💐 امروز چهارم آبان ماه #سالروز_شهادت
🕊#شهید_جعفر_لطفی
🌷#شهید_محمد_رضا_عسکری_فرد
🌷#شهید_حمید_رضا_زمانی
🌷#شهید_محسن_جمالی
#مدافع_حرم
#تفحص
این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم...(تصاویر مشاهده شود)
امروز #سالروز_شهادت
🌷 #شهید_خیر_الله_صمدی
🌷 #شهید_محمد_جواد_قربانی
🌷 #شهید_محمد_زارع گرامی باد
این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم....(تصاویر مشاهده شود)
#استوری
#مدافع_حرم
#تفحص
سلام ما بر این پارہهای تن شهدا
که مونسی جز نسیم صحرا
و همدمی جز مادرشان
#حضرت_زهـۜرا ندارند ...
#تفحص
#شهید_گمنام
#دهه_فاطمیه
#دفاع_مقدس
نزدیک غروب مرتضی داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد. با بیل خاک ها را بیرون می ریخت.
هر بیل خاک راکه بیرون می ریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمی گشت. نزدیک اذان مغرب بود مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا برمی گردیم. صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم. به محض رسیدن به سراغ بیل رفت. بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد!
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا می ری؟!
نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو .
راوی: بسیجیان تفحص
منبع: کتاب شهید گمنام
#تفحص
#دفاع_مقدس
۱۵ سال بعد از عملیات والفجر مقدماتی از دل #فکه پیکر یک شهید پیدا شد.
اعداد و حروف نقش بسته روی پلاکش زنگ زده بود. توی جیب لباسش یک برگه پیدا کردیم ...
نوشته هاش به سختی قابل خواندن بود ...
بسمه تعالی
جنگ بالا گرفته است مجالی برای هیچ وصیت نیست ...
جز همین که امام را تنها نگذارید..
تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام پنجم می نویسم:
به تو خیانت می کنند تو مکن ..
تو را می ستایند فریب نخور..
تو را نکوهش می کنند شکوه مکن .. مردم شهر از تو بد می گویند اندوهگین مشو..
همه ی مردم تو را نیک می خوانند مسرور نباش ..
آنگاه از ما خواهی بود..
تحف العقول ص ۲۸۴
دیگر نایی در بدن ندارم ...
خداحافظ دنیا ...
یا زهرا(س)
#رزمندگان
#شهدا
#تفحص
#دفاع_مقدس
۱۵ سال بعد از عملیات والفجر مقدماتی از دل #فکه پیکر یک شهید پیدا شد.
اعداد و حروف نقش بسته روی پلاکش زنگ زده بود. توی جیب لباسش یک برگه پیدا کردیم ...
نوشته هاش به سختی قابل خواندن بود ...
بسمه تعالی
جنگ بالا گرفته است مجالی برای هیچ وصیت نیست ...
جز همین که امام را تنها نگذارید..
تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام پنجم می نویسم:
به تو خیانت می کنند تو مکن ..
تو را می ستایند فریب نخور..
تو را نکوهش می کنند شکوه مکن .. مردم شهر از تو بد می گویند اندوهگین مشو..
همه ی مردم تو را نیک می خوانند مسرور نباش ..
آنگاه از ما خواهی بود..
تحف العقول ص ۲۸۴
دیگر نایی در بدن ندارم ...
خداحافظ دنیا ...
یا زهرا(س)
#رزمندگان
#شهدا
#تفحص
#دفاع_مقدس
چه سروهایی که قطعه قطعه شدند
علی اکبر هایی که رفتند
و علی اصغر برگشتند...
تصویر شهدای تازه تفحص شده؛
که وارد کشور شدند.
#تفحص
#شهدای_گمنام
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
💠
🍂 روز اولی
در وادی شهیدان
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
🔸چند روزی میشد که دراطراف کانی مانگا در غرب کشور کارمیکردیم؛
شهدای عملیات والفجر چهار را پیدا می کردیم. اواسط سال ۷۱ بود.
از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی از سنگرها شدیم.
سریع رفتیم جلو.
همانطور که داخل سنگر نشسته بود، ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود.
خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم ، درکمال حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتری است ؛ ازآن جالب تر اینکه تمام بدن کاملاً اسکلت شده بود ، ولی انگشتی که انگشتر در آن بود کاملاً سالم وگوشتی مانده بود. همه ی بچه ها دورش جمع شدند.
خاک های روی عقیق انگشتر را پاک کردیم . اشک همه مان در آمد ،
روی آن نوشته شده بود:
«حسین جانم»
برگرفته از: شمیم یار ۹۲
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات
#تفحص
در سال 1371 سربازی که در #معراج_شهدا خدمت میکرد و اسمش رنجبر بود، با چشمهایی گریان آمد و گفت شب گذشته در یک رویا یکی از #شهدای_گمنام به من گفت: میخواهند مرا به عنوان #شهید_گمنام دفن کنند، اما وسایل و پلاکم همراهم است.
به آن سرباز جوان گفتم: تو خستهای، الان باید استراحت کنی آن سرباز رفت.
صبح که آمد دوباره گفت: آن شهید دیشب به من گفت در کنار جنازهام یک #بادگیر آبی رنگ دارم که دور آن را گِل، پوشانده است داخل جیب آن، #پلاک هویت، جانماز، کارت پلاک و چشم مصنوعی ام است.
به آن جوان گفتم: برو سالن #معراج_شهدا اما اگر اشتباه کرده باشی باید بروی و #شلمچه را شخم بزنی!.
سرباز پیکرها را یکی یکی بررسی کرد تا اینکه پیکر شهید مورد نظر را با نشانههایی که داده بود، یافت.
پس از اطلاع دادن این جریان به مسئولان و پیگیری قضیه، توانستم خانواده شهید را پیدا کنم.
با برادر شهید تماس گرفتم و به او گفتم برادر شما جانباز ناحیه چشم بوده و در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و #مفقود شده است؟
گفت: بله تمام نشانههایی که میگویید، درست است به او گفتم برای شناسایی به همراه #مادر به معراج شهدا بیایید؛
فردای آن روز دیدیم یکی از برادرها به همراه مادر شهید به معراج آمدند؛ بچهها به مادر چیزی نگفته بودند و مادر شهید با صلابتی که داشت، رو به من کرد و گفت:
شهید #گمنام در اینجا دارید؟
گفتم: بله تعدادی از شهدای #تفحص شده در معراج هستند که گمناماند مادر شهید مفقود گفت میتوانم شهدا را ببینم؟
گفتم: بفرمایید.
مادر وارد سالن معراج شهدا شد؛ به پیکرهایی که فقط تکههایی از #استخوان از آن باقی مانده بود، نگریست و خود را به پیکر همان شهیدی که آن سرباز جوان نیز او را شناسایی کرده بود، رساند.
گفتم شما از کجا مطمئن هستید که این فرزند شماست؟ ابروهایش را توی هم کرد و گفت: من مادرم و بوی بچهام را احساس میکنم.
برای اینکه از این موضوع یقین پیدا کنم و احساس مادری را در وی ببینم، به مادر شهید مفقود گفتم:
اگر برای شما مقدور است لحظهای از سالن خارج شوید، ما اینجا کار داریم.
مادر شهید از سالن بیرون رفت و در گوشهای نشست؛ در این فاصله پیکر مطهر شهید را جابجا کردم؛ بعد از مدتی به وی گفتم: الآن میتوانید بیایید داخل.
#مادر_شهید وارد شد و بدون هیچ تردیدی به سمت پیکر فرزند شهیدش رفت درحالی که ما جای او را تغییر داده بودیم؛ و به ما گفت من یقین دارم که این پسرم است؛ او به
من گفته بود که برمیگردد غوغایی در معراج شهدا به پا شد...
