eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.9هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
📸تصویری ماندگار از پایان فراق ۳۳ ساله ی مادر شهید هراچ هاکوپیان (۱۱ مهر ۹۹_ کلیسای میناس مقدس _اصفهان )
🏴 ۹ روز تا اربعین 📝 شهید سید صادق شفیعی برادران رزمنده! اگر بدون ما به کربلای حسین(ع) رفتید، ملتمسانه می‌خواهم که ما را فراموش نکنید، چرا که ما در این انتظار مدت‌ها کوشیدیم. در هنگام برگشتن مشتی از خاک کربلا را با خود بیاورید و بر سر قبرم بپاشید. کربلا در وصیتنامه شهدا
📋 5⃣2⃣ 🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم "محمد جاودانی " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید .
🏴 ۷ روز تا اربعین 📝 شهید مهدی اشرف اگر روزی بعد از شهادت من راه کربلا باز شد و قبر حسین(ع) را زیارت کردید، بگوئید حسین جان، بسیار عزیزانی بودند که آرزوی زیارت قبر تو را داشتند کربلا در وصیتنامه شهدا
🏴 ۶ روز تا اربعین 📝 شهید مجید ابوطالبی (شهید آرمیده در کهف‌الشهدا) امیدوارم هرچه زودتر دل شما اِی امت حزب‌الله که در پشت جبهه یار و پشتیبان رزمندگان هستید شاد شود و خانواده‌های شهدا و مجروحین و معلولین به زیارت کربلا نائل شوند کربلا در وصیتنامه شهدا
📋 6⃣2⃣ 🕊 سالروز شهادت مدافع حرم " علیرضا قنواتی " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید .
📋 8⃣2⃣ 🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم "مهدی حسینی" است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید .
📋 7⃣2⃣ 🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم "یاسین رحیمی " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید .
🏴 ۵ روز تا اربعین 📝 شهید سید جواد پروانه جلیلی یا حسین! دوست داشتم با دیگر برادران ِ واحد تخریب، تو را زیارت کنم و در صحن و سرایت عزاداری کنم. ولی صلاحدید ِ معبودم در این بود که مرا به سوی خویش فرا خوانَد. کربلا در وصیتنامه شهدا
🏴 ۴ روز تا اربعین 📝 شهید علی خضری یا علی! اگر روز عاشورا، زمین کربلا شاهد بی کسی فرزندت حسین بود، اینجا ما روح خدا را تنها نمی‌گذاریم. اگر به زیارت نجف و کربلا رسیدید جای من هم زیارت کنید. کربلا در وصیتنامه شهدا
دیدار جمعی از فوتبالیست‌ها با امام(ره) . من خودم ورزشکار نیستم اما ورزشکارها را دوست دارم «احِبُّ الصّالِحینَ وَ لَسْتُ مِنهُم»  از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما جوانها را که ذخیره این کشور هستید و مایه امید ملت و اسلام هستید هر چه بیشتر موفق کند. 📆 ۱۶ اسفند ۱۳۶۰
🔸 فرصت ثبت نام در رشته‌های بدون کنکور دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی فردا به پایان می‌رسد . 🔹همه داوطلبان ، حتی افرادی که در کنکور ۹۹ غایب بودند تا ساعت 24 فردا فرصت دارند در سایت سازمان سنجش ثبت نام و انتخاب رشته کنند . 🔹 تاکنون بیش از 234 هزار نفر ثبت نام کرده‌اند .
🔸 شجاع خلیل‌زاده بهترین بازیکن مرحله نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان آسیا شد 🔹 با اعلام سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا، مدافع پرسپولیس در دیدار با النصر عربستان «یک عملکرد مطمئن دیگر» داشت و با امتیاز 6.9 بالاتر از سایر بازیکنان قرار گرفت. 🔹 احمد نوراللهی، هم‌تیمی خلیل‌زاده هم با امتیاز 6.8 دومین بازیکن برتر نیمه نهایی لیگ قهرمانان نام گرفت.
🔸مديركل دفتر مديريت مصرف و امور مشتركان توانير: پرداختي‌هاي اشتباه قبوض برق، قابل اصلاح است. 🔹مشترکان براي حذف قبض اشتباه، عدد صفر را به 10001521 و براي حذف شناسه قبض عدد دو را به اين سرشماره ارسال كنند.
