eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
۸ عامل و کوه اخلاص دلیر و و مسئول آموزش ۲۷_محمد_رسول_الله_ص . 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 . در دوم اردیبهشت ماه سال 1336 در روستای «کمردشت» چشم به جهان گشود. دوران شیرین کودکی او در میان دشت‌های زیبای زادگاهش سپری شد و برای آموختن علم راهی روستای پاکدشت گشت. با پایان سال سوم دبیرستان (1351) تحصیل را رها کرده و به یاری پدر شتافت. کار در مزرعه، کارگاه آهنگری و شرکت او را از مطالعه کتاب بازنداشت به طوریکه تمام اوقات فراغت اسدالله به مطالعه مي‌گذشت. پازوکی برای مدتی کوتاه در ارتش فنون تکاوری و چتربازی را آموخت و با اوج‌گیری انقلاب اسلامی در صف سربازان روح‌الله (ره) قرار گرفت. سرانجام جوان غیور ایران پاک اسلامی فرمانده محور عملیات در تاریخ 10/12/1364 در عملیات والفجر8 در میان نوای الله‌اکبر مؤذن در منطقه فاو بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سن 28 سالگی به شهادت رسید. پیکر پاک اسدالله را در شهرستان وارمین به خاک سپردند. . 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 . ✍ : ساعت ۲ نصف شب بود پادگان خیر سرم داشتم میرفتم نماز شب بخونم رفتم سمت دست شویی برای تجدید وضو دیدم صدای خس خس میاد... ۴ تا توالت از حدود ۲۵ تا رو شسته بود رفته بود سراغ پنجمی... کنجکاو شدم که این آدم مخلص کیه؟! پشت دیواری قایم شدم اومد بیرون و چند لحظه ای سرش رو گرفت رو به آسمان نور ماه افتاد رو صورتش... تعجب کردم باورم نمیشد! بود فرمانده گردان؛ با یه دست داشت دست شویی هارو می شست تا سحر درگیر بودم با خودم فرمانده ۲ تا گردان با یه دست داشت دست شویی های پادگان دوکوهه رو تمیز میکرد … 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 #ل۲۷ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله
بابائیم سلام! گفته اند حرف دلم را برات بنویسم ولی مگر می‌شود یک دنیا حرف را در یک کاغذ کوچک جای داد؟ حرف های ناگفته بسیار دارم که با تو بگویم..از دلتنگی هایم و خاطرات فراموش نشدنی و از روزهای با تو بودن، از گریه های پنهانی خواهر و برادرم ، از عکس پر از خاطرات روی دیوار. خیالت راحت، همه هوایم را دارند اما دلم در هوای توست. طهورا خانم دختر شهید عربی حرم _علی اکبر عربی
... حسین (ع)در میدان نبرد تنهاست ، یاری باقی نمانده ، یاران یکی پس از دیگری خود را فدای پسرفاطمه (س) کرده اند .. جوانی خوش قد وقامت اذن آمدن ب میدان از پدر میگیرد .. دقایقی بعد .. پدر بالای سر پسر .. سَروِ بلند قامت پدر در میانه ی میدان غلطیده به خون .. آه .. جوانان بنی هاشم بیایید .. علی را بر درِ خیمه رسانید .. خبر رسید که عده ای خدا نشناس قصد دارند ، جسارت کنند به دختر علی (ع) .. قصد دارند که بی حرم کنند ، بانوی حرم را ، به خیال ذهن معیوبشان .. آنها نمیدانستند امثال شهید بریری ها ، عابدینی ها ، رادمهر ها ، بلباسی ها ، کابلی ها ،رجایی فر ها ، جمشیدی ها ، بند پوتین خود را محکم بستند ، تا بندند دهان سلفی ها و داعشی های کثیف را .. .. و اما خان طومان .. الان برای تو زود است ، اما روزی برای تو از کربلا میگویند ، از عاشورا .. اگر از خان طومان میپرسی : از خان طومان همین قدر کفایت میکند که بدانی پدرت و دوستانش ، علی اکبر رفتند و علی اصغر برگشتند .. برایت روضه نخوانم .. بهانه ی بابا میگرفتی ؟! از مادر میخواستی برایت از بابا بگوید مگر نه؟! مهمان می آمد؟! منتظر صدای آشنای بابا بودی؟! میان خرابه ، دختری سه ساله هم بهانه ی بابا گرفت ، گفتند دختر بهانه ی پدر گرفته ، دستور داد .سر پدر را در طَبَق بگذارید و برایش ببرید ، ارام میشود .. عمه؟! این چیه که آوردن ؟! من که غذا نخواستم .. عزیز دل عمه ، این سر ، سر پدر تو ... ولی عمه ؟! بابای من که اینجوری نبود.. این بابای منه؟! محمد امین : مامان؟! این بابای منه؟! بابای من ک اینطوری نبود؟ بابا که قدش بلند بود .. سوال های ذهنت را ، جنس غمت را ، این که پدرت بلند قامت و رعنا همچون علی اکبر برود و علی اصغر برگردد را ، رقیه میفهمد ... .. ؟! @shahid.alireza.boreyri @shahid_salkhorde @shahid_hassan_rajaeefar @shahid.soltani @shahid.mahm00dreza.bezayi @shahid_beuzae
یک بار گفتم: «آقا میثم در این موقعیت می‌خواهی بروی؟ اجازه بده بچه به دنیا بیاید.... که گفت: «زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟ دلت می‌آید حضرت زینب(س) دوباره اسیری بکشد؟» بعد از این حرفش من دیگر هیچ چیزی نگفتم. حلما ۱۹ روز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد ...! 🖋 به روایت همسر بزرگوار . جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان  شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا صلواتـــــ . ؟
○•°بسم اللّہ°•○ . اخرین سواری بر روی دوش بابا❤ . پدرم که رفت شهر خالی شد پدرم مگرتو چند نفر بودی؟ . #فرزند_شهید #پدر