♿️♿️♿️🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷♿️♿️♿️
مارس، 30مین سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه
رژیم جنایتکار بعث عراق به رهبری صدام و با پشتیبانی بینالمللی شهر حلبچه را با بمبهای شیمیایی هدف قرار دادند.
در این فاجعه انسانی 5 هزار شهروند کورد قتل عام شدند.
بمباران شیمیایی حلبچه بخشی از عملیات موسوم به انفال بود.
واینگونه بود که کوردها نمیتوانتد قرآن راختم کنند چون به سوره ی انفال که می رسند مکث می کنند...
روزی اردوغان به سرنوشت صدام گرفتار می شود آن روز خیلی دور نیست ✌
حلبچه_دردی_فراموش_نشدنی
بمباران_شیمیایی_حلبچه
بمباران_شیمیایی_سردشت
#حلبچه
حلبچه_شهید
#ایران#عراق #جنگ جنگ_ایران_عراق #حلبچه #بمب بمباران_شیمیایی_حلبچه #خلبان خلبانان_شهید خلبان_شکاری خلبان_نیروی_هوایی_ارتش #اعدام #فداکاری
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
25 اسفند سالروز بمباران شیمیایی حلبچه شهید
دنیا غمه ,ژیان ژانه. * بو شاره که ی بهاری سور
هیروشیمای کوردوستانه *حلبچه ی دایکی شاره زور
کورپه به بیشکه و لان کوه * مندان به سینگی دایکه وه
بو یادی نوروزی امسال * سوتان و بون به کووی زوغال
شرطه همو برد و داری,حلبچه ی تینی رزگاری*ده کینه خنجری توله ی به بشتوینی کورده واری
#25_اسفندبمباران #شیمیایی حلبچه_شهید هیروشیما #اتمی ناکازاکی #ظلم #ستم #ستمگر حلبچه_شهید #صدام #داعش #کشتار #نسل_کشی صدام_حسين #تروریست #سردشت کوردستان #سنندج
🔴 #خلبان_ایدن مصطفی حمید،
خلبانی بود که بمباران شیمیایی #حلبچه را رد کرد و به دستور صدام #اعدام شد!! 💔 او قبل از اعدامش گفت: آیا ملت ایران از من سال های بعد یاد میکنند⁉️
💕 #یادش_با_هدیه_صلوات🦋
۲۵ اسفند ماه سالروز بمباران شیمیایی شهر حلبچه
توسط رژیم بعث عراق.
#حلبچه
♿️♿️♿️🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷♿️♿️♿️
مارس، 30مین سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه
رژیم جنایتکار بعث عراق به رهبری صدام و با پشتیبانی بینالمللی شهر حلبچه را با بمبهای شیمیایی هدف قرار دادند.
در این فاجعه انسانی 5 هزار شهروند کورد قتل عام شدند.
بمباران شیمیایی حلبچه بخشی از عملیات موسوم به انفال بود.
واینگونه بود که کوردها نمیتوانتد قرآن راختم کنند چون به سوره ی انفال که می رسند مکث می کنند...
روزی اردوغان به سرنوشت صدام گرفتار می شود آن روز خیلی دور نیست ✌
حلبچه_دردی_فراموش_نشدنی
بمباران_شیمیایی_حلبچه
بمباران_شیمیایی_سردشت
#حلبچه
حلبچه_شهید
#ایران#عراق #جنگ جنگ_ایران_عراق #حلبچه #بمب بمباران_شیمیایی_حلبچه #خلبان خلبانان_شهید خلبان_شکاری خلبان_نیروی_هوایی_ارتش #اعدام #فداکاری
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
25 اسفند سالروز بمباران شیمیایی حلبچه شهید
دنیا غمه ,ژیان ژانه. * بو شاره که ی بهاری سور
هیروشیمای کوردوستانه *حلبچه ی دایکی شاره زور
کورپه به بیشکه و لان کوه * مندان به سینگی دایکه وه
بو یادی نوروزی امسال * سوتان و بون به کووی زوغال
شرطه همو برد و داری,حلبچه ی تینی رزگاری*ده کینه خنجری توله ی به بشتوینی کورده واری
#25_اسفندبمباران #شیمیایی حلبچه_شهید هیروشیما #اتمی ناکازاکی #ظلم #ستم #ستمگر حلبچه_شهید #صدام #داعش #کشتار #نسل_کشی صدام_حسين #تروریست #سردشت کوردستان #سنندج
✖️اینجا روستای عنب از توابع #حلبچه است که توسط صدام بمباران شیمیایی شد.☝️
👈 مردم خیال میکردند اگر به کنار آب بروند در امان خواهند ماند اما...😔
دستنوشته تکاندهنده شهید بمباران شیمیایی
شهید نعمتالله ملیحی، هنگام #بمباران_شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمندهها داد و خودش شیمیایی شد.
