💠🍃💠🍃💠
«از تمام هیاهوی این دنیا،
تنها پنجرهای میخواهم...
که سالها
در انتظار تو...
بر شیشههای مه گرفتهاش،
آه بکشم...»
#دلنوشته_شهدا
چهلم محمدرضا گذشت. تا این که یک شب آراسته و زیبا همراه با دسته گل زیبایی به خوابم آمد. دسته گل را به سمت من گرفت. با ناراحتی گفتم: «شما که مرا رها کردی و رفتی و به آرزویت رسیدی. حالا این دسته گل به چه درد من می خورد؟» محمدرضا خندید. خنده اش آرامشی را به روح و روانم تزریق کرد که نمی توانم آن را شرح دهم. دوباره دسته گل را به سمتم گرفت و گفت: «حالا شما این دسته گل را بگیر، خیلی زود منظورم را متوجه می شوی»
به محض این که دسته گل را گرفتم از خواب پریدم. فردا مادرم به من اطلاع داد که خانواده دوست و همرزم محمدرضا برای خواستگاری به منزل ما می آیند.
یاد خوابم افتادم و فهمیدم که محمدرضا می خواسته با این کار از من بخواهد که به این خواستگاری جواب مثبت بدهم. با علی ازدواج کردم. با او خوشبختم.
بچه هایم را دوست دارم. مزار شهید «محمدرضا شاه بیگ» میعادگاه من و همسرم است و خاطره نگاه و لبخند آرام بخشش چراغ روشن قلبم است.
به روایت: همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمدرضا_شاهبیگ
#خاطرات_دفاع_مقدس
نشستم روبه رویش. زانوهایش را جمع کرد توی سینه اش. قمقمه ی آب را آوردم، نگاه کرد، زل زده بود به غروب. از لب هایش آرام آرام قطره های خون سر می خورد زیر گلویش. گفتم: «بخور دیگه» قسمت این جوری بوده حالا فقط تو از آن گروه زنده موندی، نباید تا ابد آب بخوری؟
بغضش ترکید، اشک هایش راه افتاد. بریده بریده گفت: «آب آب آب، نمی دونی چه قدر از شنیدن اسمش حالم به هم می خورد چی می گی تو؟» آب بخورم برای چی؟ همه ی دوستانم تشنه شهید شدند. آب دیگه به چه دردی می خوره؟ آب فقط اون موقع مزه داشت که همه با هم بودیم. آب اون جا آب بود، به درد می خورد، چه جوری من آب بخورم تک و تنها..
(بیاد لبهای خشک #شهیدحججی)
آخرین چیزی بود که
زمین گیرش کرده بود
آخرین حُبّ دنیایی!
پلاک را در آورد و
به اروند سپرد ...
#غواصان_دریادل
#دفاعمقدس
💠
هیچکس جز آنکه دل به خدا سپرده
رسم دوست داشتن نمی داند ...
#نوجوانان
#رفاقت_در_جنگ
💠
#خاطرات_شهید
هميشه پارچه سياه كوچکی
بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش...
روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد
از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند.
در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
پ.ن:
#معبرهای ما فرق میکند
با معبرهای شما!!
نوع ِ#سیم_خاردارهایش ... #مین_هایش ...
#فرمـــانده!
تخریبچی هایت را بفرست ...
اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ#نفسیم ...
#گناه احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را ..
#فرمانده_ی_گردان_تخریب
#شهید_محسن_دین_شعاری 🌷
#گردان_تخریب
🕊🕊
🔴کتاب امام خمینی(ره) در دستان وزیر جنگ رژیم صهیونیستی
🔸رسانههای رژیم صهیونیستی: نفتالی بنیت، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی هنگام بازدید از پایگاه هوایی حتسور کتابی از [امام] خمینی رهبر انقلاب ایران را در دست داشت.
🔸باراک رافید روزنامهنگار اسرائیلی در توییتر خود نوشت: کتابی که نفتالی بنیت در دست داشت جلد اول کتاب «اسلام و انقلاب» اثر [امام] خمینی بود. وی این کتاب را از هنگام پیاده شدن از هواپیمایش در پایگاه نظامی به همراه داشت و به نظر میرسد در طول پرواز مشغول مطالعه آن بوده است.
__
♨️ همهچیز اینجا مهم است
چگونه بگذرم ...
از سیم خاردارهای نَفْسی ؛
که شما را از من گرفته است
باید گذشت از این دنیا به آسانی
#مردان_بی_ادعا
#ای_ڪاش_بودید
#شما_را_کم_داریم
✏ دست نوشته شهید حججی از آخرین سالنامه سال 95 برای روز عید قربان :
😔 الهی نه طمع بهشت را دارم و نه نعمت های آن را ...
#نشر_صدقه_جاریه_است..
📤 متن دست نوشته شهید حججی از آخرین سالنامه سال 95 برای روز عید قربان 👇
🍃 الهی نه طمع بهشت را دارم و نه نعمت های آن را ...
🍂 شهادت را فقط برای ملاقات با تو می خواهم ....
🍃 تو همه چیز هستی و همه چیز از آن توست ...
