ازدواج به سبک شهدا
علی: شاید یکی دو ماه بعد من شهید شدم....یعنی اگر لایقش باشم، شما باید آماده باشین. گفته باشم که من هیچی ندارم. جبهه را ول نمیکنم اگر اومدم زن بگیرم، برای این است که دستور خداست... ازدواج و زندگی ساده...
: تمام حرفهای شما را قبول دارم، همهی اینا حرف من هم هست، فقط خودم شرط دارم؛ اینکه قول بدین روز قیامت از من شفاعت کنین.
از خاطرات ازدواج سردار شهید
#علی_حاجبی_لشکر_ثارالله
#شهید_سیدمرتضی_آوینی:
ما اهل ولایت و اطاعت هستیم و دل به فرمان #عشق سپردهایم. هنگام جنگ اهل جنگیم و هنگام صلح اهل صبر، اما نه آنكه دل به فراغت بسپاریم و از افق خونبار آینده غافل شویم...
از آسمان ندا میرسد كه: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلی رَبِّكَ فَارغَب»، یعنی كه چون فارغ شدی دل به فراغت نسپار و آماده باش تا بار دیگر فرمان چه در رسد.
کتاب گنجینه ی آسمانی/ص ۳۵۷
سلامی جانفزا چون #وصل جانان
سلامی خوش چو خوی مهربانان
سلامی کز وجودش #عشـق زاید
ز سـر تا پای او بوی دل آید...
#عبید_زاکانی
سلام صبح بهاریتان بخیر و شادی
امروزتان مملو از عشق و نیکبختی
#تک_تیرانداز_افسانهای
#گردان_تکنفره
#شهیدان_را_شهیدان_میشناسند
ماجرای شهید زرین را شهید خرازی اینگونہ نقل ڪرده است: "من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیڪ ایشان بودم، با یڪ بشاشیت و روحیہ خیلی بالایی ایشان داشت ڪارش را انجام میداد...
من دیدم ڪه عراقیها را ایشان هدفشان میگرفت و آنها بہ زمین میخوردند. در این موقع بود ڪه جایی ڪه او شلیڪ میڪرد توسط عراقیها ڪشف شد و یڪ تیر رها شد. ڪنار زرین ایستاده بودم ڪه این تیر آمد و از ڪنار گوش ایشان رد شد و لالہ گوش زرین را سوراخ ڪرد؛ اما خم بہ ابرو نیاورد و ڪارش را با جدیت بیشتر ادامہ داد ..."
شخصیت #شهید_عبدالرسول_زرین ڪه جزو یڪی از اسطوره های ڪشورمان است گمنام مانده است .
بعد از شهادت ایشان رادیو دشمن با شادی اعلام ڪرد شڪارچی خمینی را زدیم ...
شهید زرین در عملیات خیبر بہ شهادت رسید...
یاد همہ ی شهدا و شهدای عملیات خیبر را گرامی می داریم ...
از مــــن ،
فــــوق اش
مُشتی " شعــــر " بـماند
از تو اما
فوج فوج " شاعــــر " ....
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
«حر»های گمنام انقلاب (1)
‼️ شهیدی که برای ترک اعتیاد به جبهه رفت!
🔹 «مهیار مهرام» شرایط خانوادگی متفاوتی داشت. آنها حسابی اهل مُد روز و... بودند و میانهای هم با مسائل دینی و اعتقادی نداشتند.بعد از دیپلم مهیار به انگلیس رفت و در رشته هوافضا در دانشگاه برایتون مشغول تحصیل شد. در انگلیس به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر به حالت کما رفت! اما مهیار نجات پیدا کرد و در اوایل پیروزی انقلاب به ایران آمد.
🔸چون به دلیل اعتیاد، داشت فرصت استخدام صداوسیما را از دست میداد برای بار چهاردهم تصمیم به ترک کردن گرفت و برای دور بودن از محیط آلوده به جبهه رفت. روزهای اول الکی خم و راست میشد و مثلاً نماز میخواند تا بتواند در منطقه بماند. حالش که بهتر شد،به یکی از مقرهای کوهستانی رفت و در واحد مخابرات مشغول شد.
✅مدتی بعد با بسیجیها جور و شبیه آنها شدهبود. به نماز خواندنش که نگاه میکردی، باورت نمیشد؛ انگار یک عمر نمازخوان بوده! یک ماه که گذشت با اینکه مهیار از پاکشدنش مطمئن شد ولی دیگر حاضر به برگشت به تهران نبود. دو سال در کردستان ماند و مسئول مخابرات سپاه سروآباد شد. مهیار دیگر اهل جبهه شدهبود. نماز اول وقتش ترک نمیشد و وقتی برای نماز شب بلند میشد حالوهوای عجیبی داشت.
