🔸جزئیات حمله تروریستی به نیروهای مهندسی سپاه؛
🔹روابط عمومی قرارگاه منطقه ای قدس نیروی زمینی سپاه:
🔺 عناصر گروهک های تروریستی در یک اقدام ناجوانمردانه به نیروی های مهندسی سپاه در منطقه بم پشت سراوان که در راستای محرومیت زدایی و خدمت رسانی به مردم برای احداث جاده های روستایی در حال فعالیت بودند حمله کردند که طی این اقدام تروریستی یک نفر از کارکنان مهندسی مجروح و یک نفر مفقود شده است.
🔸گفتنی است این گونه حرکات مذبوحانه هیچ خللی در استمرار خدمت رسانی به مردم محروم این منطقه ایجاد نخواهد کرد.
🔸اطلاعیه روابط عمومی قرارگاه منطقهای قدس نیروی زمینی سپاه درباره حمله تروریستی به نیروهای مهندسی سپاه در سراوان؛
🔹ظهر امروز سه شنبه مورخ ۹۹/۱۲/۱۲ عناصر گروهک های تروریستی وابسته به استکبار جهانی طی یک اقدام ناجوانمردانه به نیروهای مهندسی سپاه که در منطقه بم پشت شهرستان سراوان در حین انجام ماموریت های محرومیت زدایی و احداث جادههای روستایی بودند حمله نموده و طی این اقدام تروریستی یک نفر از مهندسین جهادی سپاه مجروح و سرنوشت یک نفر دیگر در حال بررسی است.
🔹قاطعانه به گروهک های تروریستی و ضد انقلاب و حامیان پلید و جنایتکار آنان اعلام می کنیم اینگونه حرکات کور و تلاشهای مذبوحانه هیچگونه خللی در عزم و اراده سپاه برای خدمت به مردم و نقش آفرینی های پاسداران انقلاب در کمک به عمران و آبادانی مناطق محروم و روستایی در استان سیستان و بلوچستان و سایر نقاط کشور وارد نخواهد ساخت.
✨جواد خودش میدانست که قرار است به شهادت برسد و در تماس تلفنی که در آخرین سفر خود به سوریه بین ما و او برقرار شد گفته بود که این سفر آخر من است.
✨قبل از آخرین سفری که جواد به سوریه داشت به بهشت رضا رفتیم و جواد قبری را دید و گفت دوست دارم در همین قبر به خاک سپرده شود، چراکه مادر راحتتر میتواند بر سر قبر من حاضر شود.
✨قرار بود شهیدی را در همان قبر به خاک بسپارند؛ اما با توجه به اینکه این شهید تبعه افغانستان بود و هنوز به درستی شناسایی نشده بود هنوز به خاک سپرده نشده بود و همین که جواد به شهادت رسید در همین قبر به خاکش سپردیم.
✍راوی: برادر شهید
#شهید_جواد_محمدی_منفرد
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#آشنای_غریب
.
عکسش را همه دیدند و میشناسند اما خودش را نه...
#بسیجی_شهید_امیر_حاج_امینی...
در جوانی مکبر نماز بود و بانگ الله اکبرش در مسجد محل طنین انداز میشد.
شغلش در جوانی باتری سازی بود و کمی به زبان آلمانی هم تسلط داشت...
خستگي نداشت....
.
مي گفت: من حاضرم توی کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده...
اينقدر بدن آماده اي داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيم چي.
بيسيم چي (شهيد) پور احمد...
۱۰ اسفند ۶۵ تو شلمچه بهشهادت رسید...
.