بسم‌رب‌الشهداوالصدیقین 📕دفترچه گناهان شهید علی بلورچی شهید ۱۶ ساله‼️ ❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍ ❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛ شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴 یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆 دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .🤔 سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .📿 چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️ جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔 📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2⃣تهمت… همه ميگن🔕 3⃣دروغ… مصلحتي📛 4⃣رشوه... شيريني🍭 5⃣ماهواره... شبکه هاي علمي📡 6⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9⃣موسيقي حرام...🎼 ارامش بخش🔇 🔟مجلس حرام...💃 يه شب که هزار شب نميشه❌ 1⃣1⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 2⃣1⃣زنا... حالا جَوونم، بعدا توبه میکنم😞 🌷شهدا واقعا شرمنده ایم که بجای بودن فقط شرمنده_ایم... . . .
⭕️ به این تصویر نگاه کنید در وهله اول در ذهن شما چه چیزی تداعی میکند؟ به نحوه بستن کمربند دقت کنید به ته ریش دقت کنید به کوله پشتی دقت کنید به پیراهنش دقت کنید به چادر خانم همراهش دقت کنید حالا به نمای پشت سر (حرم) نگاه کنید ذهن شما تداعی میکند یک آدم به شدت مذهبی مقید ،، زوار امام ایشان همان جیسون رضائیان نفوذی( گاندوی معروف) است نفوذی ها هم برای اجرای ماموریت خود زحمت می کشند سختی های متعددی را تحمل میکنند خود را بشکل طلای ناب درمیاورند تا مشتری جلب کنند. با عقل و فکر و برنامه عمل میکنند. به همین دلیل میتوانند وارد اتاق ریاست جمهوری شوند و نوع و طعم ادامس رئیس جمهور را تعیین کنند.🌹🦋🇮🇷
دکتر به من گفت: بچّه زودتر از دو، سه هفته ی دیگر به دنیا نمی آید. مهدی فرزند اولمان هم بی قراری می کرد. ابراهیم نبود. وقتی از تهران آمد، چشم های سرخ و خسته اش داد می زدکه چند شب نخوابیده است. نگذاشت من بلند شوم. دستم را گرفت و نشاندم زمین وگفت: امشب نوبت منِ که از خجالتت دربیام. گفتم: ولی تو، بعد از این همه وقت، خسته و کوفته اومدی که... نگذاشت حرفم تمام شود. رفت خودش سفره را انداخت، غذا را کشید آورد، غذای مهدی را با حوصله داد، سفره را جمع کرد برد، چای ریخت آورد داد دستم و گفت: بخور. بعد رفت رختخواب را انداخت آمد شروع کرد با بچّه‌ی درشکمم حرف زدن. به او گفت: بابایی! اگه پسر خوبی باشی، باید حرف بابات رو گوش کنی، همین امشب بلند شی سرزده تشریف بیاری منزل. می دونی! بابا خیلی کار داره. هم اینجا و هم اونجا. اگه نیایی، من همه اش توی منطقه نگران تو و مامانتم. یک امشبی رو مردونگی کن، به حرف بابات گوش بده! نگفت اگر بچّه ی خوبی باشی، گفت اگر پسر خوبی باشد. انگار از قبل می دانست جنسیت بچّه چی هست، چون مشخص نبود جنسیت چیست؟ و خیلی زود هم از حرف خودش برگشت گفت: نه بابایی. بابا ابراهیم امشب خسته ست. چند شبِ نخوابیده. باشه برای فردا. وقت اصلا زیادست. سرش را که گذاشت روی بالش، خندیدم. گفتم: تکلیف این بچّه رو معلوم کن. بالاخره بیاد یا نیاد؟ دستش را گذاشت زیر چانه اش، به چشم‌هام خیره شد، و خطاب به بچّه ی به دنیا نیامده مان گفت: باشه، قبول. هیچ شبی بهتراز امشب نیست. ناگهان از جا پرید و گفت: اصلا یادم هم نبود. امشب شب تولد امام حسن عسکری(ع) هم هست، چه شبی بهتر از امشب. بعد، قیافه ی فرمانده ها را گرفت و گفت: پس شد همین امشب، مفهومه؟ خندیدم و گفتم: چه حرف ها می زنی تو امشب، مگه می شود؟ دکتر گفته تا سه هفته دیگر ناگهان حالم بد شد. ابراهیم ترسید. گفت: بابا این دیگه کیه. شوخی هم سرش نمی‌شه، پدر صلواتی. درد که بیشتر شد، دیدم اتاق دارد دور سرم می چرخد، ابراهیم نمی دانست چی کار باید بکند. گمانم به سر خودش هم زد. فکر می کرد من چشم هام بسته است نمی بینمش. صداش می لرزید. گفت: بابا به خدا شوخی کردم. اشک را هم توی چشم هاش دیدم وقتی پرسید: یعنی وقتشه؟! گفتم: اوهوم. آن شب مصطفی به دنیا آمد.... به فرمان پدر گوش داد . . .
🔸مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. 🔹۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، زودتر می‌آمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! «چرا؟» جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم!»