💠تا اینکه پاییز سال 1362، کمی قبل از عملیات والفجر 4، خبر دادند مهیار شهید شده. بدنش توسط عناصر ضد انقلاب گلولهباران شده و با ماشین از روی سرش عبور کردهبودند! وقتی خانواده مهیار حاضر به تشییعش نشدند، پیکر او غریبانه در قطعه 28 بهشت زهرا (س) دفن شد.وقتی بسیجیهای لشکر فهمیدند مراسم ختمش هم با حضور فقط سیزده نفر، در اوج غربت برگزار شده برای مراسم چهلمش در خیابان یوسفآباد دسته عزاداری راه انداختند و مهیار را از غربت درآوردند.
به نظرشما کدام شهید جذاب تر است و انسان را متحول می کند؟
☀ انتخاب
خیلی سخته،
درسته...؟
🌷
👈 شهیدی که نشانی قبر خود را داد
🌻شهید حمید (حسین) عرب نژاد
🌷
👈 شهیدی که قرضهای شخص بدهکاری را بدون آنکه فرد بدهکار بداند پرداخت کرد.
🌻شهید سید مرتضی دادگر درمزاری
🌷
👈 شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت
🌻شهید محمدرضا شفیعی
🌷
👈 شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت
🌻شهید محمود رضا ساعتیان
🌷
👈 شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند
🌻شهید عباس صابری
🌷
👈 شهیدی که روز تولدش شهید شد
🌻شهید سید مجتبی علمدار
🌷
👈 شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
🌻شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی
🌷
👈 شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید
🌻شهید علیرضا حقیقت
🌷
👈 شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
🌻شهید نادر مهدوی
🌷
👈 شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
🌻شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله
🌷
👈 شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود
🌻 شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد
🌷
👈 شهیدی که بعد از ده سال قبرش را نبش و تعمیر نموده و دیدند که بدنش کاملا" سالم و حتی خون تازه از آن می آید !
🌻شهید عبدالنبی یحیایی اهل شهر تنگ ارم دشتستان.
🌷
👈 شهیدی که سید حسن نصرالله سخنرانی خود را به نام او نامگذاری کرد
🌻شهید احمد علی یحیی
🌷
👈 شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
🌻شهید سیداحمد پلارک
🌷
👈 شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت
🌻شهید رجبعلی غلامی از افغانستان
🌷
👈 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
🌻شهید علی اکبر دهقان
🌷
👈 شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
🌻شهید بروجعلی شکری
🌷
👈 شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود
🌻شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز
🌷
👈 شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید
🌻شهید مهدی خندان
🌷
👈 شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" به شهادت رسید و ایرانی بودنش محرز شد
از شهدای گمنام هستند
🌷
👈 شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود
ایشان از شهدای غواص بودند و دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند
🌷
👈 شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید
🌻شهید حاج اکبر صادقی
🌷
👈 شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی
🌻شهید حاج علی محمدی پور
فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان .
🌷
👈 شهیدی که باصلابت واستوارومقاوم مانندمولایش امام حسین(ع)سرش راداعشی های خبیث مظلومانه ازتن جداکردند.
🌻شهید محسن آقای حججی
👈و چه بسیارنداین دلاورمردان ورشادت مردهای عرصه جنگ حق علیه باطل..
آری!
بخوانید و لذت ببرید که ما اکنون به حرمت خون چه شهیدانی داریم نفس می کشیم و احساس امنیت و آرامش می کنیم!
🌸روحشان شادیادشان گرامی، باذکرصلوات🌸
رفيعى با دست هايی خونین وارد سنگر شد رنگم پريد، فكر كردم بلايی سر حمزوى اومده...
از #سنگر بيرون پریدم دیدم اون هم دستش خونیه...
پرسیدم چی شده؟
گفتند: برو صندوق عقب ماشین رو نگاه کن...
رفتم و دیدم یه گونی خونین عقب ماشین هست داخل گونی یه #پیکر بود که سر و پا نداشت پیراهن سفیدی به تن داشت و دکمه یقه رو تا آخر بسته بود... بچه ها گفتند برای شستشوی بیل مکانیکی جایی رو کندیم تا به آب برسیم آب که زلال شد دیدیم یه تکه لباس از زیر خاک بیرون هست؛ کندیم تا به پیکر این #شهید رسیدیم هنوز خون تازه از حلقومش بیرون می زد...
ما جایی رو انتخاب کردیم که مطمئن بودیم هیچ شهیدی اونجا نیست، اصلا اونجا اثری از جنگ و خاکریز هم نبود....
راوی: محمد احمدیان
پ.ن: خداوندا
اگر جایی دلی
بی تابِ دلدار است،
نمی دانم چطور!
اماخودت پا دَر میانی کن ...
ما بازماندگان ره عشقت را نیز دریاب....