هر که در عشق
سر از قلّه برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند...
📎لشگر ۴۱ ثارالله
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
برای اینڪہ
خیلیهــا بتواننـد ،
در بسترشان راحت بیاسایند ...
#شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا🌹
📎مناجات بسیارزیبای شهید :
💠پروردگارا! من غرق در منجلاب هواى نفس شدم و باز تو مرا فراموش نکردى؛ من بد کردم، نافرمانى کردم، ستم کردم؛ اما تو نسبت به من، رحم و عطوفت نشان دادى.
💠اى خداى من! من بسیار خطا کردم و خواهش دلم را پذیرفتم؛ پس تو هم باید مرا فراموش میکردى، اما از آن جایى که بسیار آمرزندهای تو مرا فراموش نکردى، که اگر فراموش میکردى، من غرق در نفس خود میشدم.
💠پروردگارا! گناهانم به قدرى بر دوشم سنگینى میکند که اگر قرار بود در این دنیا عذاب ببینم فشارش مرا به زیر زمین میبرد؛ پس از تو عاجزانه و محتاجانه میخواهم گناهانم را بیامرزى و از در خانهی رحمتت مرا ناامید برنگردانى....
#شهید_ابوالقاسم_وطنپور🌷
#سالروز_شهادت
🔰 تاکید رهبر انقلاب در دیدار اعضای برگزاری کنگرهی بزرگداشت دو هزار شهید استان بوشهر
🌷 یاد و نام شهدا باید وارد زندگی بچهها شود
🔻 کاری کنید که یاد شهدا و این اشخاص [مجاهد] در ذهن نسلهای جدید ماندگار بشود. مثلاً رئیسعلی دلواری، آدم به این عظمت، در بین #نسل_جوان ما چند درصد او را میشناسند؟ کاری باید کرد تا این نامها زنده بمانند؛ اینها الگو هستند. مثلاً روی کتابچههای بچّهها، دفترهای بچّهها، روی پشت جلد کتابها، در خود کتابهای درسی، روی لباسها، عکس اینها، خصوصیّت اینها، اسم اینها [چاپ و] نوشته بشود.
🔍 مطالعه متن کامل بیانات👇
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44668
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
#شهیدانه
چقدر آرام کنارهم خوابیده اند...
آنانکه روزی مثل یک شیر در کنار هم می جنگیدند...
حال این مائیم و یاد آنان که روشنی بخش مسیر زندگیمان است.
پس فراموش نکنیم چه کسانی ما را به اینجا رساندند
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
📎شهدا هستند
🔺بعد از گذشت سال ها از شهادت برادرم هنوز هم وقتی مشکلی برای من پیش می آید کنار مزار سید حسین می روم. یک روز دخترم در سمنان دانشجو بود و قرار بود به خانه برگردد، دو هفته گذشت و از او خبری نداشتیم دخترم با همسایه تماس گرفته بود و تأخیر خود را اطلاع داده بود ولی ایشان به دلایلی نتوانسته بودند با من ارتباط بگیرند.
🔺خیلی نگران بودم، هوا بسیار سرد بود و امکان رفتن به سمنان را نداشتیم. درمانده به مزار برادرم رفتم در کنار مزار آرام گریستم و گفتم: حسین جان چه کنم؟با همان حالت درماندگی به خانه بازگشته و خوابیدم و سید حسین را در خواب دیدم دست دخترم در دست حاج حسین بود و به من گفت: بیا این هم دخترت،صبح که از خواب برخاستم دخترم به خانه برگشت ... برادرم حسین برای من همیشه سفیر خوبی ها بود.
✍به روایت خواهرشهید
#سردارشهید_سیدحسین_میررضی🌷
#سالروز_شهادت
🔰شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود که حسین به سراغ من آمد و گفت: اگر دوست دارید با هم به ملاقات حضرت امام (ره) برویم. چون من کارمند سپاه نبودم به ایشان گفتم این دیدار فقط مخصوص سپاهیان است ولی او با اصرار مرا راضی کرد وبا هم حرکت کردیم.
🔰جلوی درب بیت امام کارت سپاهش را به من داد من از گرفتن کارت امتناع می کردم زیرا دوست نداشتم من امام را زیارت کنم و او پشت در بماند. در همان لحظه یکی از دوستانش به نام آقاجاری را دیدم او شهید میر رضی را شناخت وقتی موضوع را به ایشان گفتم او گفت: من مأمور حراست بیت هستم و ما با اجازه ی او هر دو به داخل رفتیم.
🔰بعد از نماز جماعت بر سر سفره افطاری نشستیم و شهید ، مقداری از غذا را به عنوان تبرّک به منزل بردند چون دلش میخواست مادر بزرگوارش از طعام سفره فرزند زهرا (س) تناول کند. بعد از پایان مراسم سریع به خانه بازگشتیم سید یک ساعت کنار همسر و فرزندانش ماند سپس به سپاه بازگشت تا مراسم شب احیا را با سپاهیان بگذراند.
🔰ایشان در ایام مرخصی زیاد در خانه نمی ماند و بیشتر در دفتر کار در سپاه بود. وقتی علت را جویا شدم او گفت:نمی خواهم فرزندانم به من وابسته شوند زیرا جدایی از آنها برایم بسیار دشوار خواهد بود.
📎فرماندهٔ عملیات لشگر ۱۰سیدالشهدا
#سردارشهید_سیدحسین_میررضی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۳۷/۷/۱۲ کرج ، البرز
شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ کانال ماهی ، شرق بصره