eitaa logo
کافه‌ـشعـرو‌موسیقۍ
512 دنبال‌کننده
318 عکس
237 ویدیو
1 فایل
بر سر درِ بازارچه ی عمـر نوشته است اینجا خبری نیست اگر هست هیاهوست.. #فاضل_نظری +مجالے برای آرامش🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم به خیابان شلوغی که نباید رفتیم می شنیدیم صدای قدمش را اما پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم آخریم منزل ما کوچه سرگردانی است دربه در در پی گم کردن مقصد رفتیم مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم...
جُز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز - ادیب نیشابوری
قهوه می‌ریزم برایت نیستی آن سوی میز هی شکر می‌ریزم و تلخ است جای خالی‌ات +شبتون بخیر✨🌓
-فاضل نظری
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست، کـ‌آن را نیست پایان، غم مخور حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله می‌داند خدایِ حالْ‌گردان غم مخور حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور
برای قایق های بی هدف، موج ها تصمیم می‌گیرند! https://eitaa.com/kafemoosighii
و اما؛ نیمه شبی من خواهم رفت... از دنیایی که مال من نیست از زمینی که؛ مرا بیهوده بِدان بسته‌ اند... - احمد شاملو
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم بر تنم،تصویر ماهش را نگه می‌داشتم رفت و بی‌او مرگ هم جویای حال ما نشد زنده‌بودن را چنین مشکل نمی‌پنداشتم گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم با تمام شهر اگر ناسازگاری کرده‌ام جای او را در دلم خالی نگه می‌داشتم دوست‌هارا حذف کردم تک‌تک از تنهایی‌ام جا برای هیچکس جز یاد او نگذاشتم وصل او را از خدا می‌خواستم تا قبل از این! دیدمش با دیگری دست از دعا برداشتم..
تو در شب قدم می‌زدی و من در تاریکی..
هر زمان فالی گرفتم غم مخور آمد ولی این امید واهی حافظ مرا بیچاره کرد...