💠🍃💠🍃💠
#تامل_کنیم🔰
برای انجام یک دوره اموزش غواصی رفته بودیم قشم چند روزی که گذشت و جاهای مختلف رفتیم و یه دوری تو پاساژا زدیم و درنهایت شب آخر می خواستیم بریم یکی از مراکز خرید معروف قسم به مسعود گفتیم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بریم نیومد و دلیلشم نمی گفت و از اونجایی که اگه نمیومد به ماهم خوش نمی گذشت به حاجی گفتم که مسعود نمیاد شما بهش بگی نه نمیگه بعد از گفتن حاجی بلند شد و باکمال عصبانیت به من گفت اگه بیام و به گناه کشیده بشم تو مسولیتشو قبول میکنی اون موقع خندیدم ولی الان وقتی یاد اون حرف مسعود می افتم فقط گریه می کنم .....
📝همرزم شهید
#شهید_مسعود_عسگری
#شهدا_مدافع_حرم💫
#سیره_شهدا🌺
اگر ترامپ در دورترین افق ذهن خویش هم احتمال میداد که التماسش از رهبر معظم انقلاب برای گشودن باب مذاکره ایران و آمریکا با بیاعتنایی و پاسخ دندانشکن حضرت آقا روبرو میشود که «من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد»، به یقین هرگز آقای شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن را با پیام التماس برای مذاکره نمیفرستاد. پاسخ رهبر معظم انقلاب در حالی است که ترامپ طی چند سال گذشته و مخصوصا چند ماه اخیر بارها به تکبر و از موضع به زعم خود بالا، ادعا کرده بود که فشار تحریمها سرانجام ایران را به میز مذاکره میکشاند و بار دیگر در مقابل وعدههای نسیه آمریکا و بیآنکه امتیازی بگیرد - نظیر برجام - امتیازهای تازهای میدهد! حضرت آقا با تحقیر ترامپ، هویت واقعی او را بیرون ریخته و به جهانیان نشان داد که پشت پرده رجزخوانیهای ترامپ علیه ایران، التماس از ایران نهفته است… این اولین بار نیست که عصای موسای ما سحر و جادوی فرعونیان را بر باد میدهد و آخرین بار هم نخواهد بود.
حضرت آقا با افشای ترس ترامپ در پوشش رجزخوانی علیه ایران اسلامی، آنچه را که امام راحلمان (رضوانالله تعالی علیه) در توصیف ماهیت واقعی آمریکا بیان میکردند، به میدان دید و قضاوت جهانیان کشید. امام خمینی (ره) آمریکا را به شیر پیری تشبیه میکردند که کاری از او ساخته نیست و هنگامی که در مقابل دشمن میایستد، نعره میکشد که دشمن را بترساند و در همان حال دمش را تکان میدهد برای اینکه میانجی پیدا کند تا از مهلکه به سلامت بیرون برود.
🌹بسم رب الشهداوالصدیقین🌹
خاطرهای که خواهید خواند به شهیدی مربوط میشود که از توانایی گفتن و شنیدن بیبهره بود. شهید عبدالمطلب اکبری کسی بود که قبل از شهادتش قبرش را نشان هم رزمانش میدهد. این شهید بزرگوار چندین وصیت نامه نوشته است که یکی از آنها را ما در ذیل این مطلب قرار دادهایم. شهید عبدالمطلب اکبری سرانجام در تاریخ ۶۵/۱۲/۴ به شهادت رسید:
پنچ دقیقه قبل از اینکه برم یک نفر اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمائید!
عکسی به من نشون داد، یه پسر نوزده - بیست سالهای بود، گفت: اسمش «عبدالمطلب اکبری» است، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود و در ضمن ناشنوا هم بود.
عبدالمطلب یک پسر عمو به نام «غلامرضا اکبری» داشت که شهید شده. غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کر و لالی خودش با ما حرف میزد، ما هم گفتیم: چی میگی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سر و صدا کرد هیچکس محلش نذاشت.
وقتی دید ما نمیفهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد و گفت: نگاه کنید! خندید، ما هم خندیدیم. گفتیم حتماً شوخیش گرفته، دید همه ما داریم میخندیم، طفلک هیچی نگفت؛ یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد. سپس سرش را پائین انداخت و آروم رفت ..... فردایش هم رفت جبهه. ۱۰ روز بعد جنازه عبدالمطلب رو آوردند و دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند.» آنچه در ادامه این مطلب خواهید خواند وصیت نامه کوتاه شهید عبدالمطلب اکبری است که نوشته:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند، یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند، یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف میزدم و آقا بهم گفت: "تو شهید میشی." جای قبرم رو هم بهم نشون داد. این را هم گفتم اما باور نکردید!