ کاش‌سردت‌نشوددل‌نگرانم‌برگرد .

میشه یکم شمارو بغل کنم ؟(:

بارهاغم‌به‌تو‌گفتیم‌زِمانشنیدی ، بعدازاین‌مصلحت‌آن‌است‌که‌خاموش‌کنیم .

*

- منِ عزیزم ؛ یه سالِ دیگه با تمومِ خوبیا و بدیایی که داشت گذشت ، بهت تبریك میگم که قوی شدن و یاد و گرفتی و ازت ممنونم که کم نیاوردی ؛ خیلی جاها به مو رسید حتی پاره‌م شد ولی با تلاش و کوششت تمومِ اون روزایِ سخت و پشتِ سر گذاشتی ، واست آرزو می‌کنم تمومِ روزایِ سالِ جدیدت با خوشی کنارِ آدمایی که دوسشون داری بگذره ، ممنون که کنارم بودی ، تولدت مبارك 🤍

بی‌گمان‌لحظه‌ی‌خلقِ‌توخداعاشق‌بود صرف‌شد‌پای‌توانگارتمامِ‌هنرش .

از‌داغِ‌عشق‌وعاشقی‌مُردند‌اجدادم جامانده‌ازآنها‌برایم‌درد‌موروثی .

صنم‌ِسیاه‌چشمم‌ ، به‌کدام‌سرزمینی ؟ زِکدام‌باده‌خوردی ، که‌خماراین‌چنینی ؟

ماه‌بررویِ‌زمین‌‌آیینه‌گیرآورده‌است ، درتوهرشب‌‌میشودمحوِ‌تماشایِ‌خودش .

لمس‌دست‌تو‌به‌رسواشدنم‌می‌ارزد عشق‌آن‌است‌که‌منجر‌به‌حواشی‌بشود .

هرچندنداری‌توزِاحساس ، نشانی من‌عاشق‌لبخندِتوام ، گرچه‌ندانی .

دررسالات‌مراجع‌خوانده‌ام‌احکام‌را حکم‌چشمانی‌که‌مومن‌رابه‌کفرانداخت‌کو ؟

عذابست‌این‌جهان‌بی‌تو‌مَبادایک‌زمان‌بی‌تو به‌جانِ‌توکه‌جان‌بی‌توشکنجه‌ست‌وبَلابرما .

*

مادوسرویم‌درآغوش‌هم‌افتاده‌به‌خاک ، چشم‌بگشاکه‌گره‌خورده‌به‌هم‌ریشه‌ما .

هرکجاکردم‌محبت‌غرقِ‌محنت‌شددلم یامن‌این‌حکمت‌ندانم‌یامحبت‌باب‌نیست .