"تابستان"که می شود
دلم شور می زند
نکند طعم گیلاس های بازار
مرا از یاد تو ببرد 🤍🍒
#عباسمعروفی
هدایت شده از کـــافـــهـ موسیقی (:💝♥️
بزرگى را گفتند كه انسانيت چيست؟ گفت:
تواضع در وقت رفعت!
عفو هـنگام قدرت!
سخاوت هنگام تنگدستی!
و بخشـش بدون منت...!
@kafemoosighi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
در کشاکش تمام سختی ها و کم آوردن هایی که زندگی برایمان رقم میزند،
هیچگاه اسیر عظمت درد و غم مباش
که خدای تو از تمام آنچه که دلت را آزرده بزرگتر است .
@kafemoosighi
می کند آخـر مـرا رسـوا، غـمِ پنهـانی ام
ظاهـری شـادم ، نقـابی بـر رُخِ بارانی ام
روزگاری عـاشقی راسِخ قـدم بـودم ، ولی
لـرزه هـای عشقِ تـو شد باعثِ ویرانی ام
حرف هـایم در گلـو دیگر امـانـم را بُـرید
یک نفس مهلت بده، بعداً بکن قربانی ام
عاشقت بودم و چشمانت چه حاشا میکند
ای زلیخا زل بـزن... من یوسفِ زندانی ام
عـاقبت مانندِ من، سر در گریبـان میشوی
تـا ابـد یـادت بمـاند، مصرعِ پـایـانی ام
امشبی بـا مـن بمان، در جشنِ شام آخرم
با شرابِ خون و نان، پایان بده مهمانی ام
فریدون مشیری
@kafemoosighi
🌹
🥀سلام بر آخرین سرباز عاشق کربلا
🥀یک نفس آمدهام تا که عمو را نزنی
🥀که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی
🥀ذکر لا حول و لا از دو لبش میبارد
🥀با چنین نیزۀ سر سخت به لبها نزنی
🥀عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
🥀میشود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟
🥀نیزهات را که زدی باز کشیدی بیرون
🥀میزنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟
🥀من از این وادی خون زنده نباید بروم
🥀شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
🥀دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
🥀فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی
🥀السَّلَامُ عَلَی عَبْدِاللهِ بْنِ
🥀الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی
@kafemoosighi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سکوت شب گوش کن؛
حتی از این فاصلہ ی دورهم میتوانی
صدای تپش های قــلب مرا بشنوی؛
که بہ خاطر تو میتپد✨♥️
_شبت بخیر🌙
@kafemoosighi
هدایت شده از کـــافـــهـ موسیقی (:💝♥️
🗓1402 /5/2
#صبح
☀️ هر صبح آغازیست دوباره برای آموختن ،
آغازی برای تکاندن غبار از دل و نشاندن غنچه های محبت و عشق !
🍃 امروزت را با نگرشی مثبت ، به زندگی آغاز کن !
برایت نیرویی را آرزو میکنم
که تو را قادر
به نهایت استفاده
از امروز بکند 💫
💫
💫
ســــــــــــــــــلامـ ☺️
صـبـــــــــح دوشنبه تون
بـخـیــــــر
@kafemoosighi
.
#حکایت
#تفکر
🍂 ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎی ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ
ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ می گرﯾﺴﺖ.
ﻧﺰﺩﯾکتر ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ
ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ،
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
" ﺍﯾــﻦ نـیـــز بگـــذرد "
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ ،
ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :
" ﺍﯾــﻦ نیـــز بگـــذﺭﺩ"
*گر به دولت برسی، مست نگردی مردی
*گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی
*اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
*گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...
@kafemoosighi