#شهید_محمدرضا_فیاضی
#مذهبی #شهدا #شهادت_آرزومه 🌏🌏🌏🌏🌏
#معــــــــــــــــراج_شهــــــــــــــــدا🌼🌼🌼
(🌼)اللّهُمَّ
🍃(🌼)صَلِّ
🍃🍃(🌼)عَلَی
🍃🍃🍃(🌼)مُحَمَّدٍ
🍃🍃🍃🍃(🌼)وَ آلِ
🍃🍃🍃🍃🍃(🌼) مُحَمَّدٍ
🍃🍃🍃🍃(🌼)وَ عَجِّلْ
🍃🍃🍃(🌼)فَرَجَهُمْ
🍃🍃(🌼)وَ اَهْلِکْ
🍃(🌼)اَعْدَائَهُمْ
(🌼)اَجْمَعِین
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقنا_شهاده_فی_سبلیک
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
🌕💔🌕یا
🌕💔🌕رب
🌕💔🌕الحسین
🌕💔🌕بحق
🌕💔🌕الحسینِ
🌕💔🌕اشف
🌕💔🌕الصدر
🌕💔🌕الحسین
🌕💔🌕بظهور
🌕💔🌕الحجه
🌕💔🌕اللهم
🌕💔🌕عجل
🌕💔🌕لولیک
🌕💔🌕الفرج
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺
#معـــــــــــــــــــراج_شهدا🍃🍃🍃🍃🌼🏵🍁
طی عملیات #تفحص در منطقه #چیلات ، پیکر دو #شهید پیدا شد، یکی از این #شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
خوب، #پلاک داشتند، پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی #رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند.
اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، #پدر است و آن شهیدی که درازکش است، #پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
#شهید_سید_ابراهیم_اسماعیل_زاده موسوی پدر و #شهید_سید_حسین_اسماعیل_زاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه #بابلسر .
" شنیدهام عاشقا مخلصو و بیریا بودن؛ من هنوزم نفهمیدم که شهدا کیا بودن؛ همیشه سرگرم دم یا #فاطمه مدد بودن؛ نشون دادن که راههای آسمونو بلد بودن؛ کبوترای رویاییِه آسمون بودن؛ تمومشون مصداقی از وسابقون بودن؛ مُقربون بودن؛ ای دل، ای دل، امون از دست دنیا، ای دل،ای دل، کجا رفتن شهیدا "
#شهدای_مدافع_وطن #شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_بسیجی #پنجشنبه_های_شهدایی #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
حتی کلاه آهنیت هم
به پرندهای زندگی بخشید ...
طلائیه سال ۱۳۷۴
آرامش پرندگان در پناه آثار دفاع مقدس
عکاس : محمد احمدیان
#تفحص
#تفحص
📸 شرح عکس:
شهداے والفجر ۶ چیلات دهلران
پیڪر پاک دو شهید رو پیدا ڪردیم
یڪے نشسته بود و تڪیه داده به تڪه سنگ پشتش و پیڪر شهید دیگه اے رو ڪه تو پتو پیچیده شده بود تو دامن گرفته بود ...
نمی دونم
شاید مرثیه ایے میخونده و اشڪے میریخته...
پیکر خوابیده مجروح بوده ...
دنبال پلاک گشتم
پلاک هارو برداشتیم گفتم شماره هارو بخونین تا یادداشت ڪنم
پلاک ها را خوندن
۵۵۵ و ۵۵۶
معمولا رفقا پلاک پشت سر هم میگرفتند...
اسناد را ڪه بررسے ڪردن
دیدن آره واقعا رفیق بودند...
اما چه رفقایی...
پدر و پسر
اونے ڪه نشسته پدر بود
پدرے ڪه لحظه هاے آخر پسرش رو تو آغوش گرفته....
🌷شهیدان سید ابراهیم و سید حسین اسماعیل زاده موسوی...
اهل روستاے باقر تنگه... بابلسر...
#شهدا
#رزمندگان
تشنه شدن بهانهی ذکر مصیبت است
از آب هم مضایقه کردن کوفیان ...
#تفحص
#شهید_گمنام
#لحظات_سبز_افطار
#صلیالله_علیک_یااباعبدالله
🌦🌈#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
#وصیت_شهدا
🥀🕊 🕊
این پاها برای چه رفتند؟!
برای حجاب
برای امنیت
برای وطن
برای ناموس
برای آسایش بچههایمان
یا برای ماندگار شدن غیرت ...
به نظر شما اگه این پاها برای دفاع
نمیرفتند چه بلایی به سَر ما میآمد؟
#تفحص ؛ شلمچه ۱۳۷۸
عکاس: حاج محمد احمدیان
عاشق همیشه
تصویرِ عشقش را بهمراه دارد!