#شهید_نعمت_الله_ملیحی از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ روز هشتم عملیات والفجر ۸ بر اثر #حمله_شیمیایی دشمن بعثی مصدوم شد و هشت روز بعد در ۶ اسفند ۱۳۶۴ در بیمارستان به شهادت رسید.
«عمو فردوس» (فردوس حاجیان) از این جانباز شیمیایی که با لب تشنه به شهادت رسید روایت میکند:

در کنار نهر بودم که یکی از راکتها در ۵ متریام منفجر شد و ۲ - ۳ متر مرا آن طرفتر پرت کرد، در عالم مرگ و زندگی شنیدم یکی داد میزند «شیمیایی، شیمیایی» دوست بهیارم (رجبعلی خداشناس) به کمکم آمد و به صورتم ماسک زد...
وقتی به بیمارستان امام خمینی منتقل شدم و هنوز روی تختم جا خوش نکرده بودم که یک صدای گرفتهای به من گفت: «خوش اومدی عمو فردوس...، بازم برامون میخونی؟» برگشتم، نعمت بود... به او گفتم: «چی شده نعمت، تو که همیشه میگفتی با خدا باش» با صدای گرفته میگفت: «من همشو خوردم» گاز شیمیایی را میگفت. حالتی شده بود که در عمل دم نایژکهای ریه تاول میزد و در بازدم تاولها پاره میشد.
همه در حال رفتن بودند، مالک از روی تخت بلند شد، از آن دور داد میزد: «فرمانده، فرمانده قایقم را زدند.» او که فقط آبریزش چشم و بینی داشت، همان شب شهید شد و اسفند هم همین طور. نوبت نعمت رسیده بود. دکتر که گوشی را از پشتش برداشت. آهی کشید و گفت: «نعمت هم بیش از ۴۸ ساعت دیگه زنده نمیمونه» نعمت نامزد داشت.
آن شب دو خواهر و برادرش هم بودند. به نامزدش که شهرستانی بود، گفت: «چرا با دمپایی اومدی؟ چرا جوراب نپوشیدی؟» هنوز روی مسائل شرعی دقت داشت. نعمت این اواخر برای نوشتن کاغذ خواست و نوشت: «آب!» پرستار گفت: «دکتر ممنوع کرده.» نوشت: «جگرم سوخت.». وقتی بمباران #شیمیایی شد ماسکش را به یکی از رزمندهها داده بود! دم دمای شهادت باز کاغذ خواست دو بیت شعر از عشقش به امام نوشت و شهید شد آن کاغذ نوشتهها الآن دست مادر نعمت است. نعمت درک درستی از رفتن داشت، وقت رفتن به مرگ لبخند میزد؛ مادر قهرمانش گفته بود: «او را با لباس دامادیاش دفن کنند.» پس از رفتن نعمت شعری از وجودم جوشید:
آنان که چراغ جستجو داشتهاند
از سوز فراق گفتگو داشتهاند
پرورده دامان شقایق بودند.
چون لاله ز داغ آبرو داشتهاند
#شهدا #جانباز #جانباز_شیمیایی