eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.5هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺علائم ابتلا به و راه های پیشگیری
از دامان زن مرد به بهشت میرود زن باش و حکمرانی کن یه خانومي رو مي‌شناسم تمام توطئه‌های استکبار جهانی ﺭﻭ خنثي ﻛﺮﺩﻩ، از كشته شدن میلیون‌ها بي‌گناه جلوگيري ﻛﺮﺩﻩ، لشكر داعش رو زمين‌گير كرده، سوادم نداره... كتابم ننوشته...خانه‌دارم هست. زمین و زمان رو بهم ریخته بود، فقط با یه کارش...يه دونه سردار سليماني تربیت کرده! ِ
حاج قاسم گفت: «کنار آب های خشمگین و پرتلاطم اروند زهرا(س) را عاجزانه صدا کردیم و اروند را گرفتیم» دیروز هم خانطومان با آزاد شد... و یمن با آل سقوط را به زانو در آورد... وشاید موسی با نیل را شکافت... وما با درقدس نماز خواهیم خواند... ...
‍ بخش اول: فرمانده گردانِ شهادت به سال ۱۳۴۰ در تهران و در خانواده‌ای مذهبی، ساکن خیابان ۱۷شهریور دیده به جهان گشود. از دوران کودکی‌ به قرآن و اهل بیت(ع) علاقه‌مند بود. تحصیل خود را تا مقطع دبیرستان ادامه داد. همزمان با اوج‌گیری اعتراض‌های مردمی با رژیم ستم‌شاهی، به مبارزین پیوست و در تظاهرات، شرکت فعالی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، جواد صراف به عضویت کمیته و بعد از آن در ۲۵ شهریور سال ۱۳۵۹، به خدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. همزمان با تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران به جبهه‌های غرب کشور رفت و در منطقهٔ گیلان غرب ـ سر‌پل ذهاب به نبرد با دشمن پرداخت. او پس از مدتی‌ به جنوب ایران روانه شد و به خیل سلحشوران لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) پیوست. وی در عملیات‌های متعدد این لشکر نظیر: مسلم بن عقیل، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، کربلای۱ و کربلای ۵ با مسئولیت‌های مختلفی از نیروی عادی گرفته تا فرمانده گردان شرکت فعال داشت و سرانجام در ۲۲ دی ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۵ با سمت فرماندهی گردان شهادت‌ در منطقهٔ شلمچه به رسید.... ادامه دارد....
‍ بخش دوم: به روایت چند رفیق: سردار ، با آنکه جثه‌ای ضعیف و لاغر داشت، در پادگان آن هم در گرمای تابستان روزه می‌گرفت. بعد‌ از‌ ظهر‌ها که گرما اوج می‌گرفت، پا‌هایش را در ظرفی پر از آب و یخ قرار می‌داد تا بلکه اندکی از شدت حرارت بدنش کاسته شود. هیچ موقع هم به دنبال گرفتن مسئولیت در لشکر نبود و دیر مسئولیتی را می‌پذیرفت. ولی وقتی وظیفه‌ای را به عهده می‌گرفت برای انجام آن از جان مایه می‌گذاشت. جواد از دلیران حاضر در میدان نبرد بود. در هدایت عملیات بسیار شجاع بود و هوش بالایی داشت. سخت‌ترین پاتک‌های دشمن را با آرامش و خلاقیت دفع می‌کرد. در جریان عملیات کربلای ۱، شبی که گردان ما به خط زد و اهداف خود را به دست آورد، هنگام صبح دیدیم که نیروهای دشمن با تانک‌هایشان در نزدیکی ما قرار گرفته‌اند، به گونه‌ای که حتی صدای صحبت کردن آن‌ها را هم به وضوح می‌شنیدیم. هیچ کس نمی‌دانست چکار باید کرد. ناگهان دیدم که آن زمان معاون گردان بود، فریاد می‌زند: «تیربارچی»! از جایم پریدم و گفتم: «بله» گفت: «این قسمت خاکریز_با دست به قسمتی از خاکریز دوجداره که باز بود اشاره کرد_یک خط آتش ببند تا بچه‌های آر.‌پی.‌جی زن گردان ما بتوانند بروند پشت آن یکی خاکریز». من هم بلافاصله شروع به تیراندازی به طرف آن قسمت کردم و در آنجا یک دیوار آتش ایجاد نمودم.... ادامه دارد