یا در دلش یا در قاب عکس ...
#تفحص
#شهید_گمنام
#زبیدات_عراق۱۳۹۶
🇮🇷 دو شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶ 🇮🇷
🌺🍃طی عملیات #تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو #شهید پیدا شد...
یکی از این #شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر #شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت
🌺🍃معلوم بود که #شهيدِ دراز کش #مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، #پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.
555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم #پلاک گرفته اند.
معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند #پلاک می گرفتند.
🌺🍃اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن #شهیدی که نشسته است، پدر است و آن #شهیدی که درازکش است، #پسر است...
#پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭😭
#شهید_سید_ابراهیم_اسماعیل_زاده_موسوی پدر
و #سید_حسین_اسماعیل_زاده
پسر است
اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
⭕️ کاش از ما نپرسند که بعد از #شهدا چه کردیم...😔
🌹 شادی روح #شهدا صلوات 🌹
✨🌹✨🌹✨🌹✨
✨🌹✨🌹✨🌹✨
عاشق همیشه
تصویرِ عشقش را بهمراه دارد!
یا در دلش یا در قابِ عکس ...
#تفحص
#شهید_گمنام
#زبیدات_عراق۱۳۹۶
یک پایشان در دنیا ؛
و یک پایشان در عرش خدا ...
#تفحص ؛ شلمچه ۱۳۷۸
عکاس: حاج محمد احمدیان
یک پایشان در دنیا ؛
و یک پایشان در عرش خدا ...
#تفحص ؛ شلمچه ۱۳۷۸
عکاس: حاج محمد احمدیان
🕊🕊
سفر کردهام تا بجویم سرت را
و شاید در این خاکها پیکرت را ؛
پس از این من ای کاش هرگز نبینم
نگاهِ به دَر ماندهی مادرت را...
تابستان ۱۳۷۵
فکه شمالی، ارتفاع ۱۴۶
اعضای گروه تفحص همیشه در تلاش بودند
تا با کوچکترین نشانهای که مییابند
هویت قهرمانان وطن را مشخص کنند!
عکاس: شهید سعید جانبزرگی
#تفحص
#شهید_گمنام
#دفاع_مقدس
🌷برخی افراد فکر می کنند شهدا انسان های جدا بافته یا خاص بوده اند، اما آقا مجید چنین آدمی نبود؛ یعنی این طور نبود که کار خاصی انجام دهد، اما یک مورد خاص داشت و آن این بود که می گفت «سعی می کنم واجباتی که خدا معین کرده است خیلی دقیق و درست انجام دهم و حرف خدا را گوش کنم، حق الناس نکنم؛ یعنی به کسی ظلم نکنم.
🌷 تا آنجا که می توانست این موارد را رعایت می کرد و این طور نبود که هر شب نماز شب یا مرتب قرآن بخواند.اگر می توانست گاهی مستحبات را انجام می داد اما به انجام واجبات خیلی مقید بود و هر کجا که بود در جاده یا خیابان، از ماشین پیاده می شد و نماز اول وقت می خواند. می گفت «هر کجا باشیم نماز اول وقت را بخوانیم.
🌷می گفت:هر کاری که می کنید، سه نکته ویژه را در نظر داشته باشید. اول اینکه به خدا توکل داشته باشید، دیگر اینکه به ائمه اطهار توسل کنید و در نهایت اینکه با همه وجود تلاش کنید، مهم نیست که چقدر موفق باشید، مهم این است که همه انرژی خود را بگذاری و از خودت راضی باشی.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_مجید_پازوکی
#تفحص
#سالروز_شهادت
#هفدهم_مهر_1380
این پا را خوب نگاه کن..!
همان پایی است که روزی مادرش
دل نداشت خاری در آن فرو رود
اما وقتی پای وطن و ناموس
وَ انقلاب در میان آمد، فدا کرد
مادر همهی فرزندش را
فدای پسر فاطمه کرد...
#تفحص
#شهید_گمنام
#مادران_شهید_پرور
#جوانم_فدای_اباعبدالله
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات