eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.4هزار عکس
11.7هزار ویدیو
179 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 شام آخر، با هنرمندی حزب الله لبنان
🖼 ⏬فأتو بتَوابیتکُم ⏬با تابوت‌هایتان بیایید
آقاي توني مي‌گويد: شهيد برونسي روز قبل از عمليات بدر روحيه عجيبي داشت. مدام اشك مي‌ريخت، علت را كه پرسيدم آقاي برونسي گفت: دارم از بچه‌ها خداحافظي مي‌كنم چرا كه خوابي ديده‌ام. سپس افزود: به صورت امانت براي شما نقل مي‌كنم و آن اينكه: در خواب بي بي فاطمه زهرا (سلام الله عليه) را ديدم كه فرمود: فلاني! فردا مهمان ما هستي، محل شهادت را هم نشان داد. همين چهارراهي كه در منطقه عملياتي بدر (پد)فرود هلي‌كوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره مي‌رود و من در همين چهار راه بايد نماز بخوانم تا وقتي كه به سوي خدا پرواز كنم و بالاخره نيز اين خواب در همان جا و همان وقتي كه گفته بود، به زيبايي تعبير شد.💔 🌹
♥️ عاشقانه محو آقا می‌شد وقتی تصویر مقام معظم رهبری را می‌دید، انگار پدرش را دیده است. آن قدر عاشقانه محو تصویر حضرت آقا می‌شد که بعد از دقایقی به او می‌گفتم: «من هم هستم‌ ها...». 🍃بعد از اولین جانبازی یکبار به دیدار حضرت آقا مشرف شده بود. خودش برایم تعریف می‌کرد که: 😍«وقتی حضرت آقا را از نزدیک دیدم، فکر کردم دیگر هیچ چیز توی دنیا نمی‌خواهم. اصلاً همه چیز برایم تمام بود. همه زیبایی‌های دنیا را یک جا دیدم.» همسر مدافع حرم مرتضی حسین پور قمی شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅❅❁💚🌷💚❁❅┅┅
یک روز همراه دخترم به سید محمد (گلزار) رفتیم شادی رو به من گفت : مامان نگاه ، عکس بابا !!! هرچه نگاه کردم چیزی ندیدم وقتی برگشتم علی زنگ زد ؛ و جریان را برایش تعریف کردم علـی خنـدید و گفت : واقعا دخترم دیده درست داره میگه ، من جـام تـوی گلــزار شهـداست ... ده روز بعد خبر شهادتش را آوردند. "راوی:همسر شهید"
از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت. می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد. نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند. صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چه شده: گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود. یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. در سال ۱۳۶۶ به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام زمان عج الله مشرف شده است. 📙برگرفته از کتاب وصال. اثر گروه شهید هادی
📿 به غیر از سوریه سال 93 به عراق هم رفت و آنجا هم حضور مستشاری داشت. استعداد عالی و هوش و شجاعت مثال زدنی داشت. در کار پروازی حرف نداشت تخصصش جنگ شهری و رهایی گروگان و اغتشاشات شهری بود. شجاعتش خیلی بالا بود. ابتکار عملش واقعا عالی بود. هوش خیلی بالایی داشت. آنقدر که بعد از چند جلسه کلاس درس را خوب یاد می‌گرفت و استاد به عنوان کمک مربی و استاد از او استفاده می‌کرد. اگر جایی مسئولیتی به عهده می‌گرفت اینطور نبود که فقط بایستد و دستور دهد. خودش پا به پای نیروهایش کار می‌کرد. اهل رئیس بازی درآوردن نبود. وقتی وارد مجموعه می‌شدید و کسی را نمی‌شناختید، متوجه نمی‌شدید که رئیس کیست و مرئوس کیست!! آنقدرکه متواضعانه رفتار می‌کرد در عین حال یک غرور سازنده‌ای هم در کارش داشت. 🖋 راوی؛ هم رزم شهید 🕊 🌷پنج صلوات هدیه‌ به‌ ارواح‌طیبه‌شهدا اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم امشبمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز 🌷🕊
یکی از همرزمان و دوستانشان می گفت: حجره ای داشتم نزدیک حجره آیت‌ الله‌ جوادی‌ آملی و ایشان از آنجا گذر می کرد. روزی نوار دعای کمیل شهید تورجی را گوش می کردم که آقای جوادی آملی وارد حجره شدند و پرسیدند: این صدای کیه؟ ایشون سوخته اند. گفتم: صدای یک شهیده. گفتند: نه شهید نیستند، سوخته اند؛ ایشان (در عشق خدا) سوخته است. گفتم: ایشان شهید شده. فرمانده گردان یازهرا (سلام الله علیها) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده... شهید
‌‌✍جانبازان، سالکانی هستند که در طی طریق، از کاروان شهادت جا مانده اند و خدای سبحان چنین مقرر داشته است که مرغ روحشان چند صباحی دیگر در قفس تن و در حصار خاک باقی بماند.. 🌷 🕊🕊