🔻بوسه ی مادر مهر تایید خدمتت بود
در دوران سربازی سی و چندساله
بازگشتت آغاز خدمت شده است
در میدان نبردی جدید
درون مرز
دیدار مادر با پیکر فرزندش" شهید هوشنگ مرتضوی " بعد از ۳۲ سال ..
#سربازی_سی_و_چند_ساله!
#ام_وهب
📲
🔻مبارکت باشد مادر! چشم انتظاریت دیگر به پایان رسید و حال که استخوان های فرزندت را در آغوش گرفتی، بی شک! ملائک بر دستانت، بر قلب صبور و مقاومت و از همه بیشتر بر چشمان به راه مانده ات بوسه ی از عشق می زنند به راستی که عرش خدا از گریه های تو به لرزه در آمده است...
دیدار مادر با پیکر فرزندش" شهید هوشنگ مرتضوی " بعد از ۳۲ سال ..
#سربازی_سی_و_چند_ساله!
#ام_وهب
📲
در دهه فاطمیه
رزمندگان حال و هوای دیگری داشتند. عزاداری در این ایام فوق العاده سنگین بود و هیئت ها سنگ تمام می گذاشتند. مصیبت خوانی و مداحی، با ذکر آن چه بر سر ام ابیها و پاره تن پیامبر رفته و در کتب معتبر آمده بود، داغ دل های سوخته را تازه تر می کرد.
نشسته خواندن نماز شب با حزن و اندوه و افسردگی تمام به یاد مادر در مقایسه با نشاط و آمادگی سایر شب ها برای بهتر درک کردن واقعه و حال حضرت فاطمه سلام الله علیها بعد از آن، جگر بچه ها را آتش می زد. این شب ها چشم هر کس به بچه سید ها می افتاد بی اختیار اشکش جاری می شد؛ خصوصا بچه های کم سن و سال تر. در شب شهادت بی بی آن ها وسط می نشستند و بقیه دورشان حلقه می زدند و با هم در عزای مادر هم ناله می شدند، نوحه می خواندند و اشک می ریختند.
آلوسی مفسر مشهور اهل سنت چنین روایت میکند :
عمر عصبانی شد و درب خانه علی(ع) را به آتش کشید و داخل شد ، فاطمه (س) بطرف او آمد و فریاد زد یا ابتاه یا رسول الله (ص) ... عمر شمشیر را با غلاف بلند کرد و به بازوی فاطمه کوبید ، فاطمه شیون کرد و رو به مدینه رسول خدا (ص) را صدا کرد در این حال علی (ع) بسمت عمر حمله کرد و او را بشدت به زمین زد و با مشت به صورت و گردن او کوبید و فریاد زد اگر عهد نکرده بودم جانت را میگرفتم
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ج۳ ص ۱۲۴
با چلچراغ اين ستاره هامیتوان راه
راپیداکرد🌹
امروززنده نگهداشتن یادوخاطره شهداکمترازشهادت نیست
امام خامنه ای
🍃🌹🍃