🍂 جان ! امانتی است که تو به منسپرده ای و حال بعد از پستی و بلندی و فراز و نشیب های بسیار ؛ آمده ام ...
🍃 الهی ! آماده ام برای رفتن به قربانگاه برای قربانی شدن
🍂 الهی ؛ این جان نا قابل را به قربانی بپذیر ...
🍃 الهی ؛ روسیاهم ؛ رو سفیدم کن ... شهیدم کن ...
🍃🍂🍃محسن حججی🍃🍂🍃
#راوی_شهید_باشید..
⭕️رهبر معظم انقلاب (در پاسخ به گزارش دبیر شورای عالی امنیت ملی درباره نحوه مدیریت وضعیت جانباختگان و مصدومین حوادث اخیر): پیشنهادات هرچه سریعتر انجام شود و نسبت به افراد مشکوک در هرگروه، با جهتی که به رافت اسلامی نزدیکتر است عمل شود.
🔹متن کامل دستور رهبر معظم انقلاب در:
👉https://www.irinn.ir/fa/news/750635
#سردار_سلیمانی:
🔸باشهدا بودن سخت نیست
باشهدا ماندن سخته
مثل شهدا بودن سخت نیست
مثل شهدا ماندن سخته
✅ راه شهدا یعنی...
نگه داشتن آتش در دستانت
🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 چرایی حمایت ولی فقیه از همه دولتها و صیانت از آرای مردم را در این فیلم ببینید.
تذکرات صریح امام خمینی به اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی: اکثریت هرچه گفتند، آرای شان معتبر است #ولو_به_ضرر_خودشان_باشد. شما ولیّ آن ها نیستید که بگویید این به ضرر شما است، شما وکیل هستید.
👓 میرزا کوچک خان جنگلی به جای مذاکره با دشمن برای استقلال کشور جنگید!!
🔹مذاکره اساساً بلامانع است و در هیچ جایی اشاره نشده که آن را رد کنند اما مذاکرهای که به ذلت مردم ختم شود و استقلال کشور را به خطر بیاندازد مورد قبول هیچ کسی نیست.
💬 حجت الاسلام تسخیری
#برجام
#روحانی
#دولت_کثیف
✍ کلام شهید
💫 رفیقش میگفت: یک شب تو خواب دیدمش؛ بهم گفت: به بچه ها بگو حتی سمت گناه🔥 هم نروند، اینجا خیلی گیر میدند...!
🌷مدافع حرم شهید_حجت_الله_اسدی
#شهید
سردارهور:
#راوی_همرزم_شهید
🔰روز قبل از عملیات بازگشایی جاده سر دشت – بانه، انبار تنباکو توقف کرده بودیم 🌹
قرار شد فردا ساعت دوازده🕛 عملیات داشته باشیم
وقتی صبح داخل حیاط شدم،
با تعجب دیدم سیدرضا یخ های حوض را شکسته و در حال غسل کردن است. گفتم: «تو این سرما چیکار میکنی❓»
🙂لبخندی زد و گفت: « #غسل_شهادت.»
وسوسه شدم.
من هم غسل کردم. دندونهام از سرما🌬 به هم می خورد. عازم عملیات شدیم.
او شهیــــــــــ🌷ـــــــــد شد و من سالم برگشتم.😔
#روحمان_با_یادش_شاد
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
(خاطره ایی از سیدمهدی هراتیان – همرزم شهید)
#شهید_سید_رضا_ترابی
🌷نام پدر :سید علی اصغر
🌷تاریخ تولد :۱۳۴۱/۰۲/۰۲
🌷محل تولد :دامغان
🌷مسئولیت :آرپی جی زن
🌷تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۰۹/۱۳
🌷محل شهادت :بانه
🌷نام عملیات پاکسازي جاده بانه - سردشت
#فرازی_از_وصیتنامه
اينجانب سيد رضا ترابي فرزند علی اصغر اول با گفتاري از استاد شهيد آيتا… مطهرى درباره امام حسين(ع) شروع ميكنم امام حسين(ع) مرگ در راه امر به معروف و نهي از منكر زينت بخشيد و به آن شكوه و جلال داد. اگر چه دنيا بسيار زيباست ولي خانه آخرت هرچه كه دنيا زيبا باشد از آن زيباتر است
#سالروز_شهادت
🍃🍂🍃🍂🍃
🌷 تلفن زد آقا، این مبلّغی که فرستادید، احتیاج بهش نیست. بگیدبرگرده.
پرسیدم چرا؟ کسی دیگه پیدا شده ؟
گفت: نه. لازم نیست اصلا.
🌷 گفتم: یعنی چی ؟
گفت: این قراره بیاد اون جا، توی پادگان، تبلیغ خدا و پیغمبر و امام حسین رو بکنه. هنوز از راه نرسیده رفته منبر، منبر اولش، داره تبلیغ منِ محمود کاوه رو می کنه. به چه درد می خوره این؟
#سردار_شهید
#شهید_محمود_کاوه🌷
📚یادگاران، ج۶، ص ۶۳
🍃🌹🍃🌹